وحید جلیلی با حضور در برنامه جهان آرای شبکه افق ، به تفصیل نکات و شبهات مربوط به کلید واژه "آتش به اختیار "، که در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال رهبر انقلاب مطرح شد، را مورد بررسی قرار داد.
1.فرصتی برای مرور مبانی جمهوری اسلامی
کلیدواژه " آتش به اختیار" ؛ که آقا در این دیدار پرطراوت دانشجویی استفاده کردند بازتابهای زیادی داشت و دوست و دشمن راجع به آن حرفهای متفاوتی زدند.
خیلی مبارک و مغتنم است که ما همین را فرصت تلقی بکنیم، برای این که مبانی جمهوری اسلامی و تعاریف نظام را مرور بکنیم.
بعضی از واکنشهایی که صورت گرفت، واقعاً مغرضانه بود. یعنی کاملاً مشخص بود که از روی غرض سعی کردند معنایی که آقا از این واژه مراد کرده بودند را تحریف بکنند.
یکی از وظایف رهبری این است که معایب و نقایص نظام را ترمیم بکند. یعنی اگر یک جایی، یک ساز و کاری، یک سیستمی، یک دستگاهی دچار عیبی شد که آن عیب هم مزمن شد و علاج آن طولانی شد، این افتخار رهبر یک نظام نیست که در مقابل آن عیب سکوت بکند و پاسخهایی که چندان قانعکننده هم نیست را بپذیرد و اجازه بدهد رویه ها و استانداردهای غلط جلوی آزاد شدن ظرفیتها را بگیرد.
2.ولایت "مطلقه" ابزار مقابله با دیکتاتوری
اصلاً وقتی که ما میگوییم ولایت "مطلقه" فقیه یعنی چه؟ چون دیدم بعضیها دارند میگویند که:" این خلاف قانون است، میخواهند خارج از چارچوبها عمل بکنند و ..." .
اولاً که این نیست ولی حتی اگر این هم باشد. نظریه مترقی ولایت فقیه، طبق آن چیزی که حضرت امام تبیین کردند، حتی در چارچوب احکام اولیه و ثانویه هم محدود و محصور نمی شود. یعنی با حکم حکومتی حتی میتواند اینها را هم نقض بکند.
یکی از دعواهای عمدهای که در طول حیات حضرت امام هم در جریان بود، همین بود که امام میفرمودند ولی فقیه حتی میتواند حج را هم تعطیل بکند. اگر ببیند که مصلحت جامعه دینی این است.
حالا این چیزی که چند روز پیش در کلام رهبری بیان شده، این که اصلاً نه نفی قانون است، نه نفی یک اصلی است. حالا توضیح خواهم داد که معنای آن چیست.
یکی از مهمترین کارهای ولایت فقیه جلوگیری از دیکتاتوری است. وقتی که میگوییم ولایت مطلقه فقیه، نه تنها دیکتاتوری نیست بلکه یعنی دست ولی فقیه، (ولی فقیه کسی است که صلاحیتهای حقیقی دارد و یک جمع بزرگی صلاحیتهای حقیقی او را احراز کردهاند و به آن گواهی دادهاند. ) باز باشد.
3.آتش به اختیار در برابر دیکتاتوری ستادهای گیج !
ولایت مطلقه فقیه یعنی دست ولی فقیه باز باشد برای این که با دیکتاتوری مبارزه بکند، در هر شکل آن. خب. ما الان میبینیم. یک شیوهای از دیکتاتوری که ما الان با آن مواجه هستیم، دیکتاتوری ستادها است. یعنی یک سری ستادهای ناکارآمد، سرگردان، بیبرنامه و گیج، اینها در یک جایگاههایی قرار گرفتهاند. با آنها هم خیلی مماشات شده که شما طبق قانون این وظیفهتان را انجام بدهید. این جا این مشکلات را حل کنید. زمینه و بستر را فراهم بکنید، برای این که ظرفیتهای انسانی جامعه و قابلیتهای نرمافزاری کشور بتواند بیاید و در جهت پیشرفت حوزههای مختلف فرهنگی، هنری، رسانهای و ... و... و نقشآفرینی بکند.
خب اگر اینها سالیان سال این کار را نکردند بلکه بعضاً بر معایبشان افزوده شد و بر سرگشتگی خود اینها افزوده شد. خب باید چه کار بکنیم؟ باید بگوییم که دهها هزار و بلکه صدها هزار فعال فرهنگی و اجتماعی که در این کشور هستند، بسوزند و بسازند؟ یا نه. اصلاً وظیفه رهبری این است که وقتی میبیند یک اختلال سیستمی وجود دارد، بیاید راهکار خودش را برای رفع آن ارائه بدهد.
آن چیزی که آقا بیان کردند این بود که وقتی شما با اختلال سیستمی مواجه هستید، شما آتش به اختیار هستید. من تعجب میکنم بعضیها با یک سری مواضع تند سعی کردند این را تحریف بکنند و یک حرف خیلی منطقی و بدیهی را زیر سؤال ببرند.
4.نفی آتش به اختیار و تلقی مضحک از سیستم
من یک مثال بزنم. به نظرم قضیه را خیلی روشن بکند. فکر میکنم همه فیلم عصر جدید آقای چارلی چاپلین را دیده باشند. آن جا چه اتفاقی میافتد؟ آن جا اختلال سیستمی به وجود میآید ولی به آقای چارلی چاپلین القا شده که شما باید یک سری استانداردهایی را رعایت بکنی. یک آچاری دست شما هست. باید با آن آچار از سمت راست به سمت چپ، مثلاً چهل و پنج درجه هی این را بچرخانید. میبیند سیستم مختل شده ولی چون آتش به اختیار نیست، میگوید نه! من باید همان کلیشهها، همان ضوابط، همان استانداردهایی که از بالا اعلام شده را پیگیری بکنم. بعد میبینید که نتیجه چقدر مضحک میشود. میشود یکی از کمدیترین فیلمهای تاریخ سینما را بر اساس یک چنین تلقیای از سیستم ساخت.
آنهایی که کلمه آتش به اختیار را نفهمیدند، معلوم است که یک چنین تلقی مضحکی از مسأله سیستم و کارکردهای سیستمی دارند. در هر سیستمی ممکن است اختلالاتی به وجود بیاید. به خصوص وقتی که شما با یک مجموعه انسانی طرف هستید. انسان یک موجودی است که عقل دارد و میتواند در جایگاه خودش آن اختلال را تشخیص بدهد و متناسب با آن اختلال و به اقتضای شرایط ، عکسالعمل بهتری نشان بدهد که شما بتوانید آن خروجی اصلی را از سیستم بگیرید. اینها میگویند نه. اگر سیستم خروجی هم نداشت، نداشت. آن چیزی که موضوعیت دارد و آن چیزی که اصل است، آن فرایند است. به اصطلاح آن ضوابط اعلام شده و آن بخشنامهها و ... و ... و است.
بله. این تلقی غلط و غیر منطقی موجب میشود که شما به کسانی که با این سیستم سر و کار دارند توصیه بکنید که شما هم به اختلال سیستمی کمک بکنید! با اطاعتتان، با سکوتتان، با پذیرش اشتباهات خیلی خیلی واضح و خلاءهای خیلی خیلی واضح.
این یک تعبیر راجع به این کلیدواژه ای است که مقام معظم رهبری به کار بردند. حالا مسائل دیگری هم میشود در مورد آن صحبت کرد.
5. فاصله صف و ستاد زیاد شده است
این را نمیشود انکار کرد که به خصوص در حوزه فرهنگ، بین صف و ستاد یک فاصله غیر منطقی ایجاد شده و ستادها کمتر صف و اقتضائات آن را میفهمند و بسیاری از امکانات و اختیارات هم در اختیار آنها است. خب همین خیلی اختلال ایجاد میکند.
من چند سال پیش یادداشتی به نام صفهای خسته، ستادهای چاق و پادشاهان لخت نوشتم. آن زمان به خیلیها بر خورد
در آن جا همین را تبیین کرده بودیم که ستادها بد جور آماس کرده. بد جور فربه شده و چاق شده. ستادهای بی خاصیتی که خروجی هم ندارد. روز به زور هم هی دارد پر طمطراقتر میشود و عرض و طول آن بیشتر میشود.
6.تحریف ولایت پذیری
بگذارید یک مقدار راحتتر صحبت بکنیم.
ببینید، ما یک مفهومی به نام ولایتپذیری داریم. یکی از افتخارات تشیع و یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است ولی هر مفهومی اگر درست تلقی نشود و به اندازه فهم نشود و به آن التزام نباشد، کم کم ممکن است تحریف بشود.
من میخواهم آتش به اختیار را یک مقدار هم از این زاویه توضیح بدهم. ببینید، اگر در مورد مفهوم ولایتپذیری افراط بشود. کار به جایی برسد که فلان دهدار در فلان روستا هم بگوید اگر در برابر فلان کار غلط من، کاری که واضح غلط است، کسی بخواهد حرف بزند، این ضد ولایت فقیه است. خب این به ضد خودش تبدیل شده.
7.ولایتی های ضد ولایت!
اصلاً مفهوم ولایت در کنار مفهوم جمهوریت است، نه در برابر آن. نظام ما هم نظام ولایت فقیه است و هم نظام جمهوری اسلامی است. این دوتا دو روی یک سکه هستند. یعنی چی. همان طور که در بخش اول صحبتم عرض کردم. یکی از مهمترین کارهای ولایت فقیه فضا باز کردن برای مردم است. جلوگیری از دیکتاتوری است. یعنی نظام ما اصلاً نظام مستضعفین است. مستضعفین یعنی چی. واژه مستضعف در قرآن یعنی چی.
مستضعف کسی است که ضعیف نگه داشته میشود. جلوی شکوفایی ظرفیتها و قابلیتهایش گرفته میشود.
یعنی اجازه نمیدهد که ظرفیتهای انسانی شکوفا بشود. اصلاً نظام دینی به وجود میآید و ولایت فقیه به صحنه میآید برای چی. برای این که تبعیض شکل نگیرد. برای این که همه بتوانند به طور یکسان به آن میزانی که خدا به آنها استعداد و قابلیت داده رشد بکنند. نظام رشد است.
اگر یک عده آمدند در مقابل شکوفایی خیلی از ظرفیتها ایستادند و بعد کسی خواست به آنها اعتراض بکند، گفتند که این کار شما خلاف ولایتپذیری است در حالی که کار خودشان خلاف ولایتپذیری است.
8.ولایت، باید حس گشایش ایجاد کند
وقتی که میگوییم ولایت، باید حس گشایش دست بدهد. فضا باز بشود. نه این که این واژه را جوری به کار ببرند که فضا را ببندند. متأسفانه ما در حوزههای مختلف نمونههایی را از این داریم که کسانی با قیافههای ظاهرالصلاح به صحنه میآیند و حتی بسیاری از بچه حزباللهیها را ساکت میکنند. منزوی میکنند. به انزوا میرانند و جلوی فعالیت آنها را میگیرند. به همین بهانه که این کار شما خلاف ولایت است. کجای آن خلاف ولایت است. تو باید از من اطاعت بکنی. چون من در سلسله مراتب به او مرتبط هستم. آقا، این کاری که تو داری میکنی و مهمتر از آن کارهای زیادی را که نمیکنی، اینها چه نسبتی دارد با آن صحبتهایی که ما داریم هر شب از آقا میشنویم.
مثلاً آقا در حوزه فرهنگ این همه بحث کردند. این همه نکته گفتند. این همه رهنمود دادند. راهکار دادند.
(مجری: ممکن است بین کسی که دارد عمل میکند و آن آدمی که یک مسؤولیتی آن جا به عهدهاش هست، این اختلاف به وجود بیاید که این بگوید آن که من میگویم به این حرفی که آقای جلیلی دارد میگوید نزدیکتر است. آن یکی بگوید نه. این کاری که من دارم میکنم نزدیکتر است.... )
نه این گونه نیست.
اصلاً فرصت گفتگو پیش نمیآید. بحث نمیکنند. اتفاقاً این خیلی خوب است. مثلاً بگویند نظر ما این است و نظر شما این است. اصلاً خیلی از اوقات این گفتگو شکل نمیگیرد. اجازه گفتگو داده نمیشود. اتفاقاً اگر فضایی برای گفتگو باشد. آقا در همین سخنرانی هم باز اشاره کردند. گفتند میزگردها را راه بیندازید. گفتگوهای چهره به چهره را فعال بکنید. این یعنی چی. یعنی خیلی خب، نظر شما این است. یک نفر دیگر هم یک نظر دیگر دارد. یک نفر دیگر هم یک نظر دیگر دارد. اینها را بیاییم اضربوا بعض رأی ببعض تَولََّدَ منه الصواب. بگذارید فضا باز باشد.
اتفاقاً اینها جوری از ولایت حرف میزنند کانه از ولایت خودشان حرف میزنند. از ولایت شخصی خودشان. من گفتم و تمام شد!
9.ولایت با مبنای کمونیستی و سکولار؟!
باید یک سری تعارفات را کنار بگذاریم.
ببینید، در مشهد ما یک تشکیلاتی هست. مثلاً برای انتخابات. حالا این در حوزههای مختلف است و این یک مَنِش است. حالا یک بار در فرهنگ بروز میکند و یک بار در سیاست. مثلاً در انتخابات میآید میگوید هیچ کس حق ندارد خودش فکر بکند. تفکر تعطیل. تحلیل تعطیل. مثلاً انتخابات میخواهد مجلس باشد، شوراها باشد یا چیز دیگری باشد. ما صبح جمعه یک لیست به شما میدهیم. بالای آن نوشته هو المطلوب. میروید به این لیست رأی میدهید. اگر چه اسامی را نشناسید. اگر چه هیچ اطلاعی راجع به منش و تفکر و برنامه اینها نداشته باشید. اسم آن را هم تفکر ولایی میگذارند. این صد درصد تفکر ضد ولایی است.
ولایت فقیه از شما خواسته که فکر بکنید. آگاه باشید. تحلیل داشته باشید. بصیرت داشته باشید. اگر آمدید سوءاستفاده کردید و مبانی غربی و مبانی سکولار و مبنای کمونیستی را آوردید که همه اینها با مبانی دینی فاصله دارد، شما ضد ولایت فقیه هستید. اگر چه ظاهرالصلاح هم باشید. اگر چه دیگران را متهم بکنید.
10.آغاز ویروس زدایی از نرمافزار تفکر ولایی
ما در سالهای گذشته از این سنخ رفتارها کم نداشتیم. من فکر میکنم این جلسه مبارک در حضور دانشجویان آغاز یک ویرایشی در نظام ولایی است. یعنی آن رسوباتی که موجب شده این قنات نتواند به آن میزانی که قابلیتش را دارد، جامعه را اشراب و سیراب بکند، این باید لایروبی بشود. باید یک سری تفکرات غلط، یک سری تفکرات اشتباه که آمده و نرمافزار تفکر ولایی را در کشور آلوده و ویروسی کرده، اینها باید ویروسزدایی بشود.
مسبوق به سابقه هم هست. مربوط به امروز و دیروز نیست. سیزده آبان هزار و سیصد و هفتاد و دو. آقا آن جا هم فرمودند که آن بحثشان هم خیلی جنجال به پا کرد و یک عده با قیافههای ظاهرالصلاح و در ظاهر دلسوز به آقا ایراد گرفتند که این چه جملهای بود که شما گفتید. آقا آن جا به دانشجویان فرمودند. گفتند دانشجو، تحلیلگر باش. خودت اهل تحلیل باش. خودت فکر کن. تحلیل کنید، هر چند غلط. این عین جمله آقا بود یا مضمون همین است که تحلیل کنید، هر چند غلط.
یک عده میگفتند ما ولایی هستیم. شعارشان چی بود. تحلیل نکن، هر چند درست. میگفتند شما چرا به ذهن خودتان فشار میآورید. بالاخره ممکن است اشتباه بکنید. اینها اصلاً انسانشناسی اسلام را قبول ندارند. مبنائاً با فلسفه وجودی جمهوری اسلامی مخالف هستند. هر چقدر هم که بخواهند خودشان حزباللهی و ولایی جا بزنند.
11.اشتباه فقط حق خواص است!
یعنی این که کانه فرد اجازه اشتباه کردن ندارد. آقا، من یک دانشجوی معمولی هستم. مثلاً بنده عضو فلان پایگاه بسیج در فلان روستا هستم. از من چه انتظاری دارید که من اشتباه نکنم. مرجع تقلیدش در این کشور اشتباه کرده. قائممقام رهبری بوده. اشتباه کرده. اشتباهی به چه عظمت. بعد شما به مردم که میرسید، به توده که میرسید، به آحاد مردم که میرسید، میگویید ما باید اینها را آن چنان ببندیم که اینها اجازه و امکان هیچ اشتباهی را نداشته باشند.
این را از کجا آوردید؟ با چه مبنایی این حرف را میزنید. اگر مبنای شما مبنای جمهوری اسلامی است، آن که حضرت امام بود گفت جمهوری. جمهوری یعنی چه؟ جمهوری یعنی این که مردم حق انتخاب دارند و حق اشتباه کردن دارند. چه اشکالی دارد. مردم حق دارند بنیصدر را انتخاب بکنند. در یک دورهای تجربه بکنند. بعد آن تجربهشان به این جا بیانجامد که نظام یک گام به جلو بگذارد.
(مجری: ولو این که هزینه هم میدهد. )
جلیلی: بله. باید هزینهاش را داد. اصلاً مگر میشود بدون هزینه دادن فایدهای را به دست آورد؟ اگر امام حکیم ما مبنای نظام را جمهوری اسلامی گذاشت و گفت جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، بعضیها فقط روی اسلامش تاکید می کنند.میگویند بله. امام نگذاشت دمکراتیک را به آن اضافه بکنند. نه. آن طرفش هم هست. امام اجازه نداد کسی جمهوری را هم حذف بکند. جمهوریت برای امام موضوعیت داشت. چرا؟ چون جمهوریت ،مبنای نظام دینی است. به این معنا که انسانها تا اختیار نداشته باشند که نمیتوانند رشد بکنند. آدم آهنی و چوب خشک که رشد نمیکند. انسان به ما هو انسان باید یک سری اختیاراتی داشته باشد. کما این که خدا تکویناً هم به او داده.
در نظام اسلامی هم همین است. چارچوبی دارد ولی شما حق دارید در آن چارچوب تجربه بکنید. آزمون کنید. خطا کنید و به پیش بروید. نظام ولایت فقیه یعنی این. یعنی فضایی فراهم میشود که شما بتوانید تجربه بکنید. حتی اگر آن تجربه اشتباه هم بود ،تدارک میشود. جبران میشود و برآیند آن یک گام به پیش است.
حالا متأسفانه این بحثها کمتر درگرفته. متأسفانه ما در تبیین جمهوریت نظام خیلی کم کار کردیم و این واقعاً یک ایراد عمدهای است. باید یک کار مضاعفی در مورد این بشود. باید به تفصیل راجع به مبانی دینی جمهوریت حرف زده بشود. اگر این گونه بود، آن موقع شما فرد مختاری هستید. اختیار دارید و به تناسب اختیارتان تکلیف دارید.
12.اختیار و مسولیت
حالا میخواهم این را عرض بکنم که آن دوستانی هم مثل ما که از این جمله آقا خوشحال شدند، خیلی هم خوشحال نباشند. چون این بار مسؤولیت آنها را مضاعف میکند. وقتی که شما آتش به اختیار هستی یعنی این که اختیار داری. پس وقتی اختیار داری، مسؤولیت آن هم با تو است.
اتفاقاً یکی از اشتباهات بزرگی که صورت گرفته این است که ما فکر میکنیم همه کارها را باید رهبری انجام بدهند. نه آقا. آحاد مردم مسؤولیت دارند. به تناسب وسعی که دارند، مسؤولیت دارند.
13.آتش به اختیار بیشتر در ماموریت های ایجابی است تا سلبی
یک تحلیل غلط دیگری که ممکن است از قصه آتش به اختیار به دست بیاید، این است که این تعبیری که آقا به کار بردند. درست است که از ادبیات نظامی گرتهبرداری کردند و به نظرم برای تبیین آن چیزی که میخواستند بفرمایند، کلیدواژه رسایی هم هست اما در مثل مناقشه نیست. نباید کل مفهومی که میخواست منتقل بشود، در حوزههای سلبی معنا بشود.
اتفاقاً آن قدری که به ذهن من میرسد، باز در مصادیقی هم که خود حضرت آقا فرمودند بود. آتش به اختیار بیشتر در حوزه ایجاب است. یعنی چی. حالا بخواهیم از آن واژه آتشش هم استفاده بکنیم. یعنی این که شما یک مشعلهایی را روشن بکنید. خیلی از زوایای کشور تاریک است. خیلی از انوار به خیلی از مخاطبین نمیرسد. خیلی از آثار خوب به آنها نمیرسد. شما اینها را برسانید.
14.مشکل مضاعف: صف های گریزان از اختیار !
یک وقت هست که آن ستادها و آن قرارگاهها با آتش به اختیار مخالف هستند. مشکل مضاعف آن جا پیش میآید که حتی خود صف و خود افسران هم با آتش به اختیار مخالف هستند! چرا؟
به خاطر این که اگر آتش به اختیار باشند، به دنبال آن مسؤولیت دارند و باید پاسخگو باشند .
یک تنبلی نهادینهشدهای را میپسندند که " بله آقا، ما هر چه ابلاغ شد و بخشنامه شد را عمل کردیم. بقیه اش را شما خودتان در سلسله مراتب به ما بخشنامه نکردید "!
چه کسی جلوی شما را گرفته که بسیاری از کارها را انجام بدهید؟ در فلان مدرسه، در فلان دانشگاه، در فلان مسجد، چه کسی جلوی شما را گرفته که مثلاً فیلم ماجرای نیمروز که روی پرده میآید و آخریاش هم فیلم ویلاییها آمده یا یتیمخانه ایران یا آن یکی دیگر. چه کسی جلوی شما را گرفته که بروید برای این تبلیغ بکنید. مگر شما به آقا نگاه نمیکنید؟ مگر آقا این همه آثار خوب را خودشان نمیآیند به عنوان یک مبلّغ و به عنوان یک مروّج آثار فرهنگی، مگر نمیآیند برای آن تبلیغ میکنند. آقا فلان کتاب را میخوانند. برای آن تقریظ مینویسند. خانواده آن نویسنده را دعوت میکنند و شخصاً از آنها تشکر میکنند و ... و ... و.... .
خب اگر شما خودت را سرباز جنگ نرم میدانی، اگر خودت را افسر جنگ نرم میدانی، به ستادها چه کار داری. به قرارگاههای ناکارآمد و مختل چه کار داری. وقتی که میبینی رهبرت، وقتی که میبینی امام و الگوی تو دارد یک چنین راهکاری را به تو ارائه میکند، کی جلوی تو را گرفته که این را انجام بدهی؟
آتش به اختیاری که آقا می گویند یعنی من الگو را دادم. خیلی خوب، بروید این الگو را پیاده بکنید!
" نه آقا. این طبق بخشنامه شماره فلان باید از طریق سلسله مراتب به ما ابلاغ بشود"!!
حرف آقا این است که فعال باشید. چرا این قدر منفعل هستید؟ آتش به اختیار بودن یعنی فعال بودن. یعنی این همه فرصتهایی را که در اطراف ما هست کشف کردن، دیدن و از آنها استفاده کردن. این همه اتفاقات خوبی که دارد میافتد، اینها را حمایت کردن.
این در مبانی ما هم هست. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. به نظرم آتش به اختیار یکیش هم این است. یعنی این که شما راه بیفتید. معطل نمانید.
15.برنامهریزی "برای" کار کردن یا "به جای" کار کردن؟
یک مثال بزنم. چند سال پیش یک برادری به من مراجعه کرد. یک کاغذی دستش بود. گفت آقای فلانی، ما داریم کار میکنیم تا به یک سیر مطالعاتی برسیم. با اساتید مختلفی صحبت کردیم. گفتیم خدمت شما هم بیاییم و نکات شما را هم بگیریم و فلان. خب من یک چیزهایی به ذهنم میرسید و گفتم.
من شش ماه بعد همان برادر را دیدم. گفتم چه خبر. گفت ما با دو سه نفر دیگر صحبت بکنیم دیگر تمام شده و سیر مطالعاتی تنظیم شده. گفتم خب در این شش ماه شما چه خواندید؟ یک نگاه تعجبآمیزی به من کرد. گفت هنوز که لیست ما تکمیل نشده. گفتم یعنی شما شش ماه هیچی کتاب نخواندی، از ترس این که مبادا در این سِیر نباشد؟ گفت خب بله. گفتم ببین برادر من! شما کتابخوانبشو نیستی. این کاری که داری میکنی، معلوم است که دنبال یک بهانهای میگردی که کتابخوان نبودن خودت را توجیه بکنی و عذاب وجدان خودت را برطرف بکنی.
گفتم اصلاً معلوم است که شما اصالتاً به این کار اعتقادی نداری. خیلی از این چشماندازنویسیها و برنامهریزیها و اینها، وقتی که به کنه آن توجه میکنیم، میبینیم برای کار نکردن است. چون برنامهریزی "برای" کار کردن است دیگر. نه "به جای" کار کردن.
الان متأسفانه یک اشکال عمدهای که ما در خیلی از این ستادها داریم و بعضاً به صف هم کشیده شده، این است : " برنامهریزی کردن برای کار نکردن" !
16.مکلّف ، معطل هیچ کس نمیماند
در حالی که بر اساس اصول دینی هم بخواهیم نگاه بکنیم. من عمل به ما علم علّم الله ما لا یعلم. شما به آن قدری که میفهمی و به تشخیص رسیدی، موظف هستی عمل بکنی. حالا بعضی چیزها را نمیدانی، همان عمل مشعل تو میشود و مرحله به مرحله چیزهای بهتر و بیشتری میفهمی و راهت باز میشود. این یک مشکل عمدهای است که ما الان در ستادهایمان داریم.
اگر آقا فرمودند آتش به اختیار یعنی بهانه را گرفتند که شما منتظر نشوید که فلان کار ایجابی حتماً باید به ما ابلاغ بشود. مخصوصاً عرض میکنم در یک چنین شرایطی که رهبری امروز صحبت میکند. هنوز جلسه آقا تمام نشده، حرفهایش پیامک میشود. تلگرام میشود و ... و .... و به شما میرسد. دیگر بهانهای وجود ندارد. یعنی خیلی کارهای خوب وجود دارد که شما هم میدانی خوب است. معروف است و آنها را انجام نمیدهی. این به نظرم نکته مهمی است که باید در تحلیل جامع کلیدواژه آتش به اختیار به آن توجه کرد.
(مجری: من یاد خدا بیامرز احمدی سخا رحمت الله علیه افتادم. و روحالله نامداری یک نمونه دیگر است که ایشان هم اخیراً از دست ما رفتند. )
خیلی مثال خوبی زدید. خدا حسین احمدی سخا را رحمت کند. از این نمونهها داریم.
بله. اینها بچههایی بودند که معطل نمیماندند. کسی که تکلیفگرا باشد، کسی که آرمانگرا باشد، معطل هیچ کس نمیماند. آتش به اختیار یعنی این. یعنی وقتی شما میبینی که جبههای وجود دارد. وقتی شما میبینی جنگی وجود دارد ، جنگ همه جانبهای وجود دارد، معطل هیچ چیزی نمیشوی.
17.باسکول یا ترازوی دیجیتال؟
فرمود "و اعدوا لهم مستطعتم من قوه". دشمن را ببین ولی هر آن چه که در استطاعت تو هست و در توان تو هست و در دسترس تو هست، آن را فعال کن. منتظر این نشو که نه، من باید یک کار خیلی بزرگ بکنم. من یک بار به این تعبیر کردم که ترازوها را دیجیتال بکنید. این باسکولها را کنار بگذارید. هر کسی از در اتاق داخل میآید، یک پوشه زیر بغلش است. آقای جلیلی، من این برنامه را دارم که میخواهیم کل کشور را متحول بکنیم. ما یک برنامهای داریم که میخواهیم سراسری فلان بکنیم. نمیخواهم بگویم بزرگ فکر نکنید ولی مشروط به این که بعد بتوانید در حد یک خانواده و یک محله و یک پایگاه فعالیت واقعی و کار واقعی بکنید. اقدام بکنید.
ببینید، باز به کلیدواژه اقدام اشاره بکنم. آقا پارسال هم در قصه اقتصاد این را گفتند. ببین، این یک آسیبشناسی در جمهوری اسلامی است که از ایده تا تصمیم تا اقدام تا نتیجه فاصله افتاده. الآن ما ایدههای خوب کم نداریم ولی بعضیها فکر میکنند ایده خوب به تنهایی کفایت میکند. نه. باید اقدام صورت بگیرد. در اقتصادش هم همین است.
پارسال باز آقا فرمودند اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل. یعنی در برنامهریزیها، در ستادها، در چشماندازنویسیها مستقر و متوقف نشوید. الآن به خصوص در عرصه فرهنگ ما واقعاً یک چنین مشکلی را داریم.
میگویند در یک مجلس وعظی ، قبل از این که واعظ صحبت بکند. یک نفر گفت جمعیت زیاد است. هر کسی بلند شود و یک قدم به جلو بیاید. واعظ از منبر پایین آمد. گفتند چرا پایین آمدی. گفت من میخواستم همین را بگویم: "هر کس از همان جایی که هست، یک قدم به جلو بیاید" !
18.غرق شدن در نیمه پر یا خالی لیوان !
واقعاً هر کدام از ما، هر چقدر هم که امکاناتمان کم باشد و محدودیتهایی داشته باشیم اما وقتی که خوب دقت میکنیم. ما دوتا سیاهه میتوانیم بنویسیم. یک سیاهه میتوانیم مجموعه کمبودهایمان را فهرست بکنیم. فلان بودجه را لازم داریم، نداریم. فلان مکان را لازم داریم، در اختیار ما نیست و ... و ... و.
من میگویم وقتی که نیمه خالی لیوان را میبینیم، کلاه خودمان را قاضی بکنیم. هر کدام از ما ببینیم نیمه پر لیوان ما چی است. من نمیگویم آن بخش نیمه خالی را نبینیم. من نمیگویم در نیمه پر لیوان غرق بشویم و بگوییم خیلی خب، تا همین جا که هست کفایت میکند.
باز آقا یک تعبیر دیگری دارند. میفرمایند که محافظهکاری قتلگاه انقلاب است. ولی همان قدر که غرق شدن در نیمه پر لیوان مضحک است، غرق شدن در نیمه خالی لیوان مضحکتر است. بعضیها در نیمه خالی لیوان غرق میشوند و دیگر هیچ کاری نمیکنند. یعنی از حیّز انتفاع ساقط میشوند. در حالی که هر کسی. همین حسین احمدی که شما اسم بردید. البته ایشان پسر خیلی مستعدی بود. شاید ایشان در آن رشته خودش واقعاً یک رگههایی از نبوغ داشت ولی همان استعدادی را که داشت، به کار گرفت. او هم میتوانست نگاه بکند و بگوید بله. در حوزه گرافیک کلی دستگاهها میتوانند کلی کارها بکنند ولی انجام نمیدهند و هی بنشیند و غصه بخورد و نق بزند و ... و ... و.
ولی در عین این که اینها را میدید و در جای خودش اعتراض خودش را تبیین میکرد ولی برای خودش یک وبلاگ درست کرد. آن زمان وبلاگ بود. وبلاگ باروت. رفته بود یک وبلاگ درست کرده بود و در همان وبلاگ شروع به کار کردن کرده بود.
بگذارید از یکی دیگر از دوستان اسم ببرم. وبلاگ مبارز کلیپ مال آقای محسن اردستانی. الآن جوان است. فکر کنم آن زمان نوجوان بود. ایشان در فتنه هشتاد و هشت یک نفری. برای من خیلی جالب بود. فکر میکردم یک تیم وسیعی نشستهاند و صبح تا شب دارند کار میکنند. من یک بار تماس گرفتم که بگویم آن تیم تشریف بیاورند و ما در خدمتشان باشیم. ببینیم اینها کی هستند. عجب تیمی هستند. از کجا حمایت میشوند و فلان. من دیدم ایشان آمد. شاید آن زمان بیست سالش هم نبود و چقدر کار میکرد.
شاید همان وبلاگ به مراتب بیشتر از سازمان تبلیغات اسلامی در مبارزه با فتنه هشتاد و هشت کار کرد. یک دستگاه عریض و طویل زمینگیر و منفعل شده بود. به خاطر این که مدیران آن جرأت عبور از آن جوی که ایجاد شده بود را نداشتند. نمیتوانستند خطشکنی بکنند. نمیتوانستند یا به هر دلیل نمیخواستند با آن در بیفتند. هزاران برابر امکاناتی که در اختیار محسن اردستانی بود، در اختیارشان بود ولی گیج شده بودند و نمیتوانستند کار بکنند.
19.اختیار و رشد رویش ها
یک نکته مهم دیگر در قضیه آتش به اختیار این است که وقتی که رهبری به شما اختیار میدهد. میگوید در آن میدانی که حضور داری، من از تو انتظار دارم که خودت فکر کنی، برآورد بکنی و عمل بکنی. این موجب رشد میشود. حالا شاید این مثال کمی دور از ذهن باشد ولی به نظرم از یک جهتی رسا است: موقعی که شبکه خبری سی ان ان راه افتاد، یکی از دلایل موفقیتش این بود که اینها دیدند آن سازوکاری که در نظامات خبرگزاریهای دنیا طراحی شده. مثلاً یک خبرنگار دارد. بعد این خبرنگار با یک سرویسی در ارتباط است که آن سرویس اول یک معاون سرویس دارد. بعد یک سردبیر دارد. این سردبیر یک سردبیر ارشد دارد. بعد یک ویراستار دارد. خبرنگار خبر را تهیه میکرد و به معاون سردبیر میداد که به سردبیر بدهد که به ویراستار بدهد که به ویراستار ارشد بدهد که مثلاً یک زمانی را طی بکند و خبر روی آنتن بیاید. اینها آمدند همه اینها را ادغام کردند. یعنی صف و ستاد را به همدیگر نزدیک کردند.
آن موقع خبرنگاری که مثلاً در دل جنگ بوسنی بود، همزمان خودش سردبیر بود. بلکه سردبیر ارشد بود. یعنی او تا حرف میزد، بلافاصله روی خط میرفت .ولی این موجب میشد که آن کسی را که شما در صف دارید، قابلیتهایش ارتقا پیدا بکند. شما هم وقتی که میخواهی در منطقه خودت، در محله خودت، در مسجد خودت، در دانشگاه خودت آتش به اختیار عمل بکنی یعنی یک سری اختیاراتی داری و متناسب با این اختیارات مسؤولیت داری و متناسب با این مسؤولیت باید تواناییهای خودت را ارتقا بدهی که اصل اول آن انگیزه است. اصل اولش این است که اراده این کار را بکنی.
20.آتش به اختیارهای دهه شصت
بچههای نسل اول انقلاب، بچههای دهه شصت چه جوری رشد میکردند؟ قیصر امینپورها چه جوری از گتوند بلند میشدند و میآمدند و در مقابل بزرگترین چهرههای هنری کشور میایستادند و میگفتند حالا که شما انقلاب اسلامی را بایکوت کردهاید، ما پابرهنههای خمینی هستیم و نیازهای هنری انقلاب را برطرف میکنیم.
آن اراده را میکردند و خدا هم به همان میزان به آنها برکت میداد. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. خدا هم راه را برای آنها باز میکرد. شما میدیدید در حالی که ؛ جریان هنر روشنفکری فکر میکرد انقلاب اسلامی را بایکوت کرده. دین را بایکوت کرده. بنابراین انقلاب اسلامی شکست خواهد خورد. بعد یک دفعه میدید که در عرض یک مدت بسیار کوتاهی بی لیاقتی آنها جبران شد. بچه های انقلاب کلاً در رشتههای مختلف یک فضایی ایجاد کردند که آنها پشت سرشان ماندند.
الان هم باید همین اراده وجود داشته باشد که : "ما میتوانیم"!
ما میتوانیم انقلاب مظلوم خودمان را یاری بکنیم. ما میتوانیم در برابر این هجمههای عظیمی که دشمن دارد با شبکههای مختلف مجازی و ماهوارهای و غیره و غیره و با گروههای تولید محتوای متعددی که در داخل و خارج دارند شبانه روز کار میکنند. برای این که شبهه وارد بکنند و امید را از ملت بگیرند و شور را از جوانان بگیرند و ... و ... و.
ما میتوانیم در مقابل اینها بایستیم. مشروط به این که بخواهیم. مشروط به این که خودمان را معطل نکنیم و به بهانه این که فلان جا دست ما را بستند یا فلان جا به ما دستور ندادند یا فلان جا فلان امکانات را در اختیار ما نگذاشتند. اینها را بهانه نکنیم. در عین این که فضای مطالبه، فضای نقد، فضای نظارت بر دستگاههای عمومی و دولتی و اینها هم باید زنده باشد. باید جدی باشد.
21.نقد موثر در گرو فعالیت ایجابی
ما هر چقدر که در حوزه ایجاب فعالتر باشیم، اتفاقاً نقد ما هم جدیتر میتواند صورت بگیرد. هر چقدر که فعالان فرهنگیِ صف ، فعالتر برخورد بکنند، آن موقع راحتتر میتوانند از صدا و سیما مطالبه بکنند. دیگر فلان مدیر صدا و سیما نمیتواند بگوید نه آقا. شما خبر ندارید. نمیشود کار کرد. این جوری نیست. این حرفها مخاطب ندارد و ... و ... و. میگویی بنده کار کردم. با این امکانات محدود این مخاطب وسیع را به دست آوردم. تو با آن امکانات چرا کار نمیکنی.
پس هر چقدر که ما در حوزه ایجاب فعالتر برخورد بکنیم در حوزه نقد هم موثرتر می توانیم عمل کنیم.
22.اختیار مقید است به ...
یک نکته دیگر راجع به تعبیر آتش به اختیار برای آنهایی که عمداً یا سهواً این کلیدواژه را درست فهم نکردند این است که ، وقتی میگوییم اختیار، محدوده اختیارات مشخص است. وقتی که حتی به یک سرباز در میدان جنگ میگویند شما آتش به اختیار هستی، اختیار او نمیتواند با فلسفه وجودی آن اختیار در تناقض باشد. یعنی چه؟یعنی من آتش به اختیار هستم، پس مثلاً خودیها را بزنم؟! پس بزنم خودم را بکشم؟! نه. شما آتش به اختیار هستید ولی بسته به شرایط، با توجه به هدفی که شما به آن جبهه وارد شدی باید عمل بکنی. یعنی آتش به اختیار به این معنا نیست که پس میتوانی خلاف فلسفه وجودی آن جبهه شروع بکنی و از ابزارهایت استفاده بکنی. نه. اتفاقاً شما باید کاملاً در جهت اهداف آن جبهه از ابزارت استفاده بکنی. چرا حرف ستاد و قرارگاه را که مختل شده به حرف نمیکنی؟ به خاطر این که او دارد خلاف فلسفه وجودی جبهه سیگنال میدهد یا سکوت میکند. شما باید کاملاً در چارچوب کار بکنی.
وقتی که اختیار داری یعنی مسؤولیت داری. این مسؤولیت یعنی شما برای همه رفتارهایی که انجام میدهی هم مسؤولیت قانونی داری، هم مسؤولیت اخلاقی داری و باید در مقابل آنها پاسخگو باشی و نمیتوانی دو روز دیگر این را به گردن فرماندهات بیندازی. باید کاملاً یاد بگیری که مسؤولیت کاری را که میکنی و کاری را که ترک می کنی ، بپذیری.
از آن طرف اگر آقا میگوید آتش به اختیار. قبلش میگوید شما افسران جنگ نرم هستید. یعنی یک سری صلاحیتهایی در شما احراز شده. بعد آمدهاید وارد یک جبههای شدهاید. حالا در یک موقعیت بغرنجی قرار گرفتهاید. به خاطر آن صلاحیتها و به خاطر این که شجاعت ورود به این جبهه را داشتید و در این جایگاه قرار گرفتید، حالا شما در یک محدودهای آتش به اختیار هستید.
23.فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ
ماه مبارک رمضان هم هست. شاید بشود از این آیه شریفه استفاده بکنیم. میخواهم از یکی از فرازهای این آیه شریفه استفاده بکنم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا
من میخواهم به این فراز از آیه شریفه اشاره بکنم که میگوید كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ. یعنی میگوید مدل رشد مؤمنین و آنهایی که با حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم همراه هستند این است که اتفاقاً رشد آنها تدریجی است و به مرحلهای میرسند که فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ. یعنی میتوانند روی پای خودشان بایستند. این خیلی نکته زیبایی در تبیین رشد جامعه دینی و آحاد مردم در جامعه دینی است.
24.نظام ولایی با نظام کوکی فرق دارد
یک نکته مهم دیگر هم که شاید مکمل آن حرفهای بحث اول من باشد، این است که نظام ولایی با نظام کوکی فرق دارد. بعضیها نظام ولایی میگویند و نظام کوکی مراد میکنند! اصلاً نظام کوکی نه تنها مطلوب نیست که ممکن هم نیست. بعضیها دوست دارند همه چیز را کوک بکنند. کوک کنیم این رفتار را بکند! این مثلاً تا ده سال دیگر همین جوری...
مجری: مثل ساعت کوکی.
بله. اینها میخواهند کوکش بکنند. آتش به اختیار یعنی این که آقا دارند میفرمایند ما کسی را کوک نمی کنیم! که بدون اراده و فکر و اختیار هم بتواند درست اقدام کند.
نظام ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی نظام کوکی نیست. به قول معروف، هر چقدر پول بدهی آش میخوری. از تو حرکت و از خدا برکت. هر چقدر که تو از خودت فعالیت و اراده و حرکت نشان دادی، نظام به آرمانهای خودش نزدیکتر میشود. آرمانهای انقلاب اسلامی بیشتر به تحقق میرسد.
اصلاً جامعهشناسی قرآنی به ما اجازه نمیدهد که بخواهیم به یک نظام کوکی فکر بکنیم. به آدمهایی که همه مهره باشند. همه آدم آهنی باشند. قدرت تشخیص نداشته باشند. در موقعیتهای بغرنج که قرار میگیرند، خودشان نتوانند تشخیص بدهند که باید چه کار بکنند و وظیفهشان چی است.
الحمدالله این در ساختار نظام جمهوری اسلامی خیلی خوب توسط حضرت امام و حضرت آقا تبیین شده. ماها یک مقدار در فهم این غافل شدیم.
25.کسانی که نتوانند جمهوریت و ولایت را در کنار هم بفهمند، باید غربال بشوند
کسی که نتواند جمهوریت و ولایت را در کنار هم بفهمد، تفکر او ولایی نیست. همین جمله که باز جمله بسیار معناداری بود و آقا به اشاره از آن گذشتند. آقا در همین دیدار دانشجویی فرمودند که بعضیها به من ایراد میگیرند که تو چرا تشویق میکنی مردم بیایند رأی بدهند! این خیلی نکته مهمی است. بعضیها با لبخند از این گذشتند ولی اشاره به یک اصل مهم در نظام ولایت فقیه است.
آقا فرمودند من وظیفه خودم میدانم که تک تک مردم را دعوت بکنم بیایند و صندوقهای رأی شلوغ باشد. اگر کسانی خلاف این فکر میکنند، بروند در فکر خودشان، در مبانی خودشان و در اصول خودشان تجدیدنظر بکنند. اگر خودشان را اصولگرا میدانند. پس معلوم است که شما اصول رهبری را قبول ندارید. شما مبانی جمهوری اسلامی را درست نفهیدهاید و خلاف است که شماها بخواهید پرچمدار اصول بشوید. کسی که در امهات و در مبانی جهموریت نظام با رهبری اختلاف نظر دارد، نمیتواند ادعا بکند که من میخواهم پرچمدار نیروهای مؤمن و انقلابی باشم.
این باید درست فهم بشود. کسانی که در فهم ولایت فقیه به بیراهه رفتهاند، باید از این به بعد. به نظر من این سخنرانی نقطه شروعی است که اینها باید غربال بشوند. اینها باید بروند و خودشان را اصلاح بکنند. تفکر اینها باید ویرایش بشود. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد.
اگر بخواهم جمعبندی بکنم. بحث آتش به اختیار هم سطوح خیلی تاکتیکی و اجرایی و عملیاتی دارد و هم وقتی در آن دقیق میشویم. میبینیم نه. بحث سادهای نیست. این عمق و ریشه نظری و تئوریک دارد. یعنی شما باید شروع کنید از فلسفه سیاسی نظام جمهوری اسلامی صحبت کردن و ویرایش کردن و توضیح دادن و شبهات را برطرف کردن و نواقص را تکمیل کردن.
ما خیلی از بحثها را نکردیم. ما راجع به جمهوریت نظام، راجع به اهمیت فرد در نظام دینی، اهمیت رشد فرد و لوازم رشد فرد و بستری که نظام دینی فراهم میکند که این فرد چه جوری رشد بکند. یکیش همین اختیار است. اجازه اشتباه کردن داشتن است و ... و ... و. باید از فلسفه نظام جمهوری اسلامی شروع بکنیم تا بیاید به بحثهای راهبردی ما و بحثهای عملیاتی و اجرایی ما برسد.
به نظرم این میتواند به خصوص برای مجموعه فعالان فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما،
شروع یک بحث مبارکی باشد.
دیدگاه شما