به گزارش صبح رزن به نقل از خبرگزاری تسنیم، اسماعیل امینی که این روزها پیشوند دکتر نیز به نام او افزوده شده، برای نسل جوان شعر امروز به عنوان یک معلم ادبیات نام و چهرهای آشناست. او زندگی جالبی هم دارد. از جهان صنعتی و برق کاری آرام آرام به دنیای مخیل و موزون و حتی طنازانه و شاعرانه قدم میگذارد و تا گرفتن مدرک دکتری ادبیات پیش میرود. گفتوگویی که میخوانید، به بهانه انتشار کتاب «دلقک و شاعر دربار» با امینی انجام شده است.
شما سـالهـاست در مجامع، جشنوارهها و رویدادهای ادبی حضور مداوم و پررنگ داشتهاید، ادبیات را در دانشگاهها تدریس میکنید و با وجود تمام این موارد، اکنون در 52 سالگی نخستین کتاب شعر خود را منتشر کردهاید. به نظرتان کمی دیر نشده است؟
شعرهای من به صورتهای دیگر منتشر شده و ضرورتی نداشته به صورت کتاب دربیاید. از سوی دیگر، کسی که کار نقد ادبی انجام میدهد، کار تحلیلگری و علمیاش بر حالتهای عاطفی و هنری شعرش غلبه دارد. بنابراین وسواس بسیاری در زمینه سرودن و انتشار شعر پیدا میکند. من بیشتر از آنکه شعرهای خودم را منتشر کنم، دور میریزم و به نظرم شاعران اگر اینکار را انجام دهند، بهتر است. به همین دلیل، تمایلی به انتشار اشعارم نداشتم. این کتابی هم که چاپ شد، به پیگیری، حوصله و اصرار دوستان شهرستان ادب بود. نکته مهم دیگر این که کتاب شعر وقتی باید منتشر شود که چیزی به گنجینه شعر فارسی اضافه کند؛ اگر چهل شعر در آن هست حداقل یکی از شعرهایش شعری باشد که فرد چنین احساسی راجع به شعر خود داشته باشد.
اشتیاق زیاد برای چاپ کتاب شعر و همچنین سهولت در زمینه نشر کتاب چه اثری بر فضای ادبیات میگذارد؟ دو حالت مفروض است ؛یک این که ما رشد چشمگیری در مجامع ادبی داشتیم و شاعران خوب و شعرهای خوب زیاد شده است یا این شرایط مانند حبابی است که بعد از مدتی از بین میرود. اگر فرض دوم صادق باشد، به نظر شما این فضای ادبی به شعر امروز لطمه میزند یا نه، میتوان بهراحتی از کنار آن گذشت و داوری را به زمان واگذاشت تا خود آنها را به فراموشی بسپارد؟
البته که لطمه میزند؛ زیرا چاپ کتاب حادثه نیست. یک اتفاق روزمره است. در روزگاری چاپ کتاب حادثه بود. همه اولا منتظر آن بودند و ثانیا پس از چاپ تا مدتها درباره آن صحبت میکردند. امروزه اما خیلی عادی شده و عادی شدن کتاب شعر بسیار بد و مضر است و این باعث میشود به گونههای دیگری که خیلی غیرطبیعی است، توجه را به چاپ کتاب شعر جلب کنند. مانند این تقلبهایی که در چاپ سوم و چهارم انجام میدهند. این کار، کاملا تقلبی است و کار درستی نیست چون افرادی که ثروت دارند میتوانند این کار را انجام دهند و دیگران نمیتوانند. این تقلبها ممکن است برای عوام قابل درک نباشد ولی اهل فن آن را درک میکنند و بعد از مدتی هم عوام متوجه میشوند سرشان کلاه گذاشتهاند و این به فضای ادبی کشور ضربه وارد میکند. یک چیز اهمیت بسیار دارد و آن این که آیا شعر و کتاب آن، بازار طبیعی دارد یا خیر یعنی آیا کسانی هستند که مشتاقند کتاب شعر را بدون ترفندهای تجاری و تبلیغاتی بخرند؟
همین امر سبب شده در سالهای اخیر، تعداد ناشران تخصصی شعر به صورت غیرطبیعی افزایش پیدا کند.
هر جا اتفاق غیرطبیعی افتاد، باید دلیل آن را فهمید. در هیچ جای دنیا تا این حد دانشجو و اشتیاق به تحصیلات دانشگاهی وجود ندارد و این غیرطبیعی است. ورای این ماجرا چیزی هست که آن را توجیه میکند. امروزه معیار ارزیابی افراد، حتی در جاهای بسیار جدی مانند دانشگاه تعداد کتاب است، نه کیفیت آن. تمام بزرگان ما، کتابهای محدودی از خود به چاپ رساندهاند. این که کتاب شعر بازار طبیعی نداشته باشد و ناشر از شاعر بخواهد با مبلغی، کتاب وی را به چاپ برساند و تقلبهایی از این نوع، باعث میشود اعتماد نسبت به شعر و بازار آن از بین برود.
گسترش فضای مجازی هم به این مشکلات دامن زده است و رفته رفته شعر دارد به سمت یک هنر سانتیمانتال سطحی پیش میرود. جوانان بیش از این که راغب حضور در مجامع جدی ادبی باشند، دوست دارند در فضاهای مجازی شرکت کنند و معیارشان برای کیفیت یک اثر، تعداد لایک است.
در جلسهای بودیم و فردی که ترانهسرا بود، غزلی خواند و بسیار مورد تشویق حاضران قرار گرفت. وقتی نظر مرا پرسیدند، گفتم این غزل حتی یک بیت سالم نداشت و همه ابیات آن اشکال وزنی داشت. بلای تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک این است که کسی به شاعر، اشتباهات او را گوشزد نمیکند. مجموعه این عوامل به شعر ضربه میزند. اگر ارتباط شعر با زندگی، اندیشه، تجربهها و عواطف انسانی گسسته و به تجربهای فانتزی تبدیل شود، حتما لطمه میزند. این اشعار بازی با کلماتی است که افراد بیکار آن را تجربه میکنند. در دورههای انحطاط تاریخی نیز این بلاها بر سر شعر آمده است. در دوره تیموری به این صورت است. شعر به شعبدهبازی شگفت زبانی تبدیل شده ولی هیچ نسبتی با زندگی و تجربههای انسانی ندارد. شما دوبیتیهای باباطاهر را ببینید؛ مقدار آن زیاد نیست و اگر همه آنها را جمع کنیم به اندازه یک قصیده میشود و بازیهای زبانی در آن نیست ولی هر کس نسبتی با شعر دارد با دوبیتیهای باباطاهر مواجه شده و از خواندن آن لذت میبرد. در دوره انحطاط تیموری قصیدههای اعجابانگیزی به لحاظ تکنیک سروده شده و بازیهای فرمی اعجابانگیزی در آن وجود داشته ولی مخاطب حتی رغبت نمیکند یک سطر آن را بخواند. به نظر من ما در این دوره به این رسیدهایم. من ادعا نمیکنم ما شعر خوبی نداریم. اتفاقا شعر خوب زیاد داریم یعنی جای امیدواری است که شعر خوب، شکر خدا خیلی سروده میشود ولی لابهلای شعرهای دیگری که بیشتر است، گم میشود. فرض کنید سفرنامه گردباد سیدحسن حسینی هم منتشر میشود ولی افرادی که اهل شعر هستند از این موضوع باخبر نمیشوند.
بحث را عوض کنیم و بپردازیم به کتاب دلقک و شاعر دربار. شعرهایی که در این کتاب منتشر شده است، بیشتر در قالب غزل و نیمایی است. این شعرها در چه بازه زمانی سروده شدهاند؟
حدود ده سال است.
یعنی شما شعرهای پیش از آن را ـ بهجز آنهایی که در مطبوعات منتشر شدهاند ـ اصلا منتشر نکردهاید؟
خیر. عرض کردم؛ بنده بیشتر اشعارم را دور میریزم.
نکتهای که درباره «دلقک و شاعر دربار» قابل توجه است، این که بخش عمدهای از اشعار در قالب نیمایی است در حالی که شاعران امروز به این قالب توجهی ندارند و اگر هم داشته باشند، جز برای تفنن نیست.
شعر نیمایی بیشتر صورتش مشهور شده است یعنی توسع در طول مصراع و این که میتوان مصراع را کوتاه و بلند کرد یا آزاد بودن قافیه به نسبت شعر سنتی. در شعر سنتی جای قافیه از پیش مشخص است ولی در شعر نیمایی به اختیار شعر و شاعر است و باعث شده قابلیتهای دیگر شعر نیمایی به نسبت ظاهرش شناخته شده نباشد. قابلیت دیگر شعر نیمایی، مهمتر از ظاهر آن است. مهمترین آن، این که نحوی از زبان و نحوی از سطربندی را که بسیار به تاثیرگذاری شعر کمک میکند، پیشنهاد میکند. علاوه بر این موسیقی را به قول نیما موسیقی طبیعیتری میکند. این قابلیتها چندان شناخته شده نیست و کسی هم درباره آن چندان صحبت نکرده است. علاوه بر این، فرم شعر نیمایی که از پیش ساخته نشده است، موجب میشود فرمهای متکثر بینهایتی در شعر ساخته شود یعنی شعرهای آزاد در سطربندی و قافیهبندی باعث این امر میشود.
در این مجموعه نه ترانههای شما وجود دارد و نه اشعارتان که به زبان ترکی سرودهاید. دلیل آن چیست آیا آنها را هم منتشر میکنید یا خیر؟
ترانهها و تصنیفها را احتمالا منتشر خواهم کرد ولی اشعار ترکی را خیر. تعداد اشعار ترکی بسیار کمتر از شعر فارسی است و علاوه بر این وسواسی هم روی زبان ترکی دارم که باید خیلی قویتر شود تا شعر قابل عرضهای باشد.
جای خالی نقد در هنر و ادبیات
به گفته اسماعیل امینی، ما امروز بهشدت به نقد و تحلیل و دستهبندی نیاز داریم، دقیقا مانند کاری که برای محصولات صنعتی انجام میشود. سالهاست در حوزه شعر، موسیقی و سینما، نهادی نداریم که پس از انتشار این محصولات، کیفیت آنها را تعیین کند و به همین واسطه به نظر من، فضای نقد باید در کشور و فضای ادبی جدیتر باشد. بخشی از این فضای نقد، مربوط به فعالیتی است که منتقدان میکنند و ناشران میتوانند از منتقدان استفاده کنند تا کتابهای خود را ارزیابی کنند. راه دیگر این است که پس از انتشار کتاب، آن را دستهبندی کنند.
منبع» جام جم
انتهای پیام/
دیدگاه شما