به گزارش صبح رزن،بزرگراه جلال آلاحمد، روبهروی پل گیشا، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، هر روز میزبان مردی از جنس تاریخ است. قابهای عکس بر دیوارهای بلند دفتر کوچکِ داماد بزرگ شهید بهشتی نیز گواه بلندای تاریخ است. برایش آنچنان فرقی نمیکند که "حاجآقا" صدایش کنند یا "دکتر"! اما؛ میخندد و میگوید: «به هر حال دکترا دارم...».
2 ساعت میهمان دفتر کوچکش بودیم و از بزرگی اندیشه و راه شهید بهشتی سخن گفتیم. خودش میگوید سالهای زیادی است که درب این دفتر، مدت طولانی بسته نشده است.
جواد اژهای متولد 1327 در اصفهان و فرزند یکی از روحانیون "بنام" آن دیار است که در کنار دروس "حوزوی" در سال 1346 وارد دانشگاه اصفهان شد و در سال 1360 موفق به کسب دکترای روانشناسی تجربی از دانشگاه دولتی وین (اتریش) شد.
وی از سال 1360 در وزارت امور خارجه در قامت یک "دیپلمات" مشغول بهکار شد؛ اما در سال 1361 لباس "وزارت" پوشید و با عنوان وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفت. 4 سال هم معاون فرهنگی اجتماعی نخست وزیر وقت بود و از سال 1369 در 4 دولت سمت مشاور فرهنگی رئیسجمهور را عهدهدار بود. وی بنیانگذار سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان یا همان "تیزهوشان" و اکنون نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان ایرانی اروپا است. بخش نخست این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
تسنیم: اجازه دهیدنخستین سؤال را به ابعاد شخصیتی شهید بهشتی اختصاص دهیم. اگر بخواهید درباره ویژگیهای شخصیتی شهید بهشتی صحبت کنید، در یک کلام برداشت شما از شخصیت ایشان چیست؟
حجتالاسلام اژهای: خوب، ما با آقای بهشتی از چند جهت نسبت خانوادگی داشتیم؛ مادر پدرم، عمه آقای بهشتی هستند و مادر آقای بهشتی خاله ما. مادر آقای بهشتی، دختر مرحوم آقا میر محمدصادق خاتونآبادی و خواهر آقا میر محمدصادق همسر پدربزرگ من، آیت الله حاج میرزا محمدحسین اژهای بودند. ما یک فامیل بزرگی بودیم که نسبت فامیلی داخلی زیادی با هم داشتیم.
البته روابط من با آقای بهشتی ارتباطی با مسائل فامیلی نداشت. من منزل حاج خانم بهشتی (مادر شهید بهشتی) رفتوآمد داشتم. همسر آقا میر محمدصادق هم که مادربزرگ مشترک همه میشدند، یک خانم بسیار وجیه و بااعتباری بود بهطوریکه مرحوم حاج سید ابوالحسن مدیسهای (حاج سید ابوالحسن اصفهانی) به ایشان اجازه وجوهات داده بودند. من نخستین بار در فوت ایشان بود که آقای بهشتی را دیدم.
سال 43 که آقای بهشتی را از قم به تهران تبعید کرده بودند، بعد از حوادث 15 خرداد، با مادربزرگم که عمه آقای بهشتی بود، عازم مشهد شدیم. ایشان در تهران برای دیدن عمهشان آمدند. آنجا کمی آشناییام بیشتر شد، ولی صحبتهای عادی خانوادگی داشتم.
تسنیم: حس شما از برخورد با شهید چگونه بود؟ آیا دیدار با ایشان برای شما حس خاصی به وجود آورده بود؟
حجتالاسلام اژهای: البته. شخصیت شهید بهشتی برایم جذاب بودند. من هم یک طلبه جوان مقدماتخوان بودم. بعد ازآن، ایشان عازم اروپا شدند و مأموریت هامبورگ را پیدا کردند و مسئول مرکز اسلامی هامبورگ شدند.
تسنیم:تا چهسالی در اروپا بودند؟ آیا شما در این ایام نیز ارتباطتان را با شهید بهشتی حفظ کردید؟!
حجتالاسلام اژهای: 1349 بود؛ بنابراین از سال 1344 تا سال 49 ارتباط زیادی با آقای بهشتی نداشتم. سال 49 برگشتند، نخستین ملاقات ما صورت گرفت. بعد از بازگشت ایشان بود که دعوتشان کردیم به کانون علمی و تربیتی جهان اسلام که مرکزی همچون حسینیه ارشاد بود. محل کانون آن موقع خیابان آمادهگاه بود.
تسنیم: هدف اصلی شما از دعوت ایشان به کانون علمی و تربیتی جهان اسلام چه بود؟
حجتالاسلام اژهای: برای سخنرانی و ارائه گزارشی از سالهای حضورشان در اروپا. از آن زمان، ارتباطات من در رابطه با کانون با آقای بهشتی شروع شد، چون من مسئول دعوت سخنرانان بودم، بعضیاوقات هم افرادی در قول سخنرانی اذیت میکردند، آقای بهشتی را واسطه قرار میدادم، مثل مرحوم گلزاده غفوری که بعد از برگشت از پاریس جلسات عمومی را دیگر نمیپذیرفت و به کادرسازی اعتقاد داشت و میگفت جلسات عمومی بازده ندارد. ما بهدنبال جلسات عمومی بودیم. تقریباً ارتباطات ما بر سر موضوعات کانون بود تا اینکه کانون را تعطیل کردند. سال 50 که حسینیه ارشاد را تعطیل کردند، متعاقب آن کانون هم بسته شد.
تسنیم: این موضوع بارها از سوی نزدیکان ایشان نیز عنوان شده است، متأسفانه بعد از تعطیلی حسینیه تصمیم به تعطیلی کانون گرفته شد، آیا فعالیتهای کانون تا این اندازه برای رژیم نگران کننده بود؟
حجتالاسلام اژهای: بهعلت فعالیتهای مذهبی ــ سیاسی، با اینکه سعی میشد به جایی کاری نداشته باشد ولی ساواک میدانست که کانون محلی برای برنامهریزی فعالیتهای انقلابی است. بعد از بسته شدن کانون، من بهاتفاق اخویها فعالیتها را در مسجد امام علی(ع) متمرکز کردیم. یک مجموعهای از دانشجو تا کارگر، جزو مجموعه مسجد علی شدند، یکبار هم از آقای بهشتی برای صحبت برای اینها دعوت کردیم.
این بعد از کودتا در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که جریان چپ سازمان را تسخیر کرده و منجر به کشتن صمدیه لباف و شریف واقفی شد. این اقدام خیلی در روحیه مذهبیها اثر گذاشت. یک سازمان چریکی مسلمان مارکسیست شده بود آنهم با آنهمه حمایت که از سوی نیروهای انقلاب شده بود.
تسنیم: واکنش شما و شهید بهشتی در پی این نگرانی چه بود، به هر حال ایشان همواره در موارد مشابه اقدامات مختلف رقم میزدند؟
حجتالاسلام اژهای: یک روز صبح جمعه، آقای بهشتی را دعوت کردیم، بحثی در مسجد علی داشتند. موضوع بحث «توکل» بود که بهصورت جزوهای که توسط اخوی شهید علیاکبر اژهای تنظیم و چاپ شد. در این بحث نوعی یأسزدایی شد؛ یأسزدایی از اتفاقی که در جریان چریکی وابسته به یک سازمان مسلمان شده بود و ما را افسرده کرده بود خیلی این بحث اثربخش بود.
تسنیم: گویا به همین دلیل هم جزوه بلافاصله چاپ شد و شنیده میشد که استقبال مناسبی از آن صورت گرفته بود، درست است؟
حجتالاسلام اژهای: بله. خیلی توزیع خوبی هم داشت. تقریباً ارتباطات من در دوران سربازی سالهای 50 تا 52 هم بود. من جلسات عصر چهارشنبه ایشان را چون تهران محل خدمتم بود، میرفتم. ایشان در منزلشان جلسات هفتگی داشتند.
قبل از آمدن به قلهک، قدری بالاتر منزلی داشتند که میرفتیم. در عید سال 53 بهپیشنهاد آقای بهشتی من به مرکز اسلامی هامبورگ رفتم. ایشان در دیدار نوروزی که به اصفهان آمده بودند سه پیشنهاد داشتند که ما با اخویها جلسه گذاشتیم، جمعبندی هر 4 نفرمان این بود که هامبورگ را بپذیریم.
تسنیم: اجازه دهید که به مظلومیت شهید بهشتی در طول دوران زندگی ایشان بپردازیم، بارها عنوان شده که زندگی ایشان و دوران پس از انقلاب، در واقع کلکسیونی از تهمتهای موجود مخالفان به این شهید بزرگوار به شمار میرفت، از نگاه شما علت این اتفاق چه بود؟
حجتالاسلام اژهای: بهنظر من علت اصلی این موضوع، عدم درک فضا و زمان بود؛ مثلاً در همان صحبتی که ایشان در کانون جهان اسلام کردند، سؤالی مطرح شد که "نظر شما راجع به اهل تسنن چیست؟" آقای بهشتی گفتند «شیعه کسی نیست که نسبت به مسائل تشیع بتواند تردید کند ولی مشکل ما اسرائیل است!» نه اینکه بخواهیم دشمن اصلی را اهل تسنن بدانیم. همان چیزی که سعودیها اکنون انجام میدهند و دشمن اصلی را شیعه میدانند نه اسرائیل. آن موقع هم شیعههای افراطی که برادر شهیدم از آنها به شیعههای "موشه دایانی" نام میبرد، سنیها را دشمن میدانستند.
آن زمان هم این افکار بود و آقای بهشتی این درک را داشتند. معمولاً خیلی علیه ایشان تبلیغ میکردند که تمایلات سنی دارد و حمایت از سنیها میکند، مردم عادی هم این حرفها رویشان اثر میکرد.
تسنیم: این اتهامات حتی در برخی اوقات بهشدت قابل توجهی افزایش یافت، شنیده میشد که حتی یک بار ایشان متهم به خیانت هم شدند، درست است؟
حجتالاسلام اژهای:بله. وقتی آقای بهشتی به اروپا رفتند، تشکلهای دانشجویی در کنفدراسیون دانشجویان ایران که بسیار قوی بود، متمرکز بودند. آقای بهشتی نظرشان این بود که بچههای مسلمان باید راه خودشان را داشته باشند. جلسهای در «اینسبروک اتریش» در یک کافه تشکیل شد. در آن جلسه، "دکتر نمازی" (وزیر اقتصاد اول انقلاب)، ناظم جلسه بود که یکی از بچههای کنفدراسیون میگوید: "شما جنبش دانشجویی را تقطیع کردید و خائن به جنبش دانشجویی هستید"، این قضیه سال 49 اتفاق افتاد.
آقای بهشتی میگویند: «مگر شما قصدتان سرنگونی شاه نیست، قصد ما هم همین است، ما هم میخواهیم شاه نباشد! ولی شما میخواهید جانشین شاه یک حکومت مارکسیستی باشد ما یک حکومت اسلامی میخواهیم؛ بنابراین وقتی شاه را سرنگون کردیم دعوایمان میشود، پس بگذارید از همین حالا از هم جدا شویم. احتیاجی نیست که بگوییم چهکسی خائن است. شما تلاشتان را بکنید قطعاً اگر شما، شاه را سرنگون کردید به ما شانسی نمیدهید و مساجدمان را هم طویله میکنید ولی ما اگر پیروز شدیم به شما اجازه فعالیت میدهیم، بهجز فعالیت مسلحانه! اگر دست به اسلحه بردید جلویتان میایستیم اما اگر بحث فکری داشتید با شما کاری نداریم؛ بنابراین نمیتوانید بگویید چهکسی خائن است. ما راه خودمان را میرویم شما هم راه خودتان را، هرکسی پیروز شد او قاعده بازی را تعیین میکند».
این جلسه جسارت و شهامت و نگرش شهید بهشتی را در ارتباط با رژیم شاه نشان میدهد. متأسفانه نوار این سخنرانی تاریخی که برای تبدیل از نوار ریلی به کاست به دوستی داده بودم، گم شده است. شهید بهشتی خانم و بچهها را همراه خودشان به جلسات میبرند تا نشان دهند الگوی زندگی یک مسلمان و خانوادهشان در خارج از کشور این است.
تسنیم: واکنش مخالفان به این اظهارات چه بود؟ آیا از این مسئله نتیجهای هم گرفته شد؟
حجتالاسلام اژهای: آنها حرفی برای گفتن نداشتند. اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان که آقای بهشتی پایهگذار آن بود، در اروپا شکل گرفت و در جریان پیروزی انقلاب نقشی اساسی داشت.
تسنیم: اتهامات گویا در زمان فعلی هم ادامه دارد، حدود 8، 9 ماه پیش بود ادعایی درباره دکتر بهشتی و امام موسی صدر مطرح شد، یکی از آقایان عنوان کرده بود که شهید بهشتی با خانمهای اهلکتاب دست میدادهاند، شما این ادعا را تا چهاندازه صحیح میدانید؟
حجتالاسلام اژهای:بله، همان موقع خانم بنده به این ادعا جواب دادند، [آنها] گفته بودند «مرحوم بهشتی و امام موسی صدر، کسانی بودند که اگر خانم اهلکتابی دست دراز میکرد آنجا تسامح در ادله سنن میکردند و دست میدادند».
اگر چنین چیزی بود همان زمانی که بنیصدر بود عکسهایش را میگرفتند و پخش میکردند. آنها دنبال چنین سوژههایی بودند. ما چنین فتوایی از آقای بهشتی و امام موسی صدر نداریم، به همین دلیل هم بعد از اعتراض خانم، این ادعا دیگر طرح نشد. مصاحبه بیربطی از ایشان بود که با جواب خانم، خیلی از طرفداران آقای بهشتی هم تشکر کردند.
هرچند کل کسانی که از بدو ورود ایشان به اروپا تا سال 49 با آقای بهشتی همراه بودند، هیچکدام نگفتند "ما جلسهای دیدیم که آقای بهشتی با خانمی دست دادند". حالا اگر ایشان میگوید؛ "من خودم دست میدادم و بعد که فتوای آقای خامنهای را که دیدم، دیگر دست ندادم،" کملطفی است که میخواهد فتوای آقای بهشتی را مقابل رهبری قرار دهد.
تسنیم: با این اوصاف مظلومیتی که امام خمینی(ره) از شهید بهشتی عنوان میکنند که «شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» همچنان باقی است؟
حجتالاسلام اژهای: بله. آقای کمالیان که از بدو ورود شهید بهشتی به آلمان همراه ایشان بوده، حتی آقای شبستری هم که مواضع غریبی نسبت به آقای بهشتی و اکنون قرائت دینی دارند اگر در یک سالی که با ایشان بود چنین چیزی میدید، علم میکرد. بههرحال اصرار و پافشاری شهید بهشتی بر دفاع از خط امام در برابر خط نفاق بود، به همین خاطر بود که انواع و اقسام تهمت و افتراها را به او نسبت میدادند، اما هرگز کسی ندید که آقای بهشتی زبانش را، جز توضیح ساده و نفی آن اتهام، در اعتراض و پاسخگویی به آن اتهامات بگشاید.
تسنیم: به نظر میرسد این موضوع ناشیاز مظلومیتهای شهید بهشتی بود. بسیاری بر این باور هستند که در حوزههای مختلف، شهید بهشتی یک شخصیت مظلوم بودند، آیا از نگاه شما در جنبههای دیگر نیز مظلومیت ایشان به چشم میآید؟
حجتالاسلام اژهای: یکی از مظلومیتهای شهید بهشتی، مظلومیت علمی ایشان بود. آقای بهشتی یک مجتهد جامعالشرایطی بود که در بعد فقه و اصول و فلسفه حرف اول را میزد، اما ایشان مسائل اجتماعی را به سایر مسائل ترجیح میداد.
تسنیم: علتش چه بود؟
حجتالاسلام اژهای: مسائل اجتماعی، علت اینکه آقای مطهری هم به تهران آمدند همین بود. احساس میکردند اینجا خالی است، معتقد بودند جایگاه مرجع تقلید خالی نمیماند.
تسنیم: اجازه بدهید به اتهاماتی که متوجه شهید بهشتی بود برگردیم، آیا میشود این اتهامات را فرافکنی ذهنی افراد در زمان گذشته و فعلی عنوان کرد، اینکه بخواهند برای توجیه کارهایشان شهید بهشتی را سپر قرار دهند؟
حجتالاسلام اژهای: نه، عوام زود تحت تأثیر قرار میگرفتند.مثل کاخنشینی شهید بهشتی؛ اما بعضی این تهمتها، آگاهانه بود؛ مثل ملاقات با «هایزر». من از ایشان پرسیدم "چرا جواب منافقین را نمیدهید، شما که ملاقاتی نداشتید؟!" ایشان احتیاط میکردند و میگفتند: "ممکن است «هایزر» در یکی از جلسات مصاحبههای مطبوعاتی، بهعنوان خبرنگار آمده باشد و حتی از من سؤال هم کرده باشد، بنابراین من نمیتوانم بگویم من بههیچوجه با ایشان دیداری نداشتم". ایشان مبانی ارزشی خاصی داشت، اگر با کسی ملاقاتی داشت از بیان آن ابایی نداشت.
همه این تهمتها بر این اساس بود، چون آقای بهشتی انسان حرّی بود و هیچ تعارفی با کسی نداشت. از طرفی هم جریان نفاق میدانست که نقش مؤثری در سازماندهی نظام دارد و هم غرب میدانست که از چهرههای مهم است که نتیجه این «دانستن» هم فرمایش امام(ره) بعد از شهادت ایشان است که شهید بهشتی را معادل یک ملت میدانند؛ اگر فرد تأثیرگذاری نبود امام خمینی(ره) چنین نمیگفتند.
گفتوگو از مهری فروغی
انتهای پیام/*
دیدگاه شما