بله ما هم آتش به اختیار را شنیدیم ، ما هم یک بار دیگر می گوییم آقا دمت گرم ، ایولا داری با این خطابه ی مو به مو تدبیر و بصیرتت.
آتش به اختیاری ستاره ای بود که بر شانه هایمان زدی ولی حیف از آنهایی که چشمهاشان را بسته اند و نمی خواهند ببینند.
من یک شاعره ی آتش به اختیارم ، یکی از همانها که وقتی گردو خاکی بلند می شود دستم را نمی گذارم روی صورتم بگویم پیف پیف ، لطیفه نمی سازم با هشتک نمیدانم چی ، توییترها و پست های اینستاگرام و فیسبوک را بیخودی لایک نمی کنم که اسمم را بگذارند روشنفکر و آزادی خواه، من سلاح برمیدارم و می جنگم ، مینویسم و حقم را ادا می کنم ، حالا شما هی بگو اشکال وزنی دارد، هی بگو در بند قافیه ام.
بله آتش به اختیار یعنی همین که بیایی و بگویی آهای همه ی کسانی که فکر کرده اید با عملیات و انفجار میتوانید بید دلمان را با این بادها بلزرانید ، بله با شما هستم ،اگر شما با کلی برنامه ریزی و هزینه به اینجا رسیده اید که برای باورتان جلیقه ی انتحاری بپوشید ما تکه های فهمیده هایمان را سالها قبل تشییع کردیم حالا شما هی ترقه بینداز این وسط.
بیایید همه آتش به اختیارمان را ثابت کنیم ، من یک شاعر آتش به اختیارم، شما یک عکاس آتش به اختیار باش، دیگری یک ورزشکار آتش به اختیار ....
گلوله های ما سربی نیست ولی بدجور دل بعضی ها را می سوزاند.
دیدگاه شما