آخرین اخبار

تاریخ : 29. ارديبهشت 1395 - 0:18   |   کد مطلب: 18080
البته فرهادی از ناچیز بودن این تنخواه می گوید اما نمی گوید اگر ناچیز بوده چرا آن را پذیرفته و چرا همین تنخواه ناچیز عاملی شده برای آن که مدیر موسسه فیلم قطر حسابی از حضور این فیلم در کن ابراز خوشحالی کند؟

صبح رزن به نقل از گروه فرهنگی «نسیم آنلاین»- تناقض های سینماگران محبوب جشنواره های فرنگی هر روز بیشتر از قبل می شود این چهره ها از یک سو در داخل کشور منت استقلال و عدم وابستگی خود به مراکز قدرت و ثروت را به رخ می کشند اما از سویی دیگر هر روز بیشتر از دیروز بر مدار وابستگی به جریان سینمای سفارتی حرکت می کنند!

وقتی جشنواره کن بعد از اعلام لیست فیلمهایش منتظر می ماند تا اصغر فرهادی فیلمش را برای آنها بفرستد و وقتی یک هفته بعد از اعلام فیلمهای مسابقه، نام فیلم فرهادی را به این بخش اضافه می کنند قطعا باید به وجود لابی هایی معتقد شد که همه این سالها مناسبات جشنواره های این چنینی را پیش برده اند.

در این ساختار اینکه به ناگاه فاش شود سرمایه فیلم "فروشنده" یا "مشتری" یا "برسد به دست آهو" یا هر نام دیگری را موسسه ای قطری وابسته به یک شاهزاده عرب داده چندان عجیب نیست.

همه جشنواره های دنیا برای ارتزاق مالی سعی زیادی می کنند رابطه مطلوبی با جریانات سینمایی بورژوا داشته باشند و البته که در برخی جشنواره ها این رابطه شکلی آشکار دارد و در برخی مانند کن، شکلی پنهان.

جالب است که به مانند همه دم خروس‌ها ماجرای سرمایه گذاری شیوخ عرب در این فیلم ابتدا توسط رسانه های داخلی منتشر می شود و بعد تازه فرهادی به فکر پاسخگویی می افتد؛ در پاسخگویی ابتدا فرهادی از این می گوید که بودجه را او و ممنتو فراهم کرده اند اما در ادامه از fund یا همان تنخواه یا محترمانه ترش "پشتوانه مالی" می گوید که موسسه فیلم قطر روانه اش کرده!

البته فرهادی از ناچیز بودن این تنخواه می گوید اما نمی گوید اگر ناچیز بوده چرا آن را پذیرفته و چرا همین تنخواه ناچیز عاملی شده برای آن که مدیر موسسه فیلم قطر حسابی از حضور این فیلم در کن ابراز خوشحالی کند؟

تنخواه یا هدیه یا fund یا پشتوانه؛ هر چه که هست مقادیری وجه نقد بابت حمایت از تولید "فروشنده" به حساب تهیه کنندگان فیلم رفته و مهم چرایی این حمایت است؟

چرا یک شاهزاده عرب که تصمیم گرفته از طریق موسسه فیلمش، به فیلمی ایرانی تنخواه دهد؟

 

*هدیه به فیلمی با تصویرسازی بدنامی ایرانی؟

مگر نه اینکه او حتی اگر بخواهد اشتهار کسب کند رفتن سراغ چهره هایی در هالیوود یا حتی بالیوود زودتر می تواند او را به سرمنزل مقصود برساند پس حضور کنار فرهادی حتی با درنظر گرفتن اسکارش چه سودی دارد؟

برای پاسخ به این سوال باید تاملی کرد بر داستان "فروشنده".

این فیلم به مانند همه کارهای کارگردانش با نوعی رنگ بندی متمایل به تیره تصویری از اثرات حضور یک زن بدنام در مجتمعی مسکونی را به نمایش می گذارد. این زن بدنام "آهو" نام دارد که شغلش(!) و نگاه اجتماع به این شغل زندگی یک زوج جوان را متاثر می‌سازد.

حالا شاید راحتتر بتوان پرسشی طرح کرد با این مضمون که آیا نمایش بدنامی زن ایرانی نبوده که اسباب حمایت شاهزاده عرب از فیلم شده؟ آیا اگر فرهادی فیلمی درباره عزت زن ایرانی می ساخت هم اعراب این طور به او fund می دادند؟

 

*دو سکانس نمادگرایانه سطحی

البته فرهادی با انتشار تکه هایی از فیلم که بی ربط به ماجرای این بدنامی هستند و در یکی از آنها سکانس پلانی با محوریت فروپاشی یک ساختمان را می بینیم و در دیگری ژست شبه روشنفکرانه با "گاو" غلامحسین ساعدی، سعی کرده اذهان را نسبت به مفهوم اصلی فیلمش منحرف کند!

 اما همین دو تکه را هم که کنار یکدیگر بگذاریم که در یکی از استحاله آدمی به حیوان سخن گفته می شود که می تواند نمادی کاملا سطحی بر تن فروشی باشد و دیگری که خبر فروپاشی ساختمان که باز هم نمادی بیش از حد رو مبنی بر فروپاشی انسانیت در اثر تسری بدنامی، آن گاه با صراحت بیشتری می توانیم دلیل حمایت اعراب از این فیلم را حدس بزنیم. 

دیدگاه شما