به گزارش صبح رزن به نقل از جهان نيوز، شهید اصغر پاشاپور که اکثرا او را با همراهی سردار قاسم سلیمانی در چند ثانیه فیلم از میان مدافعان حرم میشناسند، یک ماه بعد از شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی در حلب توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
پیکر مطهر او که توسط تروریستهای تکفیری ربوده شده و سر از بدنش جدا شده بود، روز گذشته همزمان با اولین شب از ماه رجب و مصادف با پنجم اسفند ماه 98 به کشور بازگشت. شهید اصغر پاشاپور مستشار نظامی رزمندگان دفاع وطنی سوریه و فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال سوریه بود که حدود هشت سال به منظور مقابله با تروریستهای تکفیری داعش و احرار الشام در این جبهه حضور فعال داشت و عمده آموزشهای رزمندگان سوری بر عهده او بود.
او از اقوام(برادر همسر) شهید مدافع حرم، محمد پورهنگ بود. شهید پاشاپور از یاران نزدیک حاج قاسم سلیمانی بود که بعد از شهادت او به روایت همرزمانش بسیار بیتاب و بیقرار وصل حاج قاسم بود و نهایتا این فراق چندان طولی نکشید و بعد از حدود یک ماه او نیز به شهادت رسید. پیکر مطهر او توسط تروریستهای احرار الشام(جبهه النصره) ربوده شده و نهایتا پیکر بی سر این شهید توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز با دو اسیر جبههالنصره تبادل شده و به کشور بازگشت. پاشاپور متولد شهرری بود و از او سه فرزند به یادگار مانده است.
زینب پاشاپور خواهر فرمانده شهید اصغر پاشاپور و همسر شهید مدافع حرم محمد پورهنگ 9 سال از برادر شهیدش کوچکتر است. او حالا پرچمدار صبر و مقاومت در خانواده پاشاپور است. کسی که زینب وار ایستاده و از شهدای عزیزش صحبت میکند.
او در گفتگو با تسنیم با اشاره به نخستین اعزامهای برادرش به سوریه میگوید: از همان روزهای ابتدایی که جنگ سوریه شروع شد، برادرم برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی شد. وقتی آتش جنگ بالا گرفت و نیروهایی برای مقابله با تروریستها به آنجا اعزام شدند، برادرم نیز مدت مرخصی هایی را که توسط آن به تهران میآمد، کوتاه کرد و بیشتر در منطقه ماند. حتی چند سال به ایران بازنگشت و من هم آخرین بار دو سال پیش بود که وقتی برای برگرداندن وسایل همسر شهیدم به سوریه رفتم، برادرم را آنجا دیدم. خود حاج اصغر هم آخرین بار عید فطر دو سال گذشته بود که به ایران آمد و به خانواده سر زد و از آن به بعددیگر نیامده بود. همه اینها به دلیل مسئولیت سنگین اش در منطقه بود.
او ادامه میدهد: همسر من شهید محمد پورهنگ در ایران صمیمی ترین رفیق برادرم، شهید پاشاپور بود. چند سال بعد از اینکه برادرم به سوریه رفت همسرم هم عازم سوریه شد و آنهادر یک جبهه میجنگیدند البته مناطق فعالیتشان با هم متفاوت بود.
همسر من در منطقه درگیری مسموم شده و به خاطر مسمومیت مدتی را در بیمارستان درگیر مداوا بود که برادرم گاهی به او در بیمارستان سر میزد اما وقتی همسرم به شهادت رسید، حاج اصغر به خاطر شرایط حساس منطقه نتوانست مسئولیتش را رها کند و برای شرکت در مراسم شهید پورهنگ حاضر شود.
خواهر شهید پاشاپور با اشاره به آخرین دیدار با برادر میگوید: وقتی آخرین بار برای دیدار برادرم به سوریه رفتم، فهمیدم آنجا مسئولیتی دارد اما از جزئیات آن بی اطلاع بودم وقتی به شهادت رسید فهمیدیم یکی از فرماندهان ارشد منطقه بوده است. در واقع حاج اصغر روحیه نگفتن داشت. هیچ وقت از خاطرات منطقه و درگیری چیزی تعریف نمیکرد. بعد از اینکه حاجقاسم شهید شد، فیلمهایی از ایشان منتشر میشد که تصویر اطرافیانش را در فیلم محو میکردند تا شناسایی نشوند. ما همان موقع میان این افرادی که دور حاجقاسم بودند کسی را با قد و قواره برادرم میدیدیم و حدس میزدیم که حاج اصغر باشد اما بعد از شهادت حاج قاسم فیلمها را کاملتر رویت کردیم و از حضور او نزدیکی حاج قاسم به خوبی مطلع شدیم. یک ماهی که فاصله بین شهادت حاج قاسم با شهادت حاج اصغر بود برای برادرم روزهای سختی بود و آن طور که همسرش تعریف میکند به شدت تحت تاثیر حاجقاسم بوده و با ایشان بسیار صمیمی بود و از دست دادن حاجقاسم برایش داغ سنگینی بود.
او همچنین به نحوه شهادت حاج اصغر اشاره کرده و میگوید: بار آخر شهید اصغر پاشاپور به منظور آزادسازی مناطق تحت اشغال تروریستهای جبهه النصره و تثبیت مناطقی که تازه آزاد شده بود در منطقه عملیات حضور داشت که از ناحیه سینه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید. وقتی محل مورد اختفای آنان محاصره میشود، پیکر او هم به دست دشمنان میافتد. از روزهای ابتدایی ما امید داشتیم که پیکرش برگردد هرچند همه اعضای خانواده متفق القول بودیم که حاضر نیستیم یک ریالی از بیتالمال به خاطر بازگرداندن پیکر برادرم پرداخت شود. چون اصل روح اوست که حالا پیش خداست. پیکرش برای ما ارزشمند بوده و هست که با آمدنش بر سر مزارش میتوانیم خود را تسلی دهیم ولی پدرم اعلام کرد که به خاطر این آرامش حاضر نیستیم عزت خود را از دست بدهیم. البته دوستانش به خانواده قول داده بودند که اگر بتوانند و شرایط مهیا باشد، مبادله را انجام میدهند و خواست خدا این بود که مبادله صورت بگیرد.
همسر شهید پورهنگ از سفات اخلاقی جالب برادر شهیدش چنین میگوید: همه خاطراتم از حاج اصغر آمیخته به خنده و شوخی بود. همیشه دنبال خوب کردن حال دیگران بود. یک ویژگی که خیلی در او پررنگ بود مسئولیت پذیریش بود. محال بود مسئولیت قبول کند و آن را به سرانجام نرساند. در روزهای آخر هم منطقه که فرماندهان دستور به آزاد شدنش را داده بودند، را به یاری رزمندگان دیگر به طور کامل آزاد کرد و بعد به شهادت رسید و این یعنی آخرین ماموریت خود را هم تکمیل کرد و بعد رفت. الان هم که پیکر ایشان بازگشته است احساس میکنم بخشی از این وظیفه و مسئولیت باعث بازگشت پیکرش بود زیرا او مقبولیتی در بین مردم دارد که با این بازگشت وظیفهاش به سرانجام خواهد رسید.
دیدگاه شما