تاریخ : 18. آبان 1393 - 7:46   |   کد مطلب: 10669
حجاریان با تفکیک خودساخته فرهنگ عاشورا از فرهنگ اربعین و القای این نکته که دوران فرهنگ عاشورایی به پایان رسیده، به دنبال آن است تا آنچه خود و هم‌فکرانش برای ادامه راه کشور اراده‌ کرده‌اند، یعنی سازش با قدرتهارا دیکته کند.

عبدالله عبداللهی در دیدگاهی متفاوت درباره یادداشت سعید حجاریان که اخیرا با عنوان «فرهنگ عاشورا؛ فرهنگ اربعین» در سایت جماران و روزنامه آرمان منتشر شد، نوشته است: 

مقاله‌ای که اخیراً به قلم سعید حجاریان در روزنامه آرمان به چاپ رسیده، این روزها به موضوع داغ برای مباحثه تبدیل شده و واکنش‌های مختلفی را در پی داشته است.

هرچند این مقاله، جزو مقالات قدیمی حجاریان بوده و چند سال پیش از این نیز در یکی از نشریات به چاپ رسیده بود، اما انتشار مجدد آن در روزنامه آرمان و درج بخش‌هایی از آن در تعدادی از سایت‌های خبری، واکنش هایی را برانگیخته است.

با این حال برداشت‌هایی از مقاله مذکور صورت گرفته است که به اعتقاد نگارنده چندان با روح کلی حاکم بر آن منطبق نیست و آنچه در کلام برخی بزرگواران به عنوان نقطه ضعف و ایراد اصلی این مقاله جلوه کرده، در حقیقت تناسبی با "پیام اصلی" مقاله ندارد. و البته باید به این نکته نیز اشاره شود که احتمالاً نوع واکنش‌ها به این مقاله بر اساس تیتر برخی سایت‌های خبری بوده است که از لابه‌لای مقاله اخذ شده است.

توضیح آنکه، آنچه بیشتر در واکنش‌های منتقدان مقاله بدان پرداخته شده، نزاع بین عقل و عشق، و برداشتی از مقاله است که طبق آن قیام سیدالشهدا(ع) علیه یزید غیرعقلانی تصور شده و در بخش دیگری از مقاله نیز حرکات ائمه بعد از اربعین به عنوان حرکاتی عقلانی توصیف شده است.

هرچند با توجه به برخی از جملات و عبارات مندرج در مقاله، چنین برداشتی از مقاله، متاسفانه دور از ذهن نیز به نظر نمی‌رسد، اما نگارنده بر این عقیده است که پیام اصلی و جدی مقاله به هیچ وجه نبرد میان عقل و عشق و تقسیم‌بندی اقدامات و رفتارهای ائمه به اقدامات عاشقانه و عاقلانه نیست.

سعید حجاریان در این مقاله خود با دوگانه‌سازی "فرهنگ عاشورا" و "فرهنگ اربعین" و متفاوت انگاشتن این دو فرهنگ، به طور خلاصه اینگونه عنوان می‌کند که گاهی ماندن یک اندیشه منوط به فنا و از بین رفتن حاملان آن اندیشه است که این همان "فرهنگ عاشورا" است و گاهی نیز برای ماندن یک اندیشه، حتما و قطعاً باید محمل آن اندیشه نیز وجود داشته باشد که این "فرهنگ اربعین" است.

حجاریان در ادامه مقاله خود با شبیه‌سازی انقلاب اسلامی ایران به وقایع صدر اسلام، اینگونه القا می‌کند که تا زمان پذیرش قطعنامه 598 در جنگ تحمیلی، تحرکات امام و انقلابیون ایران از جنس فرهنگ عاشورا بود اما بعد از آن، دوره‌ی به کارگیری فرهنگ عاشورایی به پایان رسیده و ما وارد دورانی شده‌ایم که فرهنگ اربعین حاکم است. یعنی طبق آنچه حجاریان از فرهنگ اربعین می‌فهمد، باید با مصلحت‌اندیشی‌ها به برخی مسائل تن در داد و به هر نحو ممکن مظروف اندیشه انقلاب اسلامی را حفظ کرد.

در حقیقت، پیام اصلی مقاله سعید حجاریان که از نظر درجه‌بندی خبط و خطا، شاید کمتر از غیرعقلانی  توصیف کردن واقعه قیام عاشورا نباشد، همینجاست. 

آنچه اراده سعید حجاریان بر آن گرفته تا شناختی در افکار عمومی طبق آن شکل بگیرد، لزوماً غیرعقلانی توصیف کردن عاشورا نیست، چه آنکه این مصداق برای آن شناختی که وی قصد القای آن را دارد چندان کارآیی ندارد. هدف حجاریان در این نوشتار یک سیستم‌سازی اندیشه‌ای با بهره‌گیری از وقایع صدر اسلام، صرفاً برای یک مفهوم است: "توجیه تئوری سازش"

در واقع، حجاریان با تفکیک خودساخته فرهنگ عاشورا از فرهنگ اربعین و القای این نکته که دوران فرهنگ عاشورایی برای انقلاب اسلامی ایران به پایان رسیده، به دنبال آن است تا آنچه خود و هم‌فکرانش برای  ادامه راه کشور اراده‌ کرده‌اند، یعنی سازش با قدرت‌ها و عدم اقدام انقلابی علیه آنان و احیاناً مقاومت عاشورایی در برابر این مستکبران را به دیگران نیز دیکته کند.

بر همین اساس، حجاریان در ابتدا ضمن یک دوگانه‌سازی خودساخته، مصداق‌های لازم برای تئوری خود را نیز به صورت گزینشی انتخاب کرده و حتی امام(ره) را نیز در داخل تئوری خود محدود می‌کند؛ و البته روزنامه آرمان نیز بر همین اساس چنین مقاله‌ای از سعید حجاریان را برای چاپ و نشر در آستانه عاشورای حسینی برمی‌گزیند چه آنکه آنچه امروز برخی از عناصر طیف موسوم به اصلاح‌طلبان به آن نیازمندند، تئوری سازی برای یک اراده ارتجاعی است: "تئوری سازش"

و این در حالی است که ایرادات اساسی بسیاری بر این تئوری پردازی حجاریان وارد است. اولاً دوگانه‌سازی بین فرهنگ عاشورا و کربلا یک دوگانه‌سازی من‌درآوردی از سوی آقای حجاریان است و چنین چیزی در معارف اصیل اسلامی وجود ندارد. چه آنکه در هر زمان و هر مکان، هر دو فرهنگ باید حاکم باشد و اینکه هر فرهنگی را متعلق به دوره‌ای بدانیم، گزاره‌ای ساختگی است.

ثانیاً آقای حجاریان در این مقاله خود، حرکات ائمه بعد از اربعین را حرکتی در چارچوب فرهنگ اربعین معرفی می‌کند و پیش از آن نیز تلویحاً تفاوت اصلی فرهنگ عاشورا و اربعین را در آن می‌بیند که در فرهنگ عاشورا نیاز به فنا هست ولی در فرهنگ اربعین چنین چیزی وجود ندارد. حال آنکه جالب است پس از اربعین نیز هیچکدام از ائمه اطهار(ع) حاضر به سازش به هر قیمت با حکام جور و مستکبرین نبوده و همگی آنان نیز توسط این حکام جور به شهادت رسیدند! و حضرت حجت(عج) نیز به جهت تصمیم این مستکبران برای به شهادت رساندن ایشان، به خواست خدا از نظرها غایب گشتند.

a.abdollahi83@gmail.com

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن