به گزارش صبح رزن به نقل از «سراج 24» فهم عاشورا به سادگی امکان پذیر نیست. یا باید خود رهرو راه باشی یا اینکه به پای درس استاد زانو زنی.
متن زیر در راستای همان زانویی است که در محضر مرحوم سید حسن حسینی،مقام معظم رهبری، استاد شهید مرتضی مطهری، مرحوم آیت ا... بهجت، آیت ا... مجتبی تهرانی و حاج اسماعیل دولابی زده شده است.
چراغ بی فروغ
حماسه ها مکرر می شوند اما دست گزند تکرار از دامن پرشکوهشان کوتاه است. دم وبازدم که مایه ادامه حیات انسان است، مکرر است لیکن تکراری نیست. هیچ دمی نمی تواند جایگزین دم پیشین باشد وهیچ بازدمی، حیات بشر را از بازدم آتی بی نیاز نیمی سازد. حماسه، دم وبازدم تاریخ بشری است. بی حماسه تاریخ می میرد و حماسه کربلا دم وبازدم عمیقی است که نوباوه ی اسلام را از گزند اختناق مصون داشت و یاد کرد این حماسه درهر روز و درهر سال ادامه نفس عمیقی است که تعلق به سینه های آینه وار پیروان حق و حقیقت دارد. دوستی حق مرز نمی شناسد، زیرا حق از شناسنامه و اوراق هویت بی نیاز است. رنگ و نژاد و جنسیت و برنایی وسالخوردگی، دخالتی در گزینش حق وتعلق خاطر به حق مطلق ندارد. حق درهمه تاریخ و درهرکجای روشن وتاریک هستی، دوستداران خود را داشته است و دشمنان خویش را نیز!! کربلا تبلور کردار حق طلبانه امت راستین پیامبر(ص) است. کربلا یک فاجعه نیست یک واقعه برجسته و یک خیزش اوج گیرنده در حافظه انسان و انسانیت است. اوج این قله را هرچه از آن دورتر شوی، بهتر می توانی نگریست ورمز جاودانگی کربلا درهمین نکته نهفته است. هرچه از کربلا دورتر شوی، عظمت و شورانگیزی محتوای جهان شمول آن را نیکوتر و سزاوارتر درک توانی کرد.کربلا کهنه نمی شود! زیرا بدیع ترین وماندگارترین شیوه سلوک الی ا... را نه درسخن صرف، بلکه درعرصه عمل جامه تحقق و عینیت پوشانده است.
" مرحوم سید حسن حسینی"
حماسه آزادگی
از سه بعد و با سه دیدگاه، این نهضت عظیم حسینی را که درتاریخ اینطور ماندگار شده است، می شود نگاه کرد. درهر سه بعد آنچه که بیش از همه چشم را خیره می کند، احساس عزت و سربلندی و افتخار است. یک بعد مبارزه حق در مقابل باطل مقتدراست که امام حسین (ع) و حرکت انقلابی و اصلاحی او چنین کرد. یک بعد دیگر تجسم معنویت و اخلاق در نهضت حسین بی علی است. دراین نهضت عرصه مبارزه ای وجود دارد که غیراز جنبه اجتماعی و سیاسی و حرکت انقلابی و مبارزه علنی حق و باطل است و آن نفس و باطن انسان هاست. آنجایی که ضعف ها، طمع ها، حقارت ها، شهوت ها و هواهای نفسانی دروجود انسان، او را از برداشتن گام های بلند بازمی دارد، یک صحنه جنگ است، آن هم جنگی بسیار دشوارتر. آن جایی که مردان وزنان مومن و فداکار پشت سرحسین بن علی (ع) راه می افتادند، دنیا و مافیها، لذت ها و زیبایی های دنیا، درمقابل احساس وظیفه از چشم آن ها می افتد، انسان هایی که معنویت مجسم و متبلور در باطن شان برجنود شیطانی- همان جنود عقل و جهلی که در روایات ما هست- غلبه پیدا کرد و به عنوان یک عده انسان نمونه، والا و بزرگ، درتاریخ ماندگار شدند . بعد سوم که بیشتر در میان مردم رایج است، فجایع، مصیبت ها و غصه ها، غم ها و خون دل های عاشوراست. لیکن درهمین صحنه سوم، بازهم عزت و افتخار هست. کسانی که اهل نظر و فکر وتأمل اند باید هرسه بعد را دنبال کنند.
"مقام معظم رهبری"
فلسفه عاشورا
اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائما حسین حسین می کنید وبه سرخودتان می زنید چه می خواهید؟ باید بگوییم ما می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم. ماهرسال می خواهیم تجدید حیات کنیم. باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست. دراین روز می خواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو دهیم، خودمان را زنده کنیم، ازنو مبانی و مبادی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. مانمی خواهیم حس امر به معروف ونهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق درما فراموش بشود. نمی خواهیم روح فداکاری درراه حق درما بمیرد. این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن وبعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم، بعد درمجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگرگناهانمان بخشیده شد. گنماه آنوقت بخشیده می شود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی بخورد. اگر پیوند بخورد گناهان ما قطعا بخشیده می شود ولی علامت بخشیده شدنش این است که دومرتبه دیگر دنبال آن گناه نمی رویم. اما اینکه از مجلس حسین بن علی بیرون برویم و دومرتبه دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی پیوند خورده است. "استاد شهید مرتضی مطهری "
بزم آزادگی
در صفین وقتی لشکر معاویه برآب مسلط شدند، آب را برآن حضرت و اصحابش بستند، اما وقتی که حضرت مسلط شد، به آن ها آب داد و مانع نشد. آیا تابه حال دیده یا شنیده شده که کسی دروقت جنگ، به دشمن خود آب بدهد؟! درزمان پادشاهی روسیه، درجنگ جهانی اول هرچه لشکر برای جنگ با آلمان می رفتند برنمی گشتند، یک بار وقتی قطار پراز جوان می خواست برای جنگ حرکت کند، مادران آن ها جلوی قطار خوابیدند تا مانع حرکت آن شوند. ازمسکو کسب تکلیف کردند، دستوررسید که با قطار از روی مادرها عبور کنید . معلوم بود که دروقت جنگ وحمله چند نفر نگهبان می گذاشتند تا کسی فرار نکند. اما امام حسین (ع) درشب عاشورا قریب هزار نفر بود، شب عاشورا ده نفر ده نفربعضی با خداحافظی وبعضی حتی بدون خداحافظی ازرکاب آن حضرت دور شدند ورفتند. از عبارت " لشکر آن حضرت از او جدا شدند ولی بستگان نزدیک باقی مانده و گفتند: از تو جدا نمی شویم، انگاه حضرت به آنان فرمود: حال که شما همراه با من خود را برای مرگ آماده کرده اید، پس بدانید... " که دربرخی منابع آمده است بدست می آید که بسیاری از لشکریان حضرت، شب عاشورا از آن حضرت جدا شدند. همچنین سیدالشهدا (ع) به حضرت مسلم (ره) فرموده است که با مهربانی رفتار کند وشاید سبب کشته شدن وشهادت حضرت مسلم، همین بوده که اذن جنگ نداشته وگرنه در دارلاماره ومقر ابن زیاد بیشتر از بیست نفرنبود و حضرت مسلم می توانست آن ها را محاصره کند. هنگامی که حضرت سیدالشهدا (ع) ازاسب برروی زمین افتاد و لشکر اعدا به خیام حرم هجوم بردند، با زانو مقداری به سوی خیمه رفت وجمعیت را به نبرد با خود دعوت کرد و فرمود: " ای پیروان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید واز معاد وبازگشت به آخرت نمی ترسید، حداقل آزادمرد باشید واگرچنان که گمان می کنید عرب هستید، به حسب ونژاد خودنگاه کنید. این من هستم که با شما می جنگم وزنان گناهی ندارند." " مرحوم آیت ا... بهجت"
معنای زندگی
قیام عاشورا موجب عزت بود نه ذلت. تعبیراتی که امام حسین (ع) درباب عزت و ذلت داشتند، ناشی از دیدواقعی به مسئله وتوجه به حقیقت قضیه بود. درروایتی آمده است در روز عاشورا به حضرت گفتند کوتاه بیا! به حکم پسرعمویت، یعنی به حکم یزیدبن معاویه گردن بگذار. حضرت فرمود به خدا قسم نه مانند ذلیل ها بیعت می کنم ونه مانند برده ها فرار خواهم کرد. سپس صدایش را بلند کرد که ای بندگان خدا، به پروردگار خود و شما پناه می برم ازدست هرمتکبری که به روز قیامت ایمان ندارد. سپس فرمود مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. ممکن است اهل دنیا بپرسند مگر می شود که مرگ برای انسان عزت بیاورد؟ چه عزتی درکشته شدن هست؟ این ظاهرش عزت نیست! اما بیان حضرت دقیقا عکس آن چیزی است که دنیاداران می پندارند. دنیاداران عزت و ذلت را درچیز دیگری می بینند وحضرت درست عکسش را می فرماید. حضرت می فرماید اکنون مرگ برای من عزت است؛ اگرچه از نظر دنیا داران ذلت است. حضرت زنده بودن وزیربار ظلم رفتن وبیعت با یزید وتأیید باطل را عین ذلت می دانند و می فرمایند اگرمن بمانم و بیعت کنم، به حسب ظاهر خیلی هم عزیز می شوم اما چون از خدا اطاعت نکرده ام، رابطه ام با او قطع می شود ولذا عزت حقیقی ام ازبین می رود. پس این زندگی عین ذلت است. بنابراین، دیدگاه دنیاداران کاملا در تقابل با دیدگاه انسان های معنوی والهی است. حضرت در ادامه همین بیان این ابیات را انشا فرمودند " الموت خیر من رکوب العار، والعار أولی من دخول النار وا... ماهذا وهذا جاری". مردن از خوار شدن بهتر است وخواری و ذلت دنیایی ازبه جهنم افتادن بهتر است وبه خدا قسم نه خوار می شوم ونه خلاف رضای خدا کاری خواهم کرد. بعد هم فرمود: "حسین کسی است که مردن در راه عزت و بندگی را عین زندگی می داند وزندگی ذلیلانه را عین خواری می بیند." به راستی تعبیرات حضرت خیلی زیباست. " آیت ا... مجتبی تهرانی"
تشنه تر برای ....
امیدوارم قلب هایتان محرم شود.عاشوراست. از فردا او خود همه را مُحرم می کند. وقتی که امشب یا فردا خبر به شما می رسد و بچه ها می گویند که از امروز در کربلا آب را براهل بیت (ع) بستند. خبر بالاخره به قلوبتان می خورد یا پیش از این خورده است. شیعه هول می کند. هول، غیر از ترس است وخیلی مشکل است. اگر آدمی از هول افتاد ویک مرتبه جان داد، زیاد نیست. تازه آب را بسته اند و هنوز تشنه نشده اند. تازه می خواهند آب را ببندند. شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) هول می کنند. فردا صبح آثار هول و وحشت دراین مذهب –هرکجا که باشند- هست. یعنی به قلب طبیعی و خلقی مان سرایت می کند مگر آن که فرد توجه نداشته باشد واشعار را بگویند وگوش بدهد و رد شود. والا اگر به دل بخورد، هول و وحشت می کند. چطور وقتی می گویند فردا چنین و چنان می شود، آدمی برای آب ونان دنیا وحشت می کند؟ آب را براهل بیت (ع) بسته باشند وآدمی هم یقین داشته باشد که الآن کربلاست – همه ما ومومنین و مومنات در کربلا هستیم و الآن هم عاشورا هست- آنوقت بگویند آب را بستند، به همین سادگی؟ آب هم از هرجور باشد، آب ظاهری باشد یا آب معنوی وتشنگی برای راه خداباشد. آیا الآن اهل مملکت شیعه تشنه آن نیستند که به امام حسین (ع) نزدیک شوند؟ بیشتر،آن تشنگی است که این تشنگی را هم درکنارش می گذارند. برای شیعیان که آن تشنگی است. آن ها در دریای غیب بودند و از عالم غیب، سیراب بودند. در ظاهر آب نداشتند ولی ما درهر دوسر نشسته ایم. هم تشنه آب دنیاییم که مبادا آب را ببندند و هم وحشت داریم که نکند از کربلا محروم بمانیم. به ظهر عاشورا و آن زمانی که کار تمام می شود نرسیم و خدای نخواسته نیمه کاره از این دنیا برویم. این هم تشنگی و عطش است. خداوند عطش محبت نصیب تان کند که وقتی بگیرد ریشه هرچه غیرخدا وغیرامام را می سوزاند. آن، عطشی بسیار قوی است که بدن انسان را خشک می کند به حدی که مثل خاک خشک می شود. " یحول العطش بینه و بین السما کالدخان" ای آدم، عطش بین اهل بیت حسین بن علی (ع) وآسمان، مثل دود است. عطش روز عاشورا این جور بود. این را ظاهری حساب کنید. اگر یک وقت بچه ای صدا بزند "آب" و کسی به او ندهد دفعه دوم که صدا می زند همه شما بلند می شوید. صدا طوری است که به همه جا می زند. اصلا در عالم هیچ چیز چون عطش نیست. "حاج اسماعیل دولابی"
دیدگاه شما