همشهری نوشت: «محمود احمدینژاد را متغیری مهم در انتخابات ریاستجمهوری۹۶ ارزیابی میکنند. رئیسجمهور سابق از زمانی که کلید پاستور را به حسن روحانی تحویل داد، چشم از پاستور برنداشت و آن کلید و دفتر را به مثابه امانتی دید که باید چهار سال بعد از روحانی تحویل بگیرد. او به درستی میدانست که حتی اگر نخواهد خود را در تقابل با دولت روحانی و آلترناتیوی برای آن تعریف کند، فضای سیاسی و جهتگیری فعالان سیاسی از راست تا چپ به گونهای است که در نهایت تقابل میان احمدینژاد را با روحانی تثبیت خواهد کرد.
روحانی و فعالان و حامیان سیاسی دولتش از اصلاحطلبان تا معتدلین و میانهروهای اصولگرایی چون لاریجانی که در دایره پشتیبانان دولت یازدهم تعریف میشوند، هر بلیهای که بر سیاست کشور آوار شده بود و هر هیمهای که بر اقتصاد کشور روشن شده بود، با سیاستهای دولت نهم و دهم مرتبط میدیدند و از سوی دیگر اصولگرایانی که بنای انتقاد از احمدینژاد را در سالهای پایانی دولتش به رویه خود تبدیل کرده بودند، در تبری جستن از کارنامه دولت مهر و عدالت از هم سبقت میگرفتند.
این دو رویکرد اگر چه احمدینژاد را به گوشه انزوا رانده بود اما خود به خود او را در وسط میدان سیاست نگه میداشت و در همین حال کنایهها و تعریضات هر از چند او، بر میدانداریاش دامن میزد. با نزدیک شدن به انتخابات۹۶ وضعیت تغییر کرده است. روحانی و دولتش انتظاری را که از برجام داشتند، محقق شده نمیبینند و اقتصاد کشور در نتیجه سیاستهای دولت یازدهم همچنان در خواب عمیق است و حتی اگر از چرت رکود بیدار شده اما طول میکشد تا خماری خواب از سر اقتصاد کلان دور شود و راه رونق به سفرههای مردم باز شود.
از سوی دیگر بخشی از اصولگرایان گوشه چشمی به بازگشت مشروط احمدینژاد دارند و بر خلاف آنها بخشی دیگر او را نه گزینهای برای رقابت با روحانی که وسیلهای برای عاریه گرفتن آرای پراکنده طبقات ضعیف جامعه ارزیابی میکنند.
همه اینها برای احمدینژاد فرصت دوبارهای برای میدانداری سیاسی و تأثیر بر فرآیند انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم است. او فعالانه از این شهر به آن شهر سفر و از این دیار به آن دیار سخنرانی میکند تا حجمی از قدرت بسیج پایگاه اجتماعی خود را به معرض دید ناظران سیاسی و تصمیمسازان حکومتی بنشاند. از نامهنویسی به اوباما تا شکایت چهرههای سابقا متهم دولت قبل از چهرههای دولتی و حامیان غیردولتی دولت یازدهم و هم استفاده از بسط فضای عدالتطلبی و فسادستیزی ناشی از گافهای متعدد دولت روحانی در موضوعاتی چون پرداختهای نامتعارف، همه و همه نشانههایی است که احمدینژاد را مترصد فرصتی برای میدانداری انتخاباتی نشان میدهد.
او با نمایش پایگاه اجتماعیاش در تلاش است تا سازوکارهای انتخاباتی را مجاب به پذیرش حضورش کند. حامیانش اصرار دارند که دلیلی برای ردصلاحیتش نیست و بخشی از دولتیها هم از حضور او و شکل دادن به دوقطبی روحانی- احمدی استقبال میکنند تا همه عقلای نظام و همه نیروهای سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاحطلب را پشت سر روحانی بسیج کنند اما از سوی دیگر هستند اصولگرایانی که او را واسطهای برای بسیج پایگاه اجتماعیاش میدانند و راه را برای بازگشت خانهنشین بهار ۹۰ به پاستور بسته میدانند. فرجام کار اما در نهایت بسته به روحانی و دولتش است.
رقابت با رئیسجمهور مستقر کار سختی است که قطعا اجماع سیاسی رقبا یکی از شروط لازم آن است که شاید الزاما نتیجه به مقصود نبرد. این روحانی است که شروط دیگر را مجال تحقق میدهد. با این حال هر چه به انتخابات نزدیکتر میشویم، اثرات برجام از فرجامی که روحانی مدنظر داشت دورتر میشود و آنچه از آن به عنوان دست برتر دولت در انتخابات نام برده میشود به نقطه ضعفی شبیه به سعدآباد نزدیکتر خواهد شد. اقتصاد اگر چه عاقلانه مدیریت میشود اما سفره مردم یارانه احمدینژاد را ملموستر از برجام و رشد پنج درصدی دولت روحانی میبیند و همه اینها یعنی این که دو قطبی هاشمی - احمدی بدل شده به روحانی- احمدی! با همه این احوالات کمتر کسی امید به حضور احمدینژاد در رقابتهای ریاستجمهوری آینده دارد و مجال حضورش به شتری که از سوزنی بگذرد، شبیه است.»
دیدگاه شما