روزی که اکثر ما در ثانیه های اول آن" یا مقلب القلوب " می خوانیم ، اماخبری از"منقلب" شدن" قلوب" نیست ! مشکل چیست ؟ چرا در قلب هایمان انقلابی صورت نمی گیرد؟ نکند مشکل از قلب هایمان است؟ و یا وقتی یا مقلب القلوب و " الابصار" میگوییم ، با وجود این که در این روز ها حتی زاویه تابش خورشید بر زمین هم تغییر می کند ، چرا زاویه دید ما بر زندگی تغییر نمی کند؟ مشکل چیست؟ نکند دیده دلمان کم سو شده؟ یا بصیرت قلبی نداریم ؟
روزی که در ابتدایش یا "مدبر اللیل و النهار" می گوییم . مگر نه آن است که از آن جایی که خداوند مدبر شب و روز است ما انسان ها نیز باید خویشتن را متخلق به اخلاق الهی نماییم و تدبیرگر روز و شب خویش باشیم؟ پس چرا شب و روزمان تکراری و عبس شده است؟ مشکل کجاست؟ نکند غرق در امور دنیوی شده ایم و غافل از آمد و شد شب و روز؟
روزی که در تحویل آن یا محول الحول والاحوال زمزمه میکنیم و از خدایمان حول حالنا را طلب می کنیم و بدون آن که از سوء حال به حسن حال و از آن به "احسن الحال" برسیم یک دفعه انتظار احسن الحال را داریم و چرا به آن نمی رسیم ؟ مشکل در کجای کارمان است؟ نکند حالمان بد است و سوء حال داریم؟
تا کی هر سال "خانه تکانی" کنیم و "دل تکانی" را به تعویق بیاندازیم ؟ باز مشکل در چیست؟ چرا غبار و سیاهی گناه در دلمان" تکان" نمیخورد؟
زمین که بعد از چند ماه خزانی پاییز و چند ماه خواب زمستانی ، دوباره بیدار میشود و رخت سبز بر تن می کند ، گویی که از آن روز ها خسته شده .ولی ما بعد از این همه سال زندگی خزان و خوابیدن چرا بیدار نمی شویم و رخت سیاهمان را نمی شوییم؟ براستی مشکلمان چیست؟ چرا از رخت سیاه و خواب خسته نمی شویم؟
شاید هم اکنون بعضی ها به متن فوق اشکال ادبی وارد نمایند و بگویند: چرا این همه "مشکل" در متن موجود است ؟ چقدر "روز " تکرار شده است؟ البته زیاد هم خلاف نگفته اند لیکن علاوه بر مشکل دار بودن متن بالا این متن زندگی مان است که مشکل دارد و اگر این همه در جست و جوی چرایی مشکل ها نباشیم ، در قلب ها و ابصار ها انقلابی رخ نمیدهد و در شب و روزمان تدبیر نمیتوان کرد و در نهایت به احسن الحال الهی دست نخواهیم یافت . و در موردتکرار شدن "روز" باید گفت؛ اصلا بحث بر سر همین روز های تکراری است. روزهایی که به آن هر سال لقب نوروز میدهیم ، روزمان را نو میکنیم و دوباره تکرارشان میکنیم بدون " انقلاب و تدبّر و تحوّل" و باز به این جمله میرسیم که " نوروز؛ روز نو و یگر هیچ!
حسین رمضانی
دیدگاه شما