به گزارش سرویس شهدای شهرستان صبح رزن به نقل از غرب ایران،قصد داریم از این پس شهدای شهرستان را که دلیرمردان زمان ما در جبهه حق علیه باطل بودند بصورت مداوم معرفی کنیم در نخستین مورد یادی کرده ایم از سردار مخلص و رشید اسلام که متولد روستای شاهنجرین و بخش قروه ی درجزین است.شاید این کمترین کاری است که می توان در مورد اسطوره های دلیری ،اخلاص و شجاعت انجام داد.
ابراهیم به سال ۱۳۳۷ در روستای (( شاهجرین )) از توابع همدان در خانوادهای با صفا و پارسا دیده به جهان گشود . پدر و مادر به خاطر تربیت دینی او ، او را پیش از سن مدرسه ، به مکتب فرستادن تا قرآن و علوم قرآنی را فرا گرفت و همزمان ، امتحان اول و دوم دبستان را داد و با نمره های خوب به کلاس سوم راه یافت و طی چهار سال تحصیل ، تا دوم راهنمایی را با موفقیت ادامه تحصیل داد ، ولی به خاطر مشکلات مالی و بعد مسافت ، از ادامة تحصیل باز ماند . ابراهیم پس از ترک تحصیل برای کار به تهران رفت و در کارگاه خیاطی مشغول کار شد .
ابراهیم از کودکی ، عشق و علاقة زیادبه کسب معارف داشته و به شرکت در جلسات مذهبی رغبت نشان می داد . او بخاطر برخورداری از روحیة مذهبی و ضمیر پاک ، با شروع انقلاب ، بنا به فطرت بی آلایش خود ، به ندای حضرت امام خمینی (ره) لبیک می گوید و وارد فعالیتهای انقلابی می شود و از هیچ تلاشی در تحقق انقلاب دریغ نمی کند .
ابراهیم ، با شور انقلابی خود ، به شعار نویسی بر در و دیوار و پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) می پردازد . چند بار بخاطر این نوع فعالیتها ، تحت تعقیب ماموران رژیم قرار می گیرد . یکبار که نزدیک بود به چنگ عوامل ساواک بیفتد ، با چالاکی و زیرکی فرار می کند .
او ، روز به یاد ماندنی عید فطر سال ۱۳۵۷ ، در نماز با شکوه عید فطر در تپه های قیطریه و راهپیمایی عظیم آن روز شرکت می جوید روز (( جمعه سیاه )) در میدان (( ژاله )) حضور می یابد و با لباسهای خونین ، به جاطر حمل زخمی و شهید ، به خانه باز می گردد .
ابراهیم برای اینکه به رژیم شاه خدمت نکند ، از رفتن به سربازی سر باز می زند . سرانجام که مجبور می شود به سربازی برود ، چند بار از پادگان فرار می کند . پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی واستقرار نظام اسلامی ، ابراهیم بنا به دستور امام (ره) به سربازی اعزام می شود و مدت هفت ماه در شیراز در تیپ ۵۵ به خدمت مقدس سربازی می پردازد .پس از آنکه دولت موقت متولدین ۱۳۳۷ را معاف می کند ، ابراهیم بنا به وظیفه ، دو ماه دیگر به خدمت خود ادامه می دهد و پس از آن ، گواهی خدمت می گیرد . ابراهیم که دارای روحیة انقلابی بود ، برای خدمت بیشتر به انقلاب ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برای خدمت بر می گزیند و پس از دریافت گواهی پایان خدمت ، در اوایل سال ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه در شهر همدان در می آید و در آنجا به فعالیت می پردازد .
به دنبال شروع جنگ تحمیلی در شهریور ۱۳۵۹ ، ابراهیم از طریق سپاه همدان به جبهة (( سرپل ذهاب )) اعزام می شود و حدود یک ماه در آنجا می جنگد . پس از آن به همدان باز می گردد . تا اینکه پس از چهار ماه دوباره به جبهة سرپل ذهاب می رود و این بار مدت ۳۵ روز به جنگ با دشمن می پردازد .
ابراهیم پس از یک ماه خدمت در سپاه پاسداران همدان ، به علت مشکلات مختلف ، به سپاه تهران منتقل شده و در پادگان(( ولی عصر (عج)) به فعالیت خود ادامه می دهد از آنجا که دل در گرو جبهه سپرده بود ، پس از مدتی از سوی پادگان ، داوطلبانه راهی جبهه های کردستان شده و در محور مریوان به مقابله با دشمن مشغول می گردد. ابرهیم پس از بهبود کامل ، برای حفاظت از بیت حضرت امام (ره) به آنجا منتقل می شود و با شور و اشتیاق فراوان به محافظت از رهبر خویش مشغول می گردد . دربارة آن روزها می گوید : خیلی خوشحال شدمکه می توانستم از نزدیک ، چهرة پیامبر گونة رهبر عزیزم را ببینم و بحمدالله موفق شدم چند بار به زیارتش نایل گردم و این از خاطرات خوب و شیرین من است و هرگز آن را فراموش نخواهم کرد .
ابرهیم ، از بیت امام که باز می گردد ، دوباره از پادگان ولی عصر (عج) راهی جبهه می شود . این بار به جبهة جنوب می رود و در پادگان (( شهید بهشتی )) اهواز مستقر می گردد . پس از مدتی برای شناسایی به خط اول می رود و در آنجا به عنوان مسئوول گروه انتخاب می شود .
ابراهیم در عملیات ((فتح المبین )) ، به عنوان فرماندة گروهان وارد عملیات شده و با پایمردی در هر سه مرحله عملیات ، ایثار و حماسه می آفریند که سرانجام از ناحیة کتف چپ بر اثر گلوله ، زخمی می شود ، اول به بیمارستان اصفهان و از آنجا به بیمارستان دکتر چمران تهران انتقال می یابد و مدتی در آن جا بستری می شود . او پس از بهبود ، به زیارت امام رضا (ع) می رود که پس از بازگشت از مشهد ، به پادگان می رود . این بار از سوی پادگان ، همراه گروه اعزامی به لبنان ، به این کشور اعزام می شود و مدتی در آنجا علیه رژیم صهیونیستی به فعالیت می پردازد ابراهیم و دیگر همرزمانش ، به دنبال فرمایشات حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند : (( راه قدس از کربلا می گذرد )) به میهن اسلامی باز گشته و به جبهة جنگ علیه رژیم بعثی می شتابد و به عنوان فرماندة گردان برگزیده می شود و با همین عنوان ، در عملیات شرکت می کند . او چندین بار برای شناسایی مواضع دشمن ، تا عمق خاک عراق نفوذ می کند .
ابرهیم در تپة (( کله قندی )) به عنوان فرماندة گردان حماسه می آفریند . از آن جا که به خاطر مسئوولیتش ، از جلو رفتن او ممانعت می کنند ، اما او در یک فرصت مناسب همراه معاون خود برای یاری و هدایت نیروها راهی خط مقدم می شود و با رشادت تمام ، مقدار زیادی از نیروهای عراقی را به هلاکت می رساند . ولی از آنجا که ماموریتش پایان یافته بود ، گلولة تفنگ ۱۰۶ آخرین ماموریت او را با صفیر رازناک خود به ثبت می رساند و معصومیت او را با سرخی خویش ، به اهل زمین و آسمان نشان می دهد .
نامه ای از شهید ابراهیم علی معصومی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر بزرگوارم، ملاحظه فرمایند.
پس از عرض سلام امیدوارم با رسیدن این نامه هیچ گونه صبر انقلابی خود را از دست نداده و دعا گوی همه رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل باشید. انشاءا…
ابوی مکرم بنده، شما، والدین مهربانم و ما به وظیفه اسلامی که داریم باید در این موقعیت حساس تاریخ انجام بدهیم انشاءا…
عازم جبهه های لبنان هستیم و چون فرصت خیلی کم بود وقت نداشتم به خدمتتان برسم ,به وسیله این نامه از این راه دور دست شماها والدین عزیزم را می بوسم امیدوارم که انشاءالله از این بنده حقیر و از حاصل رنجتان راضی باشید. ناراحت نباشید بلکه خوشحال باشیدکه توفیق حضور در این جبهه که واقعاً صدای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) در آن می آید, نصیب این سرباز کوچک امام زمان(ع) می گردد. امروز روز شنبه ۲۲/۳/۶۱ بنا بود اعزام بشویم ولی خبر رسید که ترکیه مانع از عبور ما شده از کشورش. حالا بنا شده که روز یکشنبه برویم تا انشاءا… شاید بتوانیم برویم .
از قول اینجانب از همه فامیل ها و دوستان و رفیقان خداحافظی کنید و از قول اینجانب از مادرم دلداری کنید و مبادا ناراحت شود حتماً از من راضی باشید چون من با رضایت شما می روم تا به رضای خدا در آید.
خداوند انشاءا… به شما اجر بدهد و از شفاعت محمد و آلش محروم نفرماید. در ضمن پولی که جنابعالی به ابراهیم داده بودید به من داد در خانه حاضر است هر موقع تشریف آوردید بگیرید.ضمناً می بخشید نامه را با عجله نوشتم.
سلامتی شماها را از خداوند متعال خواستارم.
سرباز امام زمان ابراهیم علی معصومی
بامید دیدار با پیروزی نهایی۲۲/۳/۶۱
تصویری که مشاهده می کنید، مدتی پیش از آغاز عملیات «والفجر۴» در غرب کشور برداشته شده و چهار سردار سپاه اسلام را در حال گفتگو و تبادل نظر با یکدیگر به ثبت رسانده است. کمتر از شش ماه بعد از ثبت این نما، سه سردار از این جمع، میهمانِ سفره ی آقا اباعبدالله الحسین(صلوات الله علیه) بودند. یک سال بعد، چهارمین هم با یاران دستِ رفاقت داد و امروز، همه ی این سربداران، از همه ما زنده ترند. روحمان با یادشان شاد.
به ترتیب از راست:
*شهید «ابراهیم علی معصومی» فرمانده ی «گردان کمیل» از «لشکر۲۷ محمد رسول الله»(صلوات الله علیه)، شهادت در عملیات «والفجر۴»
*شهید «علی اکبر حاجی پور امیر» فرمانده «تیپ یکم عمار» از «لشکر۲۷ محمد رسول الله»(صلوات الله علیه)، شهادت در عملیات «والفجر۴»
*شهید «محمدابراهیم همت» فرمانده ی «لشکر۲۷ محمد رسول الله»(صلوات الله علیه)، شهادت در «عملیات خیبر»
* شهید «عباس کریمی قهرودی» فرمانده ی واحد اطلاعات-عملیات «لشکر۲۷ محمد رسول الله»(صلوات الله علیه)، شهادت در «عملیات بدر»
وصیت نامه شهید :
دیدگاه شما