آیا باید حکومت اسلامی را تعطیل کرد؟پس تکلیف این همه شهید و خون های ریخته شده برای پایداری اسلام چیست ؟آیا عقل شما می پذیرد که یک مکتب الهی با این همه فداکاری که پیروانش صورت دادند ، فقط برای مدت کوتاه و موقتی بوده است؟قطعاً این طور نیست.طبق آیه « یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطاغوت و قَد اُمروا اَن یَکفُروا بِه(آیه 60 سوره نساء)»(می خواهند حکم و داوری را نزد طاغوت برند در حالی که امر شده اند به طاغوت کافر باشند)مسلمین باید به حکومت طاغوت کافر باشند و نباید از آن پیروی کنند. لذا در زمان غيبت امام معصوم اگر چه نمي توان حد اعلاي حكومت اسلامي را متصور بود اما به حكم عقل مي توان و بايد نزديكترين شخص از همه لحاظ به امام معصوم(عليه السلام) در راس حكومت قرار داده شود و زعامت و رهبري جامعه را بر عهده گيرد و حكومت اسلامي برقرار گردد.
دلایل ما از این قرارند و شرح آنها در زیر آورده شده است:
1- تمام کائنات را خداوند آفریده است پس ، از آنِ خداوند هستند و ملک خصوصی او محسوب می شوند لذا فقط خداوند حق حکومت بر انسان را دارد.
2-ما مسلمانان اعتقاد داریم که خداوند حق حکومت را طبق آیه 6 سوره مبارکه احزاب به پیامبر (ص) سپرده است.
3- خداوند حق حکومت را طبق آیه 59 سوره نساء و آیه 55 سوره مائده و اسناد و احادیث واقعه غدیر و دیگر روایات ائمه (علیهم السلام) به امامان دوازده گانه سپرده است.
4-هنگامی که امام معصوم غایب است ،عقل اجازه نمی دهد که حکومت اسلامی را فقط به دلیل غیبت ظاهری امام معصوم(ع) تعطیل کرد و یا اجازه داد که حکومت طاغوت بر مسلمین تسلط داشته باشد.لذا به حکم عقل باید نزدیکترین شخص از تمام جهات به امام معصوم(ع)، به عنوان حاکم جامعه اسلامی برگزیده شود.
5-روایات بسیاری از رسول الله(ص) و ائمه (علیهم السلام) در دست است که در زمان غیبت امام معصوم (ع) حق حکومت با فقهای دین است و هر حکومتی غیر از حکومت فقها مشروعیت الهی ندارد.
اکنون به توضیح دلایل بالا می پردازیم:
1-همه می دانیم که تمام جهان و موجودات آن از خرد تا کلان ، همه مخلوق خداوند هستند.یعنی خداوند آفریدگار هر چیزی است که در این جهان وجود دارد .این موضوع را همه پذیرفته اند.حتی علم بشری هم به این نکته که خلق جهان و نظم بخشیدن به آن یک موضوع تصادفی نیست و آفریدگار و چرخاننده ای دارد ، رسیده است.البته مکاتبی همچون مارکسیسم وجود دارند که به وجود خداوند اعتقادی ندارند که البته سالها پیش فیلسوفان اسلامی این ادعای آنان را با اقامه دلایل منطقی و عقل پسند رد کرده اند.به هر حال این جهان آفریده خداوند است و همه چیز از آنِ اوست و حتی تک تکِ سلول های بدن ما نیز مال خودمان نیست و چون خدا همه چیز را آفریده است ، تمام کائنات مُلکِ خصوصی او محسوب می شود.عقل نیز حکم می کند که هیچ کس در مورد دارایی و ملک کسی نمی تواند تصمیم گیری کند و یا در آن دخالتی بکند مگر صاحب آن دارایی. تمام كائنات آفريده خداوند است و طبق آيه ي «فَاِنَّ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الاَرض » (سوره نساء آيه 131) (هر آنچه در آسمانها و زمين است مُلك خصوصي خداوند محسوب مي شود) ، پس فقط اوست كه مي تواند تعيين نمايد كه چه كسي «حق» دارد بر مردم و تمـــــــام آفريدگانش حكومت كند . لذا هیچ کس در مورد سرنوشت جامعه انسانی و حکومت بر انسانها حق تصمیم گیری ندارد مگر خداوند.و هیچ کس جز خداوند این «حق» را ندارد.
2- خداوند نيز طبق آيه«اَلنَّبي اَولي بِالمومنينَ مِن اَنفُسِهِم. سوره احزاب آيه 6»(پيامبر به مومنين از خودشان به آنها سزاوارتر است) پیامبر (ص) را حاکم بر مردم منصوب نموده است.همانطور که می دانید پیامبر 13 سال ابتدایی رسالت خویش را که در مکه بودند،از آنجا که مردم با او همراهی نکردند، موفق به تشکیل حکومت نشدند و ابوسفیان بر مردم حکومت می کرد اما «حق» حکومت از سوی خداوند به پیامبر داده شده بود و با این که ابوسفیان حاکم بود ولی حکومتش مشروعیت الهی نداشت.اما پیامبر (ص) در 10 سال آخر عمر شریف خویش که در مدینه النبی گذشت توانستند حکومت اسلامی تشکیل دهند.حکومت پیامبر در مدینه هم مشروعیت الهی داشت و هم از آنجا که مردم ایشان را در استقرار حکومت اسلامی یاری نمودند ، مقبولیت مردمی داشت.لذا رای مردم مشروعیت آور نیست بلکه فقط ایجاد مقبولیت می کند.ممکن است تمام مردم جهان حکومت طاغوت را قبول کنند اما این مقبولیت مردم دلیل بر حقانیت و مشروعیت آن حکومت نمی شود زیرا همانطور که گفته شد طبق اعتقاد ما مسلمین تنها حکومتی مشروع است که حاکم آن با واسطه یا بی واسطه از سوی خداوند منصوب شده باشد.
4-آیاتی همچون «اِنَّما وليكمُ الله و رسوله و الذين آمنوا الَّذين يُقيمونَ الصلوه و يُوتونَ الزَّكاه و هم راكِعوُن.سوره مائده آيه 55» (ولي شما تنها خداوند و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند : همان كساني كه ايمان آورده اند و در حال ركوع زكات مي دهند) و نيز «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولِي الامر مِنكَُم. سوره نساء آيه 59 »(اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پیامبر خدا و اولي الامر را.) و همینطور اسناد و احادیث واقعه غدیر و روایات دیگر که از رسول الله نقل شده اند بر این موضوع که حکومت پس از پیامبر از سوی خداوند به امامان دوازده گانه سپرده شده است دلالت دارند.اما از میان ائمه (علیهم السلام) فقط حضرت علی (ع) و امام حسن مجتبی(ع) آن هم به مدت کوتاهی موفق به تشکیل حکومت اسلامی شدند .اما اینجا هم باید به این نکته اشاره کرد که با این که در اکثر اوقات ، حکومت به دست امامان دوازده گانه (علیهم السلام) نبود ولی «حق» حکومت از سوی خداوند به آنان داده شده بود ولی چون مردم این بزرگواران را در استقرار حکومت اسلامی یاری نکردند حکومت به دست طاغوت افتاد.
4-به نظر شما در زمانی همچون حالا که امام زمان(عج) غایب است چه باید کرد؟آیا باید حکومت اسلامی را تعطیل کرد؟پس تکلیف این همه شهید و خون های ریخته شده برای پایداری اسلام چیست ؟آیا عقل شما می پذیرد که یک مکتب الهی با این همه فداکاری که پیروانش صورت دادند ، فقط برای مدت کوتاه و موقتی بوده است؟قطعاً این طور نیست.طبق آیه « یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطاغوت و قَد اُمروا اَن یَکفُروا بِه(آیه 60 سوره نساء)»(می خواهند حکم و داوری را نزد طاغوت برند در حالی که امر شده اند به طاغوت کافر باشند)مسلمین باید به حکومت طاغوت کافر باشند و نباید از آن پیروی کنند. لذا در زمان غيبت امام معصوم اگر چه نمي توان حد اعلاي حكومت اسلامي را متصور بود اما به حكم عقل مي توان و بايد نزديكترين شخص از همه لحاظ به امام معصوم(عليه السلام) در راس حكومت قرار داده شود و زعامت و رهبري جامعه را بر عهده گيرد و حكومت اسلامي برقرار گردد.
5-بر اساس احاديث و روايات متعدد ، ولي فقيه در زمان غيبت امام معصوم(ع) از طرف آن بزرگواران براي رهبري و اداره ي جامعه اسلامي منصوب شده است.يكي از اين روايات در توقيع شريف امام زمان (عج) آمده است :«و اَمَّا الحَوادثَ الواقعَه فَارجِعوا فيها الي رواهِ حديثِنا فَاِنَّهُم حجتي عليكم و انا حجهُ اللهِ عليهم. وسائل الشيعه،ج 18،ص101»( و اما رخدادهايي كه پيش مي آيد پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان).روایت دیگر مقبوله عمر بن حنظله است که امام صادق (ع) می فرمایند:«و مَن کانَ مِنکُم قَد رَوی حَدیثنا و نَظَرَ فی حَلالنا و حَرامنا و عَرَفَ احکامنا فَلیَرضوا بِه حُکماً فَاِنّی قَد جَعَلتَهُ عَلَیکُم حاکِماً فَاِذا حَکَمَ بِحُکمنا فَلَم یَقبَلهُ مِنهُ فَاِنَّما اِستَخَفَّ بِحُکمِ الله و عَلَینا رَد و الرّادُّ عَلَینا کَالرّاد عَلَی الله و هُوَ عَلی حَدِ الشِّرکِ بِالله(اصول کافی جلد 1 صفحه 67 ، وسائل الشیعه جلد 18 صفحه 98)»(هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذیرید .همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم .پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند،حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و آن کس که ما را رد کند خدا را رد کرده و رد کردن خدا در حد شرک به خدای متعال است).تمامی فقها در زمان غیبت امام معصوم به نصب عام از سوی امام زمان (عج) حق حکومت در جامعه اسلامی را دارند.اما از آنجا که اداره امور جامعه طالب وحدت رویه است لذا یک نفر از بین فقها با رای غیر مستقیم مردم به عنوان رهبر جامعه اسلامی برگزیده می شود و حکم او نافذ خواهد بود.
پس مشروعيت ولايت فقيه ازجانب خداوند است و راي مردم تاثيري در مشروعيت و يا عدم مشروعيت ولايت فقيه و حكومت اسلامي ندارد و اراده و راي مردم فقط مي تواند ولي فقيه را در استقرار حكومت اسلامي ياري دهد و اگر هم ندهد مشروعيت حاكم اسلامي از او سلب نمي شود .كما اينكه علی (ع) 25 سال پس از رحلت پیامبر (ص)،موفق به تشكيل حكومت اسلامي نشدند ، اما مشروعيت و ولايت ايشان از بين نرفت و از سوي خداوند بر مردم ولايت داشتند و در واقع «حق» حكومت با ايشان بود.
---------------------------------------------------
براي آگاهي بيشتر مراجعه كنيد به :
الف . امام خميني (ره)،ولايت فقيه
ب.مصباح يزدي ،محمد تقي ،نگاهي گذرا به نظريه ولايت فقيه
پ.همان ،پرسشها و پاسخها ،جلد 1