به گزارش صبح رزن به نقل از فرهنگ، حجت الاسلام و المسلمین سید علی اصغر علوی: در کربلا دو ساحت را باید مد نظر داشت؛ ساحت امام و ساحت ماموم، یا به معنایی دیگر سطح رهبر و سطح پیروان. با درک این منظر است که میتوان وقایع مختلف را بهتر رصد و تحلیل کرد والا تقریر عاری از این درک، با حقیقت کربلا فاصله ای معنادار خواهد داشت. بعضی موارد مربوط به شان "امام" است و بعضی موارد دیگر مربوط به شان "مامومین"، این دو را نباید با یکدیگر خلط نمود و الا به "نام" کربلا و به "کام" دیگران خواهد شد.
از جمله این مصادیق برجسته، دیدار امام حسین با عمرسعد است، که این گفتگو را باید در وادی ولایت "امام" دید. لازم است برای رسیدن به تحلیلی منقحتر از کربلا، جامعتر و کاملتر به مجموعه حوادث کربلا نگریست چرا که نگاه "نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ" (النساء/150) در پدیدههای نورانی مانند قرآن و نیز کربلا ما را به نگاه صواب و درست نخواهد رساند. برای تصمیم در مورد مسائل مختلف باید به کربلا مراجعه کرد: اولا با نگاهی کلان و جامع و ثانیا با عبور از تک تک فرازهای آن برداشتی عمیق نیز داشت. به عبارت دیگر هم مجموعه ای از اجزا را باید در ارتباط با یکدیگر شناخت و نیز اجزا را هم به درستی و به دور از سطحینگری بررسی کرد.
به عنوان مثال برای درک چگونگی تعامل با مستکبر باید تکلیف "پیروان" را مشخص کرد. حضرت عباس در این میانه، بهترین "مطیع"ی است که در زیارتش به این شاخص اساسی وجود ایشان، سلامی از سر احترام میفرستیم:السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ "الْمُطِيعُ" لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (كتاب المزار- مناسك المزار(للمفيد)، النص، ص: 123و124)
اویی که وقتی مستکبرینی چون شمر او را صدا میزنند، بی اذن ولی امرش -امام حسین- به شمر نگاه هم نمیکند و آنگاه هم که امام به عباس اذن میدهند که جوابش را بده هرچند فاسق باشد: أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً (اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 89) آنچنان صریح و قاطع و شجاع با مستکبر روبرو میشود و او را ناامید میکند که رفتارش ضرب المثل تاریخ میشود و الگویی برای تحرکات دیپلماتیک، آنچنان که سرمشق مقتدای عاشورایی امروزمان هم همین است:
انقلاب در اعتراض به استكبار و عوامل استكبار در ايران به وجود آمد و بر اين اساس تشكيل شد، رشد پيدا كرد، قوى شد، منطق استكبار را به چالش كشيد. [استكبار] نميتواند تحمّل كند، مگر وقتى كه مأيوس بشود. ملّت ايران، جوانان ايران، فعّالان ايران، كسانىكه به هر دليلى ولو به دليلى غيراسلامى به ميهنشان و خاكشان عقيده دارند، بايد كارى كنند كه اين يأس در دشمن بهوجود بيايد؛ دشمن را بايد مأيوس كرد. (مقام معظم رهبری، ۱۳۹۲/۰۸/۲۹) واین نگاه، محصول مدرسه عاشوراست: فَقَالُوا لَعَنَكَ اللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَكَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَمَانَ لَهُ. (إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القديمة)، النص، ص: 237)
در پاسخ شمر گفتند: خداوند تو را و امانت را لعنت كند، ما در امان هستيم ولى فرزند پيغمبر در امان نيست. فَرَجَعَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عَسْكَرِهِ مُغْضَباً: شمر در حالى كه خشمگين و سرافكنده بود، به سوى لشكرش بازگشت. (غمنامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 112) کربلا سرشار از پیامهای ولایتمداری و استکبار ستیزی است.
با فهم الگوی "رهبر و پیروان" و تطبیق حوادث تاریخ با این الگوی عاشورایی، تحلیلهایی دقیقتر ارائه خواهد شد و دیگر کسی در جایگاه ماموم به جای شان امام و ولی امر مسلمین تصمیم نخواهد گرفت. حسین سلام الله علیه، امام است و عباس هم ماموم. با این معیار باید وقایع را تحلیل کرد. البته ضروری است که اندیشمندان در اطراف دیدار امام حسین با عمر سعد -که به اشتباه به مذاکره تعبیر شده است- بیشتر بیندیشند:
این که اصولا در ادبیات دیپلماسی تعریف "مذاکره" چیست؟ و آیا واقعا این ملاقاتهای عاشورایی با همان معنای مصطلح دیپلماتیک، مذاکره بوده است؟ آیا معنای عباراتی چون "أريد أن ألقاك" و "أُرِيدُ أَنْ أُكَلِّمَك" در مقاتل، فصل «التقاء الامام الحسين عليه السلام بعمر بن سعد» ما را به مفهوم "مذاکره" رهنمون میکند؟ آن هم مذاکرهای که در قاموس سیاسیش "برد-برد" برداشت میشود؟ آیا مذاکرات (بخوانید گفتگو) در کربلا با رویکرد "برد-برد" دنبال میشود یا "ظلمناپذیری"، "ایستادگی" و "مقاومت"؟! در کربلا دیدارها با رویکرد "موعظه و اندرز و تذکر" مشاهده میشود که "دعوت به حق" است و برای مستکبران فایدهای جز "اتمام حجت" ندارد (نیز ر.ک: غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 120) یا برای تعامل سازنده با استکبار؟! آیا حتی با عنایت به علم غیب امام و این که امام روحیات مستکبرین را میدانست ولی این ملاقات را انجام داد تا به همه تاریخ، شاخصهای رفتاری مستکبرین را به عینه و تمام و کمال نشان دهد برای درس گرفتن کافی نیست؟
دیدگاه شما