صبح رزن به نقل از مهدی خانعلیزاده برگزاری پرشور مراسم تشییع جنازه مرحوم «مرتضی پاشایی»، خواننده جوان کشورمان که روز گذشته پس از چند سال مبارزه با سرطان درگذشت، از زوایای مختلفی قابل بررسی است اما یکی از ویژگیهای جالب توجه این مراسم، نمایش متعدد دوربینهای تلفن همراه و تبلتهایی بود که توسط مردم حاضر در مراسم برای ثبت لحظات تشییع پیکر آن مرحوم مورد استفاده قرار گرفت.
در پدیدههای اجتماعی لازم است تا ابتدا به خاستگاه فکری و آبشخور نظری آن توجه کردو سپس به دلایل ظهور و گسترش آن پدیده پرداخت؛ رویکردی که باید با ظرافت و توجه به بافتهای بومی هر منطقه صورت بگیرد تا بتوان به رهیافت مناسبی در آن زمینه رسید.
درباره فرهنگ نوساخته ایرانیان در به تصویر کشیدن افراطی و اغراق شده لحظاتی که مهم یا مطرح هستند، میتوان از دو منظر به مباحسه پرداخت. طبیعی است که عمر گوشیهای هوشمند و لوازم الکترونیکی همراه یا اصطلاحا «گجت»ها در جامعه ایرانی چندان طولانی نیست و شاید بتوان گفت به کمتر از یک دهه میرسد. (حتی اگر بخواهیم کمی سختگیرانه برخورد کنیم و رواج آن در جامعه را مبنای تحلیل خود قرار دهیم، قطعا این زمان به زیر پنج سال تنزل پیدا میکند.) به همین دلیل اساسا بستر فرهنگی به صورت مدون و برنامهریزی شده درباره آن صورت نگرفته و اگر یکسری از رفتارها تبدیل به هنجار و رسوم مربوط به استفاده از این وسایل میشوند، آن را باید حاصل تجربه مشترک کاربران یا حداکثر ترجمه اقداماتی دانست که در کشورهای مبداء صورت میگیرد، دانست.
در واقع این مردم ایران نیستند که برای شبکههای اجتماعی و نوع فعالیت کاربران در آن فرهنگ میسازند؛ بلکه این خود شبکههای اجتماعی هستند که فرهنگ مدنظر خود را به کاربران ایرانی تحمیل کرده و آنان را به انجام یکسری اقدامات مشترک که نهایتا منجر به شکلگیری سبک زندگی میشود، وادار میکند.
اینکه «اینستاگرام» اکنون به یک عامل تعیین کننده در زندگی برخی از جوانان ایرانی تبدیل شده است، در واقع سوق دادن افراد به سوی یک ارزش واحد و مشترک بزرگ و گسترده است که تا جایی ارج و قرب پیدا میکند که حتی سبب میشود ارزشهای پیشین جامعه – نظیر حضور در مراسم تشییع متوفی – تحتالشعاع آن قرار بگیرد.
از سوی دیگر، باید به این مساله اشاره کرد که «فخرفروشی مجازی» اکنون به یکی از ابزارهای تحلیل شخصیت افراد تبدیل شده است. اگر تا همین چند سال پیش، پوشیدن فلان لباس برند خاص و غذا خوردن در فلان رستوران مشهور، یکی از ابزارهای متفاوتنمایی ارضای شهوت خودنمایی برخی جوانان بود، اکنون اعلام حضور در برخی اماکن و مراسمات خاص است که باعث ارضای حس برتریجویی افراد جامعه ایرانی میشود.
به قول یکی از فعالین فضای مجازی، آنهایی که در هر صحنه و موقعیتی فورا گوشی تلفن همراه خود را از جیب بیرون میآورند و مشغول فیلم برداری میشوند، به نظر میرسد بیش از آنکه به دنبال ثبت یک لحظه باشند برای یادآوری و خاطره، به دنبال این هستند تا ثابت کنند که این روز در این جمع مشخص یا این مکان مشخص حضور داشتند و از این فضا برای خود اعتباری (هرچند فرضی) کسب کنند.
اینستاگرام اکنون به وسیلهای برای نمایش سطح دغدغه افراد تبدیل شده است. اینکه من در فلان مراسم مهم حضور داشتم و در فلان مکان خاص فلان کتاب خاص را خواندم و فلان فیلم خاص را دیدم، اکنون به یک «فخرفروشی» تبدیل شده است که فارغ از محتوای آن، نفس حضور یا عدم حضور کاربر است که میزان تعلق او به ارزشهای شبکههای اجتماعی را مشخص میکند. این مساله را در روزهای اخیر و به طور خاص میتوان در مساله اکران فیلم «ماهی و گربه» تماشا کرد؛ فیلمی که فارغ از محتوای آن، تبدیل به یک «پز روشنفکری» شده است و اصل تماشای آن – فارغ از هرگونه نقد یا تحلیل – به یک ارزش در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است.
البته این همه ماجرا نیست؛ چرا که این ارضای «شهوت دیجیتال» میتواند تا جایی پیش برود که برای «خود مهم جلوه دادن» حتی از انتشار تصاویر آخرین لحظات مرگ مرحوم پاشایی بر روی تخت بیمارستان هم نگذرد و باعث رنجش خانواده آن مرحوم شود. این حجم از اعتیاد به یک شبکه اجتماعی میتواند تمامی شئون زندگی یک فرد را در جامعه تحت تاثیر خود قرار بدهد و حتی ارکان زندگی او را با تهدید روبرو کند.
البته این مساله نیاز به پژوهشهای دقیق و گسترده دارد اما چیزی که در این زمینه میتوان به طور جدی روی آن تاکید کرد، فراگیر شدن بیماری «پز دادن اینترنتی» در میان قشر مشخصی از جوانان است؛ یک بیماری خطرناک و بسیار واگیردار که میتواند تمام اعتماد به نفس افراد جامعه را ببلعد و آنان را در معادله مبهم «هوا را از من بگیر؛ تبلتم را نه» گیر بیندازد.
دیدگاه شما