20 فروردین سالروز شهادت سید مرتضی آوینی به عنوان روز هنر اسلامی نامگذاری شده است.این نوشته در فراغ این سید بزرگوار و یکی از بزرگترین نظریه پردازان انقلاب اسلامی است.
آوینی کاش بودی و میدیدی چگونه پیش گویی هایت درست درآمده است. کاش میدیدی که چگونه کم کم عقل غربی بر شهر سیطره یافته، کاش بودی برایمان باز هم از مرگ آگاهی مولایمان علی میگفتی. کاش بودی از صبح دوکوهه برایمان مینوشتی، کاش بودی برایمان از غربت غریب انسان و فطرت و خدا در جامعه و هنر منظومه ی تفکر امروز میگفتی.
کاش برایمان از فتح خونین و صدای یاری خواهی و آزادگی حسین بن علی در تمام مکانها ودر تمام زمانها در درون دالانهای سرد ونمور تاریخ میگفتی.
کاش باز برایمان از بعثت دگرباره انسان در شلمچه و کربلای ایران میگفتی، آوینی کاش بودی میدیدی دشمنان انسان و فطرت و خدا در هنر تا کجا سقوط کرده اند.
ای کاش بودی اسپارتاکوس را میدیدی، وقتی شهوت، صورت است حتی اگر سیرت عدالت را دعوی کند میشود اسپارتاکوس.
آوینی کاش بودی میدیدی کسانی که تا دیروز تورا غربزده میپدانشتند چگونه امروز خود جمهوری انسان پرست را فریاد میکنند.اسلام را دیکتاتوری مینامند.
کاش بودی میدیدی و برایمان میگفتی اسپارتاکوس با کجای حکمت سینمای غفلت زده منطبق است.
کاش بودی میدیدی که چگونه پیشبینی شما از اسنوبیسم افراطی (خودخواهی و تکبر )هنر غرب درست درآمده و به چه شهوت پرستی منجر شده که حتی گاهی بوی تعفنش هالیوود را هم میگیرد.
ای سید و بزرگ قلم به دستان، کاش بودی و میدید ،امروز همانطور که گفتی حزب الله حتی در میان دوستان خود غریب است.
چگونه حرفهایت و سخنانت به واقعیتی آزاردهنده مبدل گشته و انسان در میان خویشتن خویش غریب است و باز به قول خودت از میدانهای ورزشی تا کلاسهای درس رب النوع تمتع پرستیده میشود.
کاش بودی میدیدی حاتمی کیا بلبل دوربین به دستت و فیلم بردار روایت عشقت از دیده بان به گزارش یک جشن رسیده ،کاش تو خود بودی آن را نقد میکردی و آن وقت ما راه را میشناختیم.
کاش بودی به من و ما میگفتی چگونه به این توحید رسیدی ، کاش وحدانیت را به ما هم و به من هم رهنمایی میکردی.
کاش بودی به ما میگفتی که چگونه فهمیده شدن و بعد بودن را آنگونه که معبود می خواهد. کاش برایمان توحید میگفتی تا روایت فتحت برای ناخالصانی چون من بوی شعار ندهد.
ای کاش بودی و میدیدی خرمشهر همان شهری که گفتی (شهری در آسمانها )آباد که نشده که هیچ ...
چه بگویم برایت آوینی میخواهم باز بگویم کاش بودی میدیدی که من و هم نسلانم تو را نمی شناسیم، همان طور که مطهری را و همانطور که بسیار از بزرگانمان را همانطور که تشیع را و همانطور که ایران را و باز به قول خودت (هنوز اسیر خویشتن خویشیم )یا نه همان بهتر که امروز نیستی و اینها را نمیبینی. نمیدانم شاید باز بهترین را خود شما گفته ای انسان اسیر خویشتن خویش است و راه رهایی سفر و هجرت است.
واین یعنی ماندن نه. اما بگذار جسارتی در حضور تو کنم. تو گفتی که زندگی زیباست اما شهادت زیباتر و من میگویم شهادت زیباست اما شهید زنده بودن زیباتر.
انتهای پیام/
میرزایی
دیدگاهها