همدان، بار دیگر شاهد وداعی بزرگ بود: وداع با سرداری از تبار نور، شهید سپهبد علی شادمانی، که بیهیاهو زیست، در گمنامی جنگید و حتی پس از شهادت نیز همچنان آنچنان که شایسته وی بود شناخته نشد.
در همدان، مردم از سراسر استان گرد هم آمدند: نه برای تشییع یک پیکر، که برای ادای احترام به تاریخ، به ایمان، به نبوغ نظامی و به شخصیتی که ردای سپهبدی بر تن داشت، اما دلش در گرو خاکریزها بود.
شادمانی، فرمانده قرارگاههای سرنوشتساز در سالهای آتش و خون، هیچگاه نام خود را فریاد نزد. او در میان صفحات پرطمطراق کتابها و قابهای تلویزیونی دیده نشد: اما رزمندگان، او را با تدبیرش در عملیاتها، و با آن سکوتی که از جنس یقین بود، به یاد دارند.
در مراسم وداع، فرزندان شهید با قامت استوار ایستاده بودند. و دخترش، با صلابت برای جمعیت ،رجز می خواند.
شادمانی تنها نیست :بلکه ملتی پشتسر او ایستادهاند.
شاید رسانهها کمتر از او گفتند، شاید تریبونها نامش را کمتر فریاد زدند، اما در قلب این مردم، او همیشه سردار باقی میماند. شادمانی شهیدی بود که هنوز هم در گمنامی میدرخشد: بینیاز از تمجید، بینیاز از تصویر. تنها با یک نشان، سرباز ولایت، فرماندهی بیادعا جاودانه شد
انتهای خبر/عل