به گزارش صبح رزن به نقل از رجانیوز: میزان سرانه مطالعه عمومی در کشور ما، زخمی کهنه است که هر چقدر درباره آن حرف زده شود و زوایای مختلف آن بررسی شود، حکایت همان نمک پاشیدن بر زخم است که به جز افزایش درد و ناراحتی، فایده دیگری ندارد اما این روزها و با افزایش قیمت کاغذ، بهانه جدید برای مردم و البته مسئولان فراهم شده تا این عدد وحشتناک – میزان سرانه مطالعه عمومی در ایران – را توجیه کنند و آن را به مساله گرانیها و هزینههای زندگی ربط بدهند.
اما اتفاقی که این روزها افتاده، راه این توجیه را بر هر دو طرف بسته است؛ نه مردم میتوانند از افزایش هزینه خرید کتاب انتقاد کنند و این مساله را عاملی برای کتاب نخواندن بدانند و نه مسئولین میتوانند کیفیت پایین محتوایی کتابها را به بالا رفتن قیمتها و عدم تمایل مردم به خرید کتاب ربط دهند؛ چرا که رفتار مردم نشان میدهد اگر به چیزی وابستگی داشته باشند، حتی با قیمت بالا نیز آن را تهیه میکنند.
قیمت انواع دخانیات در ماههای اخیر به شدت بالا رفته است و آنطور که میگویند، افزایش چند برابر قیمت هر پاکت سیگار در انواع مدلهای مختلف، حسابی اهالی دود را کلافه کرده است. پاکت سیگاری که تا دیروز مثلا 1000 تومان قیمت داشت، اکنون به حدود 7000 تومان رسیده است. با این حال و با وجود این افزایش قیمت ناگهانی، نه تنها از تعداد سیگارهایی که در روز توسط افراد دود میشود، کاسته نشده است؛ بلکه به بهانه افزایش قیمتها، تعداد نخ سیگارهایی که در این مدت دود میشوند افزایش یافته است. جالب است که اعصاب خردی ناشی از افزایش قیمت سیگار قرار است با بیشتر پول دادن برای خرید آن جبران شود!
اکنون هم مردم و هم مسئولین باید پاسخگو باشند که چطور افزایش 7 برابری قیمت دخانیات هم نمیتواند منجر به دست کشیدن مردم از استفاده آن شود اما زمانی که کتاب یک نویسنده که حاصل چندین سال زحمت و تلاش شبانهروزی اوست، تنها دو هزار تومان گران میشود، فریاد همه بلند میشود که کتاب دیگر جایی در سبد خرید خانواده ندارد؟ واقعا سیگار مهمتر از کتاب است؟ یا اینکه بهانه قیمت و افزایش هزینهها، تنها در همان بهانه برای توجیه عدم کتابخوانی مردم است؟
باید تعارف را کنار گذاشت و صراحتا اعلام کرد که مردم ایران بدون هیچ دلیلی، اهل مطالعه جدی نیستند و کتاب نمیخوانند. بر این مساله شاید مواردی مانند اقتصاد هم تاثیرگذار باشند اما قطعا عامل اصلی نیستند؛ چرا که مساله گران شدن سیگار نشان داد عادت کردن به چیزی باعث تمایل دائمی به آن میشود؛ حتی اگر افزایش قیمت بیش از اندازه هم داشته باشد.
از سوی دیگر، این مساله یک تلنگر جدی به مسئولان در حوزه سیاستگذاری فرهنگی است تا دیگر نتوانند مسائل اقتصادی را توجیهی برای کمکاری خود در عرصه محتوا و توجه به نویسندگان فعال در این زمینه بدانند. قطعا مردم هم اگر در کتاب و تولیدات فرهنگی آن چیزی را ببینند که موردنیازشان باشد و احساس نیاز به آن داشته باشند، حتی به قیمتهای بسیار بالا هم حاضر به تهیه آن خواهند بود.
ماجرای سیگارهای گرانقیمتی که تند تند "دود" میشوند و کتابهای معقولی که پشت شیشه ویترین کتابفروشیها "خاک" میخورند، آنقدر تراژیک و البته همزمان خندهدار است که چیز خاصی نمیتوان درباره آن گفت. این کمدی تلخ اما شاید تلنگری باشد به مسئولین و مردم که "یار مهربان" را بیشتر از قبل جدی بگیرند؛ حداقل به اندازه نیکوتینی که در ریههایشان فرو میکنند و حتی آلودگی هوای پایتخت هم مانع از آن نمیشود. شاید اگر "دانته" هم زنده بود و از اهالی همین شهر، یک "کمدی زمینی" مینوشت و از سلطنت سیگار بر کتاب در جهنم سخن میگفت...
دیدگاه شما