تاریخ : 21. مهر 1391 - 19:28   |   کد مطلب: 1150
استاد مطهری در آسیب شناسی روحانیت از بیان مشکلات آموزشی حوزه های علمیه و سازمان روحانیت به موضوع مهم وضعیت معاش و چونگی تامین مالی روحانیت می پردازد. در این بخش، چگونگی تأمین معاش روحانیت از نگاه متفکر برجسته معاصر را مورد بررسی قرار داده ایم.

به گزارش صبح رزن به نقل از خبرآنلاین، متن زیر بخشی از نظرات استاد شهید مرتضی مطهری با عنوان «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» است که می خوانید:

' ... در اینکه معاش روحانیون بهتر است که از چه راه تأمین شود، چند نظر هست:

عده‏ای معتقدند که روحانیت همان طور که در زمان معصومین علیهم اسلام مرسوم بوده، باید مانند سایر طبقات، کار و درآمدی برای خود داشته باشند و قسمتی از وقت خود را صرف تهیه امر معاش و قسمتی را صرف شؤون روحانی، اعم از تحصیل و تحقیق و تألیف و تدریس و تبلیغ و افتاء و ارشاد کنند. و اگر کسی می‏خواهد این شؤون را بر عهده گیرد اما سربار اجتماع گردد، بهتر که از اول، وارد نشود.

حقیقت این است که اگر افرادی زندگی خود را از راه دیگر تأمین کنند و با این حال متصدی شؤون روحانی بشوند بسیار خوب است؛ اما نمی‏توان گفت: همه افراد باید چنین باشند، زیرا با توسعه روز افزون علوم، دیگر چنین چیزی مقدور نیست.

در صدر اسلام، احتیاج این قدر نبوده، اما امروزه وسعت شبهه‏ها و هجوم معاندین، اقتضا می‏کند که عده‏ای تمام وقت خود را برای دفاع از اسلام و جواب‏گویی به احتیاجات مردم صرف کنند. البته برخی شؤون روحانی که فعلا مرسوم است از قبیل امام جماعت، نه یک شأن مخصوص روحانی است و نه کسی حق دارد به بهانه آن، سربار اجتماع باشد.

فرض دیگر این که روحانیت، بودجه مخصوص خود را از اوقاف و صدقات جاریه تأمین کند؛ همان طور که در تمام دستگاه‏های روحانی جهان - غیر از شیعه - چنین روشی معمول است. متاسفانه به عللی، بسیاری از این موقوفات به صورت ملک شخصی در آمده، برخی دیگر در اختیار روحانی‏نمایانی است که به نفع دستگاه‏هایی علیه مصالح عالی اسلام و مسلمین فعالیت می‏کنند و برخی هم در اختیار اوقاف است و به شکل دیگر تضییع می‏گردد. فقط موارد کمی باقی می‏ماند که به مصرف حقیقی و شرعی می‏رسد.

اگر وضع اوقاف سر و سامان یابد، نه تنها بودجه عادی روحانیت را تأمین خواهد کرد که کمک بزرگی به دین و فرهنگ و اخلاق عمومی خواهد بود، اما با این شکل فعلی جز فاسدپروری و ایجاد بدبینی نسبت به روحانیت، سود چندانی ندارد.

فرض دیگر، استفاده از سهم امام علیه السلام است. طبق نظر شیعه، از آیه خمس استفاده می‏شود که در اسلام، قانونی مالی وضع شده که برای اداره سازمان رهبری دینی استفاده می‏شود. خمس به غنائم جنگی، معادن، عوائد خالص سالانه و... تعلق می‏گیرد که هر کس باید بعد از وضع هزینه‏های شخصی، یک پنجم این‏ها را در اختیار دستگاه رهبری دینی قرار دهد و نیمی از خمس، سهم امام نامیده می‏شود؛ که مصرفش در حفظ و ابقاء دین است و در حال حاضر، یگانه بودجه‏ای است که سازمان روحانیت ما را می‏چرخاند و تأثیر زیادی در همه شؤون دینی ما دارد. روحانیون برای وصول این بودجه که نوعی مالیات است، هیچ الزامی به وجود نمی‏آورند و این، خود مردم مؤمنند که با کمال رضایت، خمس اموالشان را به روحانیان مورد اعتماد خویش می‏پردازند.
امتیاز روحی سهم امام بر بودجه اوقاف، ضمیمه شدن عواطف و تواضع و اظهار ارادت پرداخت کنندگان است و اختصاص سهم امام از طرف عامه مردم به کسی، تابع تشخیص و حسن ظن آنهاست که چه بسا در تشخیص، ممکن است اشتباه کنند.

البته تا صد سال پیش که وسایل جدید ارتباطی پدید نیامده بود، معمولا وجوه شرعی هر شهر به علمای همان شهر داده می‏شد و غالبا در همانجا مصرف می‏شد ولی با پیدایش وسائل جدید ارتباطی، وجوهات، کم کم به همان کسی داده می‏شود که مرجع تقلید است و مراجع، علاوه بر اینکه مرکز توجه عواطف بودند و امرشان مطاع بود، در نتیجه رسیدن سهم امام، امکانات جدیدی برای اداره و توسعه حوزه‏های علمیه یافتند و کم کم زعامت‏های بزرگ هم پدید آمد؛ تا در قرن اخیر برای اولین بار، مرحوم آیة الله میرزا محمدحسن شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) زعامت کلی پیدا کرد و اولین مظهر این قدرت و ریاست شد.

تاکنون کیفیت مصرف آن، کاملا به نظر شخصی که وجوه به دست او می‏رسد بستگی دارد و لذا خوب به مصرف رسیدنش، بستگی دارد به میزان زهد و تقوای وی، حُسن تشخیص او، و امکانات و قدرت حُسن اجرای او. (ده گفتار، صص ۲۸۹-۲۹۵)

سهم امام بدین شیوه محاسن و معایبی دارد. حسنش این است که پشتوانه‏اش فقط ایمان و عقیده مردم است و چون مجتهدین شیعه بودجه خود را از دولت دریافت نمی‏کنند، استقلالشان در برابر دولتها محفوظ بوده، همواره قدرتی در برابر قدرت دولتها بوده‏اند و توانسته‏اند با انحرافات دولتها مبارزه کنند.

اما عیبش هم در همین است که چون باید و حسن ظن عوام را حفظ کنند، ناگزیرند سلیقه و عقیده عوام را رعایت کنند و دچار عوام‏زدگی می‏شوند.

اگر روحانیت ایران را با مصر مقایسه کنیم، می‏بینیم که در همین جهت، هر یک امتیازی بر دیگری دارد؛ رئیس جامع ازهر به خاطر نداشتن بودجه مستقل - و نیز طرز تفکری که درباره اولی الامر دارند - از طرف رئیس جمهور انتخاب می‏شود و لذا نمی‏تواند در مقابل دولت بایستد؛ در حالی که رئیس حوزه علمیه می‏تواند در قضیه‏ای همچون مسأله تنباکو دولت را به زانو درآورد. اما از سوی دیگر روحانی مصری چون معاش خود را به دست مردم نمی‏بیند، مجبور نیست به خاطر عوام، حقایق را کتمان کند. شیخ شلتوتی می‏تواند طلسم هزار ساله‏ای را بشکند، اما روحانیت ما در اثر آفت عوام‏زدگی نمی تواند پیشرو و هادی قافله باشد و مجبور است در عقب قافله شرکت کند.
ویژگی عوام این است که به چیزی خو می‏گیرد؛ بدون این که حق و باطل را تمیز دهد؛ همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است و با هر نوی به بهانه بدعت، مخالفت می‏کند. اگر این آفت در روحانیت ما نبود، کاملا روشن می‏شد که اسلام، در هر زمانی واقعا تازه است و حتی عمیق‏ترین سیستم های اجتماعی قرن، قادر به رقابت با آن نیست.

حکومت عوام، منشأ رواج فراوان ریا و تظاهر و کتمان حقایق و شیوع عناوین شده، روحانیان آزادمرد ما را دلخون کرده و می‏کند؛ و روحانیت عوام‏زده ما چاره‏ای ندارد از این که همواره سکون و مردگی را بر تحریک و پویایی ترجیح دهد که در تاریخ معاصر خود نیز شاهد موارد متعددی بوده‏ایم که حتی مراجع ما نیز از ترس عوام، از اقدامات اصلاحی خود منصرف شده‏اند.

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن