تاریخ : 28. اسفند 1391 - 10:14   |   کد مطلب: 2562
اسلام هراسی در هالیوود/
زمانی که کاخ شاه در شهر کوچک "لی لی پوت" آتش می گیرد،گالیور ابزاری برای خاموش کردن آتش نمی یابد، به همین علت بر روی کاخ شاه ادرار می کند و بدینوسیله آتش را خاموش می نماید، در مقابل این عمل ملکه به وی اعتراض می کند و گالیور در مقام پاسخ می گوید: « شما باید از من تشکر کنید، اگر این کار را نمی کردم می سوختید».

به گزارش صبح رزن به نقل از مشرق جان کالینز تئوریسین دانشگاه ملی جنگ در امریکا، جنگ نرم را چنین توصیف می کند: «استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری شود».

 
به نظر می رسد این جمله  تعریفی جامع از قدرت نرم  ارائه داده است، بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام در حوزه عملیات روانی و تبلیغات رسانه-ای دانست که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگی و ... از اشکال مختلف جنگ نرم هستند. امریکا سالانه با اختصاص بودجه  های میلیارد دلاری به این حوزه، در پی تصرف ذهن ها و قلب هاست.

به عبارت بهتر دول مستکبر بدون استفاده از دخالت نظامی و تصرف زمینی با قدرت هوشمند، قلب ها را به تصرف درمی آورند و با تغییر سبک زندگی و اندیشه ملل هدف، برنامه های استکباری خود را عملیاتی می نمایند؛ درست همان گونه که "جوزف نای" "قدرت نرم" را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب، بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. بدین طریق کشوری همانند امریکا می تواند به مقاصد مورد نظر خود در حوزه سیاست جهانی دست یابد، چرا که سایر ملل ارزش های آن را پذیرفته و از آن تبعیت می-کنند.

سرعت 5:
فیلم Fast Five (سرعت 5) یکی از فیلم های تبلیغاتی و پروپاگاندای امریکایی است که در سال 2011 به کارگردانی "جاستین لین" ساخته شده است. این فیلم قسمت پنچم از سری فیلم های "سرعت و خشم" است. مجموعه فیلم های "سرعت و خشم" در صدد تئوریزه ساختن باورهای لیبرالی و تبلیغاتی سبک زندگی امریکایی هستند، به طور شاخص فیلم "فست فایو" (سرعت پنجم) نمونه بارزی از پروپاگاندائیسم است.

نگاهی اجمالی به  فیلم:

پس از دستگیری "دومینیک تورنادو" (وین دیزل) به جرم سرقت در پایان قسمت چهارم، وی به بیست و پنج سال حبس محکوم می شود، اما "میا" (جوردانا بروستر) و "برایان" (پائولو الکر)، خواهر و شوهر خواهرش او را فراری می دهند. پس از فرار این سه، دولت امریکا ماُموری با سابقه به نام "هابز" را برای دستگیری آن ها به ریودوژانیرو می فرستد.

دومینیک تصمیم دارد با تراشه ای که از "ریس" دزدیده است اموال او را سرقت نماید؛ بنابراین نزاعی سه جانبه آغاز می شود که از یک سو دومینیک و دستیارانش، از سوی دیگر هابز و نیروهای اف بی آی و در طرف سوم ریس و گروهش وارد میدان می شوند. پس از دستگیری دوباره دومینیک به دست هابز، گروه ریس برای کشتن آن ها وارد میدان شده و از آنجایی که دومینیک جان هابز را نجات می دهد، اتحاد این دو آنگلاساکسونی با یکدیگر در مقابل ریس رقم می خورد. در نهایت دومینیک، تمام پول های ریس را با کمک هابز می دزدد و ریس نیز توسط هابز کشته می شود.  پول ها میان دومینیک و همراهانش تقسیم می-شود و هر یک زندگی مورد علاقه خود را رقم می زنند. هابز در پایان به دومونیک یکروز فرصت می دهد تا دوباره بگریزد و قول می دهد که بالاخره او را دستگیر کند.


مشخصات فیلم و سازندگان آن
 



سرعت 5

ژانر: اکشن، جنایی، درام
کارگردان: Justin Lin – جاستین لین
نویسنده: Chris Morgan ،Gary Scott Thompson – کریس مورگان و گری اسکات تامسون
فروش افتتاحیه: 82 میلیون دلار
تاریخ اکران: 29 آپریل 2011
موقعیت فیلم برداری: آتلانتا، جورجیا- ایالات متحده آمریکا، ریو دو ژانیرو- برزیل
زمان فیلم: 130 دقیقه
زبان: English
محصول:Universal Pictures
درجه سنی: PG-13

بازیگران اصلی:

 


مشخصات بازیگران

    


سازندگان مجموعه "سرعت و خشم"

نویسندگان:
نویسندگان این فیلم دو نفر به نام های Gary Scott Thompson وChris Morgan می باشند که نویسندگی هر پنج قسمت این مجموعه را بر عهده داشته اند. 
قسمت یک تا چهار مجموعه "سرعت و خشم":

     


تولیدکنندگان:
"وین دیزل" و "نیل موریتز" از تهیه کنندگان اصلی فیلم "سرعت و خشم" هستند و البته در ساخت این فیلم تهیه کنندگان دیگری نیز حضور داشته اند.

نیل  موریتز:
او تهیه کننده ای با سابقه در سینمای هالیوود است که معروف ترین آثار وی فیلم "I Am Legend” و سریال "Prison Break” محسوب می شود.

او از سال 1990 به طور جدی تهیه کنندگی را آغاز کرد و تا به امروز بیشتر از هفتاد فیلم تولید کرده است، وی پیش از تهیه کنندگی در چند فیلم به بازیگری پرداخت. از زندگی شخصی او اطلاعات زیادی در دسترس نیست در واقع می توان او را مرد سایه ها نامید.
مشهورترین آثار او:

          

دیگر عوامل فیم سرعت و خشم:
Michael Fottrell........................producer (تولید کننده)
Thomas Hayslip..................) associate producerدستیار تولید)
Amanda Lewis....................executive producer (تهیه کننده اجرایی)
Justin Lin..............................executive producer (تهیه کننده اجرایی)
Fernando Serzedelo.......................line producer: Brazil (خط تولید)
Leeann Stonebreaker..................) associate producerدستیار تولید)
Samantha Vincent................ executive producer(تهیه کننده اجرایی)


مولفه های استراتژیک فیلم:

الف)خط تعلیق:

1- فرار
برای بررسی موضوع "فرار" باید هر پنج قسمت مجموعه سرعت و خشم را در کنار هم قرار دهیم تا به نتیجه ای مطلوب دست یابیم.

دومینیک و برایان با جمع کردن دوستان سابقشان به دنبال سرقت تمام اموال ریس، رئیس قاچاق چیان شهر ریودوژانیرو هستند و تصمیم دارند بعد از سرقت به جایی دیگر فرار کرده و بدون ترس به زندگی خود ادامه دهند.

اصلی ترین خط تعلیق در این قسمت از مجموع سرعت وخشم، موضوع فرار است. به گفته هابز، مامور پلیس فدرال، دومینیک نیمی از عمر خود را  در فرار گذرانده است. در اینجا سئوالی که در ذهن بیننده ایجاد می‌شود این است که علت فرار دومینیک چیست؟!

 
 بعد از آن که میا و برایان، دومینیک را در راه زندان فراری می-دهند، از امریکا به برزیل می گریزند. در واقع آن ها دومینیک را از یک زندان سخت نجات داده و همگی وارد زندانی نیمه سخت می شوند.

بنابر اندیشه دکترینال مدرن، فرار در سه قسم محقق می گردد، اولین فرار از یک زندان سخت و بازداشگاه است که اساسا با دیوارهای پولادین و حصار، شخص را محدود می سازد، دومین نوع فرار نیمه سخت تلقی می شود که در آن یک کشور به واسطه قوانین و شرایط ناهنجار سیاسی_ اجتماعی خود همچون حصاری تنگ فرد را در میان می گیرد و به همین جهت او از این سرزمین به قصد محیطی آزاد می گریزد و سومین نوع فرار به فرار نرم و یا فرار از خود معروف است که فرد حصار تن را برنمی تابد و برای فرار از خود دست به خودکشی می زند.  در فیلم "سرعت 5 " دومینیک و دوستانش به واسطه مشکلاتی که در امریکا دارند، از آنجا به قصد برزیل می گریزند، به عبارت بهتر قوانین امریکا همچون حصاری نامرئی ایشان را محدود نموده است. به نظر می-رسد علت نام گذاری مجموعه فیلم های "سرعت و خشم" به منظور القای ترس و دلهره ای است که مقوله فرار در ذهن مخاطب ایجاد می کند. سازندگان فیلم توانسته اند موضوع فرار را با خودرو های پرسرعت و حرکات سریع و اکشن به خوبی به نمایش گذارند.

 
2-    اتوپیاگرایی

پس از آن که دومینیک و دوستانش موفق به دزدیدن اموال ریس می شوند به نقطه ای نامعلوم گریخته و به زندگی خود ادامه می دهند. در سکانس انتهایی فیلم شاهد جزیره ای هستیم که دومینیک و خانواده اش در آن زندگی می کنند و البته کجایی این جزیره مشخص نیست. بنابراین می توان آن را جزیره ای ناشناخته و اتوپیایی گمشده انگاشت که به دور از هیاهوی دشمنان، آسایشی وصف ناپذیر در خود دارد و همه چیز  و همه کس در آن به خوبی و خوشی زندگی می کنند.
 


فرار به جزیره ای نامعلوم در فیلم Fast Five

                                            
این تصویر، ذهن مخاطب را به سمت سریال "لاست" و جزیره جهانی مطرح شده در آن سوق می دهد که در مکالمات افلاطون و نظریه آتلانتیس نمودار است.

در واقع اندیشه اتوپیاگرایی و یا همان مدینه فاضله مکملی است در مبحث فرار که انسان مردن غربی را در غایت به رسیدن به جزیره ای نامعلوم در ناکجاآباد رهنمون می سازد و وی را غوطه ور در انواع لذات مادی به تصویر می کشد، جزیره ای که قوم برتر یعنی همان آنگولاساکسون ها فاتح آنند!

 برای درک عمیق تر پیام فیلم "فست فایو" در القای دو مفهوم "فرار" و "زندگی در جزیره گمشده"، باید دو سریال "فرار از زندان" و "لاست" را بررسی نماییم. زندگی در جزیره ی جهانی لیبرالیسم با تمام ویژگی های مطلوب آن و همچنین موضوع فرار از زندان برای رسیدن به آزادی، از مشابهت های فیلم مذکور با این دو سریال است. نکته قابل توجه و تامل آن است که تهیه کننده ی این فیلم یعنی آقای نیل موریتز، عهده دار تهیه کنندگی سریال فرار از زندان نیز بوده است.

استفاده از نام دومینیک پورسل، هنرپیشه نقش دوم سریال فرار از زندان که با نام لینکلن باروز در فیلم به ایفای نقش پرداخت و در تمامی فصل ها در حال فرار بود، برای شخصیت اصلی فیلم سرعت 5، جالب توجه است، همچنین گریم یکسان و مشابه این دو بازیگر از برنامه ای بزرگ پرده برمی دارد.
     


نام اصلی:Dominic Purcell                       نام در فیلم:Dominic Toretto

دو بازیگر اصلی در فیلم "فرار از زندان" و "سرعت 5"  که با اسامی و چهره های مشابه فرار را رقم می زنند.

پیام های استراتژیک فیلم:
1-تقابل و تعامل کریستیانیسم و لیبرالیسم
2-سکولاریزم
3-داروینیسم اجتماعی و سیاسی
4-مدیریت جهانی امریکا
5-شکست ناپذیری امریکا

در ذیل به هر یک از پیام های نهفته در فیلم به صورت مبسوط خواهیم پرداخت
تسلط بر قلوب به واسطه حربه های اغواگرانه، از جمله تاکتیک های اساسی و مهم رسانه ای غرب است، این رسانه ها برای اغوا نمودن مخاطب خود از تاکتیک های متفاوتی استفاده می کنند، یکی از این تاکتیک ها ساختن فیلم های پر زرق و برق با چاشنی اغراق های عوام پسند است.

در فیلم "سرعت 5" دو تن از بازیگران اصلی، یعنی دومینیک و هابز با داشتن اندامی ورزیده و عضلانی نماینده نژاد امریکایی اند. در واقع این دو با بازوانی ستبر و سینه هایی فراخ نمایانگر اندیشه ماچوئیستی در سینمای هالیوودند که با تکیه بر قدرت بدنی خویش صحنه هایی خارق العاده خلق کرده و بیننده را مسحور خود می سازند. هابز به عنوان مامور کار کشته فدرال که تا به حال در پرو نده ای شکستی نخورده و دومینیک نماینده قشر لمپن امریکایی و خلاف کاری حرفه ای که نیمی از عمر خود را در فرار سپری کرده است. هابز و دومینیک که معرف دو قطب قانون گرا و قانون گریز امریکایی اند، شباهت های خیره کننده ای با یکدیگر دارند.

 
هابز مامور دستگیری دومینیک، برایان و میا است، به همین خاطر به شهر ریودوژانیرو در برزیل اعزام می شود، اما تلاش های وی برای دستگیری دومینیک به دلیل وجود قاچاقچیان به سرانجام نمی رسد، او در درگیری با قاچاقچیان تمام تیمش را از دست می دهد و در این میان دومینیک او را از خطر مرگ نجات می دهد. از طرف دیگر دومینیک تصمیم دارد باند قاچاقچیان ریس را نابود کند و تمام اموال او را از آن خود کند به این جهت هابز با دومینیک متحد می شود و ریس را از بین می برند.

 یکی از نکات جالب توجه این فیلم اتحاد هابز و دومینیک است، آن ها بعد از تقابل با یکدیگر در مقابل دشمن خارجی متحد می شوند و او را نابود می کنند. این در حالی است که در عالم واقع، چنین چیزی امکان ناپذیر است، یعنی چگونه امکان دارد که ماموری در انجام تکلیف قانونی خود کوتاهی کرده و با دشمن برای دستگیری نفر سومی به اتحاد برسد و جالب آن که وی را در عملیات سرقت همراهی کند و چشم خود را بر این همه قانون شکنی ببند.
 
به نظر می رسد یکی از اصلی ترین هنر های اغاواگرایانه سازندگان "سرعت 5" در همین پیوند خیالین باشد، اما دلیل پذیرش این امر در ذهن مخاطب را باید در بازیگران اصلی این فیلم جستجو نمود، هنرپیشگان اصلی این فیلم، هابز و دومینیک قهرمانانی هستند که به واسطه اندام ورزیده و عملکرد زیرکانه خود برای نابودی یک دشمن مشترک به میدان آمده اند و از آنجایی که هر دو شخصیتی خاکستری دارند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار می کنند.

نکته دیگر را باید در تیم دومینیک جستجو نمود، تیمی که به یاری دومینیک شتافته اند، جمعی از تمام ملیت ها هستند که به نوعی نمایانگر مجموعه تمدن هاست و در این میان، دومینیک ریاست جمع را برعهده دارد بدین معنا که او به عنوان یک آنگولاساکسون مدیریت باقی تمدن ها و ملل را بر دوش می کشد. القای این امر که مدیریت و ریاست بر جهان از آن انگلاساکسون هاست و دیگران کارگزار آن محسوب می شوند از تاثیرات این صحنه هاست. در واقع جمع آوری یک تیم چندملیتی برای مبارزه با تروریسم، به نوعی توجیه گر فلسفه وجودی و تشکیل "ناتو" است.

 
از دیگر القائیات پروپاگاندای فیلم می توان به اشراف اطلاعاتی مامور فدرال، بر گروه دومینیک اشاره نمود که در کمترین زمان ممکن او را پیدا می کند، قدرت اطلاعاتی تیم هابز و همچنین تجهیزات پیشرفته نظامی، از القائات اصلی در فیلم می‌باشد که نشان دهنده قدرت امریکاست. هابز با ماشین زرهی ضد گلوله خود همه چیز را نابود می کند بدون آن که اندکی آسیب ببیند و این پیام شکست ناپذیری امریکا برای ملل عالم است چه در بعد تکنولوژیک و چه در سایر ابعاد.

 
یکی دیگر از تبلیغات فیلم ارائه چهره ای توانمند از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی امریکا و در مقابل ضعف نیروهای امنیتی برزیل به سمبلیت امریکای لاتین است. همه قوای نظامی شهر ریودوژانیرو برای دستگیری دومینیک و هابز به میدان می آیند و به راحتی از ایشان شکست می خورند.سکانس های متعددی در فیلم به شکست مفتضحانه پلیس برزیل در مقابله با دومینیک ویارانش اختصاص یافته است.

 
قدرت نمایی امریکا در سرزمین شاخص امریکا لاتین از اساسی ترین تبلیغات رسانه ای این فیلم است. به عبارت بهتر این فیلم برای ملت و حکومت برزیل و سایر کشورهای امریکای لاتین حاوی دو پیام است:

1)امریکا تنها ایجادکننده توازن در سرزمین های امریکای جنوبی است، یعنی کشورهای امریکای لاتین به قدری در کنترل و مدیریت جوامع خود ناتوانند که نیازمند یاری امریکا در برقراری آرامش و ثبات در منطقه اند. به همین لحاظ باید حضور نیروهای امریکایی برای از میان برداشتن تروریست ها و بازگشت آرامش را برتافته و ایشان را به عنوان ژاندارم منطقه بپذیرند. این همان داروینیسم اجتماعی و سیاسی است که مبتنی بر آن قدرت برتر کنترل و هدایت یک جامعه را به دست گرفته و آن را مدیریت می کند.
 


صحنه کشته شدن ریس توسط هابز

2)توهین گالیوری به کشور های امریکای لاتین : زمانی که کاخ  شاه در شهر کوچک "لی لی  پوت" آتش می گیرد،گالیور ابزاری برای خاموش کردن آتش نمی یابد، به همین علت بر روی کاخ شاه ادرار می کند و بدینوسیله آتش را خاموش می نماید، در مقابل این عمل ملکه به وی اعتراض می کند و گالیور در مقام پاسخ می گوید: « شما باید از من تشکر کنید، اگر این کار را نمی کردم می سوختید».
 


تصویری از خاموش کردن کاخ شاه توسط گالیور

در فیلم "سرعت 5" نیز مبتنی بر این انگاره، در صحنه هایی که برایان و دومینیک گاو صندوق پر از پول را در شهر می کشند، بسیاری از آثار، ابنیه و امکن عمومی را تخریب می کنند و در نهایت با به جیب زدن پول مردم شهر از آنجا می گریزند.

بنابراین سکانس های پایانی فیلم به سبک داستان گالیور دزدیدن اموال برزیلی ها را توجیه می کند، در واقع آنگولاساکسون های فداکار فیلم به واسطه شجاعت و درایتی که دارند مردم شهر را از دست تبه-کار شرور یعنی ریس رها می کنند و به همین واسطه در برداشتن پول-های او حق دارند.

این استراتژی امریکا که به نوعی در فیلم به نمایش گذاشته می-شود، توجیه گر اقدامات این کشور مستکبر در اشغال سرزمین های مختلف از جمله عراق است که در توجیه بیش از یک میلیون کشته و زخمی و بی خانمان ساختن مردم عراق، سرنگونی صدام را شیپور تبلیغاتی خود ساخته و به واسطه ایجاد دموکراسی طالب تشکرند!


تقابل و تعامل مسیحیت و لیبرالیسم:
دومینیک علی رغم آن که  خلاف کاری حرفه ای است در عین حال انسانی مذهبی نیز می باشد، پدر او کشیش بوده و او همواره از گردنبند صلیب استفاده می کند. در عین حال این فیلم در شهر ریودوژانیرو تصویربرداری شده که بزرگترین مجسمه دنیا، یعنی مجسمه حضرت عیسی(ع) را در خود جای داده است.

 
چیدن این المان ها در کنار یکدیگر و پیوند دادن آن با خشونت، مافیا، فقر و جرایم گوناگون نشان از تقابلی است که سازندگان فیلم در صدد بیان آن هستند. به واقع در تمامی سکانس هایی که مجسمه حضرت عیسی بر فراز شهر به نمایش گذاشته می شود پس از آن صحنه ای از فقر و فضای آلوده و ناهنجاری از شهر نیز پدیدار می-گردد.
 

دومینیک یک مسیحی معتقد است که هرگز گردنبند صلیب را از خود دور نمی کند و زمانی که طی اتفاقاتی آن گردنبند به دست مامور پلیس می افتد، جان خود را به خطر انداخته و برای بازپس گیری آن وارد عمل می شود.

دومینیک  در این فیلم چهره ای خاکستری و انسان تراز متوسط لیبرالیسم است. او یک خلاف کار دوست داشتنی و مثبت است و گردنبند صلیب او نمایانگر کریستیانیسم (مسیح گرایی) است. از سوی دیگر رفتار او مبتنی بر انگاره های لیبرالیستی است، دومینیک به گردنبند صلیب خود بسیار وابسته است و در عین حال با الگوهای مدرنیسم از جمله لیبرالیسم زندگی  می کند. او بر خلاف آموزه های مذهبی مسیحیت، اصالت سود و لذت را بن مایه حیات خود قرار داده است.

فضای سیاهی که از جامعه لاتینی برزیل به تصویر کشیده می شود، با تاکید مداوم بر مجسمه حضرت مسیح نشان گر آلودگی و عدم امکان مدیریت یک جامعه بر مبنای دین و انگاره های دینی است. القائی که در این بخش صورت می پذیرد تبلیغ دین ستیزی و زدودن سبک زندگی دین مآب است که اصالتا با سبک زندگی مدرن امریکایی در تضاد قرار دارد.

زن نماد سرزمین و عقیده
بعد از ورود هابز به ریودوژانیرو، او تقاضای یک مترجم پلیس به نام "النا" را می کند. همسر النا پلیس بوده و در ماموریتی کشته شده است و به همین جهت او انگیزه زیادی برای مقابله با تبهکاران دارد.
 

پس از آغاز ماموریت و شروع درگیری ها، النا با دومینیک برخورد می-کند و قصد دستگیر کردن او را دارد، که در دام تیراندازان ریس می-افتد و در آن حین دومینیک او را نجات می دهد، از این پس النا به دومینیک علاقه مند شده و گردنبند او که بر روی زمین افتاده است را برمی دارد و به گردن خویش آویزان می کند.
از آن جا که زن در نشانه شناسی هنر مدرن نماد سرزمین و عقیده است، این رفتار و کنش عاطفی النا به دومینیک حاوی پیام علاقه اندیشه و سرزمین امریکای لاتین به تصرف شدن توسط فرهنگ آنگولاسکسون است. جالب آن که او عاشق بخش لمپنیسم غرب می‌شود، زیرا دومینیک نماد انسان متوسط لیبرال است. او در انتها به دومینیک می پیوندد و با لباسی عریان به زندگی با او می پردازد.

این در واقع به معنای غلبه فرهنگی غرب بر امریکای لاتین است. البته علاقه دومینیک نسبت به النا نیز نشان از تمایل فرهنگ امریکایی در به تصرف درآوردن سرزمین های امریکای لاتین دارد.
 

نتیجه گیری:
فیلم "سرعت و خشم" به تهیه کنندگی "نیل موریتز"، تهیه کننده پرآوازه سریال "فرار از زندان" و به کارگردانی "جاستین لین" کارگردان تایوانی تبار، در سال 2011 میلادی بر روی پرده سینما ظاهر شد. از ساخت اولین قسمت آن تا به امروز ده سال می گذرد و قسمت ششم آن نیز برای سال 2013 در حال آماده سازی است. ساخت این فیلم با بازی "وین دیزل" در نقش "دومینیک" آغاز شد. بستر تعلیق این فیلم دو موضوع مهم "فرار" و "اتوپیاگرایی" می‌باشد.

نگاه ایرانی_ اسلامی به مقوله فرار:
در فرهنگ ایرانی_ اسلامی فرار واژه ای منفی است و علی القاعده جایگاه مطلوبی ندارد. در مقابل، این مکتب در بردارنده نوعی حرکت به نام هجرت است که مثبت تلقی شده و به حرکت از محیط یا سرزمینی به محیط و سرزمین دیگر اطلاق می شود. تفاوت اساسی مفهوم هجرت در اسلام و فرار در اندیشه مدرن، هدف و غایتی است که این دو حرکت به دنبال دارد، در واقع هجرت مورد نظر اسلام به دلیل تحقق بالاترین سطح زندگی دینی و معنوی و رسیدن به آرامش مورد نظر اسلام است در حالی که فرار در اندیشه مدرن برای رسیدن به حد مطلوب دنیویت و رضایت مادی است.

این فیلم سراسر تبلیغاتی، در انجام رسالت خود موفق بوده است. تاکید بر مقوله فرار و سپس تبیین مدینه فاضله در ناکجاآباد (اتوپیا)، در عین نمایش قدرت امریکا در کنترل و مدیریت منطقه امریکای لاتین مبتنی بر انگاره های داروینیسم اجتماعی و سیاسی و در نهایت دل سپردگی سرزمین برزیل به قدرت و شوکت انسان لیبرال امریکایی، همگی در فیلم به نمایش گذاشته شده است.

دیگر موضوع مهم آن تقابل و تعامل کریستیانیسم و لیبرالیسم است که با نشان دادن صلیب برگردن دومینیک و مجسمه حضرت مسیح بر فراز شهری آلوده به فساد با هدف سکولاریته کردن جوامع، به مخاطب القاء می گردد.

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن