تاریخ : 16. آبان 1395 - 7:16   |   کد مطلب: 20346
در شورای امنیت عرض کردم اگر مراقبت نکنیم انفجارات عراق و سوریه در ایران اتفاق می‌افتد، اینها را ما داریم می‌بینیم، داریم اینهایی که دستگیر می‌شوند می‌بینیم، همه این تهدیدها برای مرکزیت انقلاب اسلامی است.

مخالفان و نقادان حضور نظامی ایران در سوریه در امنیت کامل و بدون دغدغه در دفتر کار خود می‌نشینند و اقدامات جمهوری اسلامی طی چند سال اخیر در جبهه مقاومت را نفی می‌کنند.

در حالیکه تقریبا تمامی کارشناسان امر معتقدند اگر کمک‌های نظامی و استراتژیک ایران در سوریه نبود، جبهه مقاومت شکست می خورد و داعش و حامیانش منطقه را تحت کنترل خود می‌گرفتند و به مرزهای کشورمان می‌رسیدند.

متن زیر سخنان منتشر نشده‌ای از سردار سرلشکر شهید حسین همدانی (فرمانده مستشاران نظامی ایرانی در سوریه به مدت 3 سال و از بنیانگذاران دفاع مردمی سوریه) پیرامون چرایی حضور و کمک ایران به سوریه است.

***

در جامعه ما در ایران این حرف‌ها زده می‌شود، چرا ما رفتیم سوریه؟ وقتی ما رفتیم در جلساتی که مسئولان هم بودند از ما سؤال کردند که چرا رفتیم آنجا؟ 

خب سوریه با نظام حزب بعث، مرحوم حافظ اسد، اولین کشوری بود که به محض پیروزی انقلاب ما را به رسمیت شناخت و این در زبان دیپلماسی تعریف دارد.

یک کشوری که اول از همه شما را به رسمیت می‌شناسد، جایگاه مخصوصی دارد و در روباط خارجی با آن کشور و در دیپلماسی باید قدرش را دانست. باید حساب جداگانه‌ای باز کرد، پس سوریه اولین کشوری بود که ما را به رسمیت شناخت.

در جنگی که صدام و به عبارتی آمریکایی‌ها آغاز کردند و در واقع صدام بازیگر بود، در اردوگاه شیطان بزرگ، علیرغم اینکه حافظ ابوذر حزب بعث بود، آمد در اردوگاه انقلاب اسلامی و در کنار ایران قرار گرفت. نه با شعار و حرف، نه! آمد توی میدان و محکوم کرد، برخورد کرد. چطور؟

نفت عراق که از سوریه به دریای مدیترانه می‌رفت، لوله‌های نفت را بست، لوله‌ها را قطع کرد. با این کار خسارات زیادی به عراق وارد کرد و شد خبر روز دنیا، سوریه شاهرگ اقتصادی به عراق را زد، با این کار منافع خودش را هم کم کرد. کلی سود می‌برد از ترانزیت و انتقال نفت، کار بزرگی برای ما انجام داد آن را به خاطر ما قطع کرد.

سوریه در حالیکه ما به شدت به مهمات و تجهیزات نظامی نیاز داشتیم، درب زاغه مهمات را برای ما باز کرد. محسن رفیقدوست می‌گوید ما خرید کرده بودیم از خیلی کشورها ولی به ما نمی‌دادند. مهمات و سلاح خریده بودیم ولی به ما نمی‌دادند. می‌گفتند ایران در حال سقوط است. زنگ زدم به وزیر دفاع سوریه آقای مصطفی طلاس گفت باید سیدی رئیس بگوید. گفتم من هواپیما را فرستادم برای شما. سوری‌ها هواپیما را پر کردند مهمات و فرستادند.

سوریه به ما موشک داد زمانی که هیچ کشوری حتی فشنگ هم به ما نمی‌داد، در حالی که سوریه در اردوگاه شرق بود و با شوروی سابق تعهد داشت، خروج کرد علیرغم توافقاتی که داشت.

حالا ما نباید به کمک او برویم؟ احتیاج دارد، نباید کمک کنیم؟ اگر همسایه شما خانه‌اش آتش بگیرد نباید بروید کمک کنید؟ اگر امروز سوریه نبود حز‌ب‌الله که بزرگترین پایگاه و دستاورد جمهوری اسلامی در این منطقه بود، از بین می‌رفت. از طریق سوریه، حزب‌الله را کمک کردیم و در راه انداختیم. ما که با دولت لبنان رابطه‌ای نداشتیم، نه قبلا و نه امروز.

مهمتر از اینها دیدگاه امام و رهبری است. امروز در مقابل شیطان بزرگ و جهان استکبار جبهه‌ای تشکیل شده به نام جبهه مقاومت. حضرت آقا می‌فرماید: «این اردوگاهی که تشکیل دادیم به نام جبهه مقاومت، باقیمانده کشور سوریه است. هیچ کشور دیگری باقی نمانده. همه کشورها مستقیم یا غیرمستقیم اسرائیل را به رسمیت شناختند و سازش کردند».

حضرت آقا می‌فرماید: در کشوری مثل کره شمالی که نه یک مسجد و نه یک کلیسا وجود دارد ولی چون در جبهه ضداستکباری است ما با او رابطه داریم. اصلا آنها می‌گویند خدایی وجود ندارد. خدای ما «کیم ایل‌سونگ» است. اما سوریه که در جبهه مقاومت اسلامی است، مسلمان هستند، با ما همراه بودند. برای ما فداکاری کردند. ظلم است ما به سوریه کمکی نکنیم. 

امروز وظیفه همه است که بگوییم سوریه امروز در جبهه مقاومت است. حضرت آقا می‌فرماید «هر کسی، هر کشوری، هر شخصیتی، هر جمعیتی که امروز در جبهه ضد استکباری باشد با او هستیم.  کمک می‌کنیم چه مسلمان یا غیر مسلمان، با او هستیم، در جبهه ضداستکباری باشد او را کمک می‌کنیم».

کشوری مثل سوریه که هم مسلمان است، هم همراهی کرده، هم فداکاری کرده، هم به ما کمک کرده، امروز او را متهم کنیم که داریم به او پول بلاعوض می‌دهیم؟

بعضی مواقع در گفتمان خودمانی که با مسئولان آنها هستیم، در آنجا می‌گویند ما نمی‌گوییم کمک کردیم، اصلا هر چه کمک کردیم بر اساس سیاست حافظ اسد بوده، حافظ اسد وصیت کرده تا زمانی که با ایران اسلامی هستید، هستید! به بشار پسرش وصیت کرده، به حزب بعث وصیت کرده، بعضی مواقع ناملایماتی و مشکلی که از ما می‌بینید خوب تشخیص می‌دهند، می‌گویند رهبری ایران اینطور به ما نگاه نمی‌کند.

نامه‌ای که آقای بشار اسد نوشت محضر آقا ملاحظه کنید، مثل اینکه سرباز به فرمانده‌اش نوشته، اینکه هیچ موقع عنایت‌های شما به ملت سوریه و دولت سوریه از ذهن این دولت و ملت سوریه پاک نخواهد شد.

جبهه، جبهه مقاومت است، بحث سوریه نیست. ما چرا رفتیم سوریه؟ همه آنها که عرض کردم وظیفه و اخلاق و انسانیت به ما می‌گوید باید پاسخ بدهیم. هر سلامی یک علیکی دارد.

ما می‌گوییم نه، اگر این کارها را هم نکرده بودند، جبهه، جبهه مقاومت است. در جلسه‌ای آقا فرمود: بشار اسد امروز اگر یک چراغ سبز به آمریکایی‌ها نشان بدهد، می‌ماند و بهترین حمایت‌های آمریکا و اروپا را به همراه دارد. آقای بشار اسد به نیابت ما می‌جنگد، از جانب ما می‌جنگد، او اگر امروز به این نتیجه برسد که به حزب‌الله کمک نکند برایش کافی است. امروز زنان مسلمان آن‌ها تجاوز می‌شود و کشته می‌شوند، مسلمان، سنی، شیعه، علوی و...


سردار شهید حسین همدانی در کنار سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله

من به خاطر این رفتم سوریه، ما بنا به تکلیف رفتیم سوریه، همان تکلیفی که برای دفاع مقدس بود، زمین سوریه با کربلای 5، مهران، دشت عباس، قصرشیرین با عملیات الی بیت‌المقدس فرق نمی‌کند.

مگر ما برای سرزمین رفتیم؟ شهدا را ببینید چه می‌گویند؟ می‌گویند ما برای خاک نیامدیم. من برای پیروزی نیامدم. نیامدم، نیامدم.... برای رضای خدا آمدم، ما رفتیم چون خدا از ما راضی باشد.

یکی از مسئولین عالیرتبه نظامی ما می‌گوید: آمریکا جنگش را با ما از سوریه شروع کرد. در جلسه محضر آقا می‌گوید: سوریه را اگر تمام کنند می‌آیند عراق، سپس می‌آیند ایران! آقا می‌گوید: خیر مستقیم می‌آیند ایران!

در شورای امنیت عرض کردم اگر مراقبت نکنیم انفجارات عراق و سوریه در ایران اتفاق می‌افتد، اینها را ما داریم می‌بینیم، داریم اینهایی که دستگیر می‌شوند می‌بینیم، همه این تهدیدها برای مرکزیت انقلاب اسلامی است، خوب چه کار کردیم؟

از زمانی که دوستان رفتند روزهای اول چند نفر، بیشتر نبودیم سه نفر بودیم....

انتهای پیام/

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن