یکی از مشکلات جدی روزگار ما این است که بهدلیل برخی ملاحظات ازجمله اقتصاد متکی بر نفت و به قول علما بیماری هلندی، کارهای ما درست تعریف نمیشود و درست انجام نمیشود و نظارت درست بر آن صورت نمیگیرد. این روزها در شبکههای اجتماعی همهجور اطلاعاتی دستبهدست میشود، در این میان حکایتهای کوتاه مدیریتی ازجمله مفیدترین اطلاعات است. یکی از این حکایتها، حکایت پسرکی است که از تلفن عمومی با کسی تماس میگیرد و به اصرار میخواهد شغل باغبانی منزل طرف مکالمهاش را در اختیار بگیرد؛ اما طرف اصرار میکند که ما برای انجام این کار کسی را داریم و راضی هستیم و پسرک سعی میکند با تخفیف در دستمزد طرفش را راضی کند تا این شغل را به او بدهد و موفق نمیشود و در نهایت با خوشحالی از باجه تلفن بیرون میآید و در جواب تعجب تماشاچی این صحنه میگوید که آن باغبان خود من هستم و میخواستم به این روش میزان رضایت صاحبکارم را از کیفیت انجام کارم بررسی کنم.
اینکه واقعا چقدر کار ما بهدرد میخورد و براساس چه نیازی طراحی شده است و با چه کیفیتی انجام میشود از مهمترین گمشدههای زندگی امروز ماست. هر کسی میآید طرحی در میاندازد و کاری میکند و متاسفانه بررسی درستی صورت نمیگیرد که این کار چقدر لزوم داشته است. بخصوص در حوزه فرهنگ میزان فعالیتهای بیهوده و گزارش کاری بسیار زیاد است، امروز همه نظریهپرداز هستند و همه برنامهریز هستند و همه آوینی هستند. ما در حوزههایی که در آنها تخصصی نداریم، مشغول اتلاف بودجهها هستیم و حیا گمشده اصلی ماجراست. من اگر مثلا در وبلاگنویسی کار کردهام نهایت میتوانم با پرشهای عالی در حد روزنامهنگاری نظر بدهم؛ ولی متاسفانه همه همهکاره هستند و اتفاقا بیشتر هیچکارهها همهکاره هستند.
بهخصوص در حوزه فرهنگ و هنر بیشتر باید تامل کرد و باید جلوی فعالیتها را گرفت و باید در همه جلسهها با عنوان فعالیت موثر طرح بحث کرد. فعالیت موثر عنوانی است که میتواند ما را نجات بدهد ما باید ببینیم محصولی که تولید میکنیم یا کتابی که چاپ میکنیم، براساس چه نیازی نوشته میشود و با چه شیوهای تبلیغ میشود و چطور به فروش میرسد؟ و الا چاپ یک کتاب یا بروشور و مجله بهخودیخود فضیلتی نیست و چه بسا که گناه باشد.
فعالیت موثر چنانکه اشاره شد از نیازسنجی و تعریف کار آغاز میشود و تا فروش و مصرف ادامه مییابد، در کارهای عادی مردم بهترین نمونههای فعالیت موثر را میتوان دید، از یک تسبیحساز و انگشترتراش تا کسی که ساختمان و برج میسازد تا مشتری و مخاطبش را و مصرفش را پیدا نکند، فعالیت نمیکند، اصولا عادت انسان سالم این است که بنا بر آن مثل معروف، ابتدا چاه را میکند بعد منار را میدزدد؛ ولی در فعالیتهای اداری و بروکراسی متاسفانه میشود انبوه منارهایی را دید که دزدیده شدهاند و کسی چاهی برایشان نکنده است. حتی در تهران پلی هست که بدون نیاز ساخته شده است و خوشبختانه این یکی مربوط به رژیم سابق است. هر چند که موارد مشابه در همه حوزهها بسیار زیاد است و یکی از همین عجایب یکسانسازی قبور شهداست. وقتی این همه مشکل در زندگی مردم ما وجود دارد و قبور شهدا هم اینهمه معنا و کارکرد فرهنگی داشتهاند، از عجایب این است که چنین طرحی با این قدرت و شدت طراحی و اجرا شده است و متاسفانه مقاومتها هم خیلی دیر انجام شده است./
علیمحمد مودب
دیدگاه شما