به گزارش صبح رزن به نقل از «نسیم آنلاین»، فارس نوشت:
فیلم سینمایی «یتیم خانه ایران» ساخته ابوالقاسم طالبی با موضوع تاریخی در سالن های سینما به نمایش درآمد. تاریخی که بخش مفقود تاریخ معاصر به شمار می آید. طالبی پس از ساخت «قلاده های طلا» به سراغ ساخت فیلمی با موضوع قحطی رفت آن هم در شرایطی که امسال در صدمین سالن قحطی بزرگ قرار داریم جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: در همین قحطی بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند.
برخی این قحطی را با میزان کشته شدگان 9 میلیون نفری هولوکاست ایرانی به دست بریتانیای کبیرنامگذاری کردند. در فیلم «یتیم خانه ایران» به روشنی این بخش از تاریخ روایت می شود و دست انگلیسی ها در جهت ایجاد قحطی در ایران پس از جنگ جهانی اول دیده می شود. ابوالقاسم طالبی تنها کارگردانی است این بخش از تاریخ را دستمایه قرارداده و به سراغ ساخت اثری درباره این رویداد رفته است. در بخش اول گفت و گو درباره نوع نزدیک شدن به این برهه تاریخی ، نحوه برخورد با این موضوع و نمایش استعمار انگلیس، ساخت فیلم «قلاده های طلا» و... به گفت وگو نشستیم که در پی می آید.
اینگونه نیست که کسی حاضر به ساخت این دست آثار نباشد، بسیاری از هم صنفان که سالهاست در این حوزه فعالند و به تعبیری استخوان خرد کردند حاضرند چنین پروژه ای راکارکنند. دوستانی زیر بار این نوع آثار کم میروند که ریسک پذیر نیستند. همه کارگردانند مگر عکس آن ثابت شود ثابت شدن این هم از این طریق میسور است که چند میلیارد بودجه در اختیار بگیرند و در آخر کار درست از آب در نیاید.
شما درخبرگزاری مشغول هستید و آمار دارید. البته فیلمسازی فقط بودجه نیست هرچند که تصور این که همه کارگردانند مگر آنکه عکسش ثابت شود. اما عده ای هستند که فارغ از سناریو و حجم کار اگر دیدند جایی پولی هست حتما رد نمی کنند چه بسا قصه را هنوز ننوشته باشند اما می روند کار را آغاز می کنند در دوره آقای میرعلایی (مدیرعامل فارابی) چند دوره جشنواره کودک برگزار کردند تقریبا اکثر فیلم هایی که برای جشنواره اش سفارش می داد اکران نشد حتی تلویزیون نمی تواند پخش کند. بودجه موجود بود، دوستان را صدا می زدند که چه قصه ای دارید بیاورید کودک بسازید یا کار کودک بنویسید و بسازید جشنواره داریم! و... در خصوص آثار تاریخی هم در دوره ایشان چند فیلم این سرنوشت را داشت.
بله. عرض کردم کارهای تاریخی یک خصوصیت دارد و آن هم این است که کسی که قصد ساخت دارد باید به درستی به تاریخ آن برهه اشراف پیدا کند و این اشراف نیاز به صرف زمان دارد، باید کتاب بخواند با اساتید ملاقات های فراوان داشته باشد . صرفا نوشتن نام چند منبع در تیتراژ کمک دهنده نیست حادثه ای که در باره آن قرار است کار جلوی دوربین ببریم باید دغدغه امان شود. دغدغه که شد شروع به پژوهش می کنم تا آن را بسط و گسترش دهم و به قصه برسم. قصه را که نوشتم شروع به نگارش فیلمنامه می کنم بعد از نگارش فیلمنامه آن را به افرادی که اهل نظر هستند ارایه می دهم و با آنها بحث میکنم . «یتیم خانه ایران» 11 بار بازنویسی شد
چندین مشاور داشتم اما مهمترین آنها آقای مهندس ارگانی بودند که خیلی کمک کردند و من ایشان را به عنوان صاحبنظر انتخاب کردم و با ایشان چالش های سنگینی داشتیم و از ایشان خواهش کردم که بر فیلمنامه سخت بگیرند . ایشان هم اغماض نکردند و حسابی سخت گرفتند. با محققان و تاریخدان ها و دوستان دیگرهم جلساتی داشتم بعد از اینکه درباره آن برهه از تاریخ به نتیجه رسیدم یافته های خودم را با اساتیدی چون جناب دکتر موسی حقانی مطرح کردم تا ببینم یافته هایم از تاریخ با مطالعات این استاد مسلم تاریخ چقدر تطبیق دارد. تقریبا تمام زوایای فیلمنامه مورد تایید ایشان قرار گرفت بعد از اینکه فیلم تدوین شد از اساتید دعوت کردم چند نفر کار را دیدند اما ایراد تاریخی به کار نگرفتند.
این کلمه سفارش یک مغالطه در آن نهفته است هر کمپانی فیلمسازی کار به کارگردان سفارش می دهد این اجتناب ناپذیر است. کارگردانان مولف که در ایران نمی دانم چند نفر هستند خودشان به آنچه برایشان دغدغه است را به فیلمنامه تبدیل می کنند و به دنبال حمایت کننده میروند. کسی به من نگفته «نغمه»، «دست های خالی»، «آقای رئیس جمهور» بساز. به یاد دارم وقتی می خواستم « آقای رئیس جمهور» را بسازم همه می گفتند نساز. حتی یک نفر از ارگانها و دوستان سینمایی نگفتند بساز اما دغدغه من بود و با چنگ و دندان ساختم.
دقیقاً دوره اصلاحات بود و برخوردها فاشیستی بود. در مطبوعاتشان افرادی را که مزاحم می دانستند بی آبرو می کردند چنان از آنها می نوشتند که فرد جرات نکند در محافل ظاهر شود البته که الحمد الله خودشان بی آبرو شدند الان اکبرگنجی کدام آبرو را دارد و نزد چه کسی دردنیا مقرب است؟
البته که نه. نمی دانم چرا برخی از افراد فکر می کنند ارگانها جلوتر از هنرمند انقلابی هستند. یک کم توهین است نه از این نظر که به ما سفارش بدهند بلکه از این نگاه که ما صاحب اندیشه نیستیم و دیگران صاحب اندیشه هستند و سفارش می دهند در حالی که صاحب اندیشه ما هستیم ، ما کار می کنیم و دیگران احتمالا حمایت می کنند یا نمی کنند. اندیشه ورزان جامعه فکر می دهند دیگران یا از این فکر حمایت می کنند یا نمی کنند. بسیج یا روایت فتح فیلمنامهنویس نیست که به من ارایه دهد تا کار کنم بلکه بنده یا دیگری دغدغه های انقلابیمان را مطرح می کنیم و انتقال می دهیم گاهی حمایت می شویم گاهی هم نه . اگر حمایت شدیم یعنی آنها هم اندیشه ورز هستند اگر از یک کار با اندیشه نو و جسورانه انقلابی حمایت نشد معلوم است که مدیر ارگان هم صاحب اندیشه است با این که بگویند کسی به حاتمیکیا کمک می ند فیلم بسازد صاحب اندیشه است نه اینکه حاتمی کیا اندیشه اش را هماهنگ مدیر ارگان کرده است.
تا به حال هیچکدام از کارهایم این گونه نبوده اما اگر کسی فیلمنامه در حد «یتیم خانه ایران» معرفی کند. هر کمپانی فیلمسازی در ایران هست که بتواند فیلمنامه ای دراین قد و قواره بنویسد به من معرفی کنید برای کاربعدی به سراغش می روم ودستش را هم می بوسم . واقعیت این است که وجود ندارد. کسی دغدغههای ما را نمی نویسد گوشه ای بگذارد تا ما کار کنیم.
فعالیت وجود دارد اینکه اندیشه ها و خواسته ها به فیلمنامه قابل کار تبدیل شود، این وجود ندارد. البته اگر فیلمنامهای بنویسید که مظلومیت، قدرت و شجاعت رزمندگان را بازتاب دهد و قوی باشد ممکن است ارگانهای مختلف حمایت کنندگان فیلمنامه را بخوانند و خوششان بیاید و هزینه برای ساخت فراهم کنند اما این که سفارش کار با این مضامین ارایه شود من سراغ ندارم.
مثلاً برای ساخت فیلم «آقای رئیس جمهور» از سوی دوستان منع می شدم نشریه «سینما ویدئو» را منتشر می کردم آن زمان مذهبیون می گفتند سینما را رها کن ودر حوزه سیاست فعالیت کن. تازه بعد از فتنه بود که عده ای متوجه شدند این حوزه چقدر مهم است برای همین است که وقتی فیلم «قلاده های طلا» را ساختم بیشترین هجمه ها به این تفکر شد که اصل فتنه در خارج از ایران برنامه ریزی شده برخی ناراحت شدند می گفتند ما بودیم که فتنه را ایجاد کردیم و خارجی ها دخالتی نداشتند از داخل صنف هم عده ای سینما را مانند حیات خلوت خودشان و فتنه گران می دانستند. تصور این که از این حیات خلوت به خط مقدم فتنه یورش برده شود حالشان را خیلی بد کرد زیرا براساس استدلال و منطق نمی توانستند بگویند استنادات فیلم دروغ است فقط توانستند بگویند بد است. آنها در این حیات خلوت که برای سران فتنه پزش را دادند نمی دانستند چنین پتانسیل انقلابی وجود دارد و شوکه شدند در شوک حرفها و... حرکاتی از خود بروز دادند که اصلابا هنر و هنرمند و آزادگی متباین نبود با همین شوک شروع کردند به تشویق دوستانشان برای ساختن فیلم های ساختارشکن رسید.
ارزش ها مفاهیم مختلف دارد با مثال توضیح می دهم: آدمهای خوب در فیلمهای قبل از انقلاب لات های جوانمرد بودند که علیه فحشا اقدام می کردند، آدم های بد کافه دارها و افرادی بودند که زن را استعمار و استثمار کرده بودند بعد از خرداد 76 آدم بدها شدند پدرها،مادرها، متدین، انگشتر به دست ها ،با حجاب ها و... آدمهای خوب ولنگارها معرفی شدند. اگردختری فرار می کند پدرش باید مذهبی و متعصب باشد یا خانواده هایی که نذر و روضه دارند، سید الشهدا را قبول دارند محرم و نامحرم می شناسندبه عنوان مذهبیون متعصب معرفی می شود . خلاصه هر ناهنجاری اجتماعی از ناحیه مذهبی ها در فیلم های اینها رخ می نماید خب این شورش علیه دین در سینما مدتی دیده شد بعد کم کم کلیشه و تکراری شد بعد از «قلاده های طلا» دوباره چند فیلم ساختند که اساس دین و غیرت دینی را زیر سوال بردند ...
من نمی گویم هدایت شده، برخی فیلم ها اینگونه ساخته شده است. البته این نکته را بگویم در غربت اسلام انقلابی و خداباوری انقلابی 76 به بعد فیلمهای خوب هم ساخته شد. در همان زمانها «نغمه» و «آقای رئیس جمهور» را ساختم دیگران هم فیلم های خوبی ساختند اما فضا دست تخریب کنندگان احکام ، اخلاق و باورهای انقلابی و دینی بود. کاریکاتور کردن انقلابیون و مذهبی ها و ایجاد تنفر در مخاطبان نخ اصلی این فیلم ها بود در این میان فیلمهای انقلابی غربت داشتند چون ذائقه مخاطب عوض شد و سینماروها هم عوض شدند تحول در ذائقه مدیران هم ایجاد شد همه تسلیم ذائقه مخاطب گیشه شدند نه ذائقه مخاطب که خارج از گیشه . کم کم ذائقه مخاطبین هم ذائقه گیشهای شد چون سیاست این بود و سیاست به بار نشست و چه بگویم... هنوز فیلم «آقای رئیس جمهور» از تلویزیون پخش نشده اول گفتند به آقای خاتمی برمی خورد بعد گفتند به آقای احمدی نژاد برمی خورد الان دیگر نمی دانم به آقای روحانی هم برمی خورد یاخیر.
بالاخره من فیلمی به نام « آقای رئیس جمهور» ساختم فیلم بدی نیست. دوم خردادی ها درجه «ب» به فیلم دادند .ولی تلویزیون پخش نمی کند البته ممکن است آقای علی عسگری خبردار شوند دستور بدهند پخش کنند.
شما در آثارتان مستقیم و غیرمستقیم به استعماری مثل انگلیس میپردازید و نقاطی را روشن می کنید که گاها در سیاست داخلی و خارجی تاثیرگذار است و باعث سوءتفاهماتی می شود. در فینال فیلم «قلاده های طلا» موضعتان درباره انگلیس بیان می کنید تعمداً اینگونه فیلم می سازید؟
یک سه گانه ساختم یک سریال «به کجا چنین شتابان» بود که در آن به صورت نرم اشاره کردم انگلیس در سرمایه گذاری هایی که در کشور می شود نقش دارد همچنین در کلاهبرداری هایی که مردم قربانی آن هستند - مسکن یا پروژه های سنگین میلیاردی که مردم پول می دهند و قربانی می شوند یا وام هایی که متعلق به مردم است ولی هرگز به دست مردم نمی رسد و عوامل انگلیسی در بانک ها با تبانی حیف و میل می کنند و بین خودشان تقسیم می کنند - نقش دارند و افرادی که این کارها را می کنند از طرف سفارت انگلیس حمایت می شوند. در «قلاده های طلا» فعالیت انگلیس مشهود بود زیرا آمریکادر ایران سفارت نداشت از طریق سفارت انگلیس پروژهها را پیش می برد و برای سقوط نظام انقلابی و اسلامی فعالیت کند اینقدر این فعالیت آشکار بود که در سخنرانی هایشان رسماً می گفتند، اسنادش هم وجود دارد دستگیر شدگان هم اعتراف کردند در حال حاضر هم برخی از آنها می گویند در محاسبات مان اشتباه کردیم و فکر می کردیم سال 88 می توانیم کار ایران انقلابی رااما نباید به این شکل وارد می شدیم.
حقیر فیلمسازم، حادثه را برای جوانی که کتاب نمی خواند یا تحت بمباران شبکه های ماهواره ای است نشان می دهم. وظیفه ملی و انقلابی خودم می دانم برای اینکه کشورم و مردمم از شر این استعمار خبیث و شیطان بزرگ آسوده باشند روشنگری کنم. ممکن است کسی خوشش نیاید ممکن است فردی برای گرین کارت این کشورها هر دریوزگی را بکند من نه به کارتشان اهمیت می دهم نه به سران کاخهای الیزه ، باکینگهام اهمیت می دهم به شخصه کلبه خرابه های روستای ایران را به همه کاخهای زورگویان حرام خور آدم کش ترجیح می دهم و این در آثارم هم دیده می شود . اگر هم می خواستم خودم یا فرزندانم را بفرستم شاید مجبور بودم ساکت باشم برای ویزا و گرین کارت و سیتی زن و مشکل درست نکنند.
نمی دانم . ملت ایران انقلاب کردند و این انقلاب هم با اسلحه نبود با حمایت مردم شکل گرفت و ماندگار شد. بعد از ساخت «قلاده های طلا» در هر مکانی که مردم انقلابی حضور دارند رفتم ابراز محبت کردند. ممکن است یک شلخته ای هم چیزی بگوید اهمیت ندارد. حرف حق که بزنید ناحق و جبهه آن ناراحت می شوند و طبیعی است.
دیدگاه شما