به گزارش صبح رزن به نقل از عصر ایران ، حسن روحانی هم به خاطر شخصیت حقوقی و هم حقیقی، آیتالله هاشمی شاهرودی، علیاکبر ناطق نوری، غلامعلی حداد عادل و علیاکبر ولایتی مطرح شدهاند و سایتهای احمدینژادی حتی نام او را نیز به میان آوردهاند.
البته همه در حد حدس و گمان است و ممکن است ساعتی پس از انتشار این یادداشت، چهرهای دیگر مطرح و مثلا حکم به نام آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی صادر شود و در این میان آنچه فراموش شده این است که تا اسفند سال 75 ریاست مجمع با رئیس جمهوری بود (البته با حکم رهبری و نه مستقیما) و از آن پس بود که دیگر رئیس جمهوری بر کرسی ریاست مجمع ننشست و دو رئیس جمهور بعدی رئیس مجمع نبودند.
مجمع تشخیص مصلحت نظام نهادی است که ابتدا با عنوان شورای تشخیص مصلحت و در دوران امام خمینی تشکیل شد تا نظریه «مصلحت» را در موارد اختلاف «قانون» و «شرع» به اجرا گذارد. پس از آنکه شورای نگهبان، قانون کار مصوب مجلس شورای اسلامی را رد کرد چون در فقه سنتی رابطه کار در قالب «اجیر - موجر» است و ضلع سوم «دولت» در آن لحاظ نشده، امام ایده مصلحت را در قالب یک نهاد تازه به اجرا گذاشت. پیش از آن، در مواردی از این دست تصویب دو سوم آرای نمایندگان به عنوان راهکار در نظر گرفته شد اما چون جنبه عرفی آن میچربید، شورای نگهبان ناراضی بود و کار به جایی رسید که آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی دبیر وقت شورا که از یک طرف به امام خمینی وفادار بود و از جانب دیگر داماد آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی و تأمینکننده نظر مراجع تقلید قم به حساب میآمد، استعفا کرد و از شورای نگهبان خارج شد.
بر خلاف تصور غالب که مصلحت را با هاشمی رفسنجانی چنان عجین و گرهخورده میداند که انگار از ابتدا رئیس مجمع تشخیص مصلحت بوده اما اولین رئیس شورای مصلحت آیتالله خامنهای بود چون رئیس جمهوری به صورت طبیعی رئیس هر شورایی است که عضو آن باشد.
در قانون اساسی 1358 نهاد مجمع پیشبینی نشده بود اما در بازنگری و در سال 68 که به قانون اساسی اضافه شد نیز هر چند اشاره نشده که ریاست آن با رئیس جمهور است اما درباره شوراهای دیگر آمده که رئیس جمهور رئیس آنهاست و مقررات به آییننامه سپرده شده است. در آییننامه خود مجمع اما تصریح شده که در محل ریاست جمهوری تشکیل میشود (ماده یک) و ریاست مجمع با رئیس جمهوری و البته با حکم رهبری است (ماده 3) و بر همین اساس در سال 68 هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور شده بود، رئیس مجمع هم شد. در پایان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و در اسفند 1375 اما او برای دوره 5 ساله بعد رئیس مجمع شد و میتوان احتمال داد که آییننامه تغییر کرده باشد.
اکنون 4 احتمال متصور است: اول اینکه مرحوم هاشمی رفسنجانی استثناء تلقی شود و سنت «ریاست مجمع با ریاست جمهوری» احیا شود و مقام معظم رهبری دکتر حسن روحانی را به سبب جایگاه حقوقی - و نه حقیقی - به ریاست مجمع منصوب کنند. در این حالت ریاست او منوط به ریاست جمهوری است، چه در این دوره ختم شود و چه در دوره آتی.
حالت دوم اینکه وجه بالانسری و توازنبخشی هاشمی به عنوان معیار همچنان لحاظ شود. هر چند مانند او دیگر یافت نمیشود و به تعبیر محمد قائد برای خود سبک و ژانر خاصی بود اما کسی جای او بنشیند که به آن مشی وفادار و علاقهمند باشد و بلافاصله یاد حسن روحانی به عنوان شخصیت حقیقی و فارغ از ریاست جمهوری و نیز ناطق نوری میافتیم و انتصاب یکی از این دو به این معنی است که درهای مجمع روی پاشنههای گذشته خواهد چرخید.
حالت سوم این است که چهرهای مانند آیتالله هاشمی شاهرودی جای هاشمی رفسنجانی بنشیند و همان مأموریت حل اختلاف قوا را در این قالب ادامه دهد. هر چند تا اندازهای سنت هاشمی هم حفظ میشود اما او اکنون در جایگاه مرجعیت نشسته و هر چند عضو مجمع و عضو خبرگان است اما تلفیق جایگاه ریاست مجمع با مرجعیت تجربه تازهای به حساب خواهد آمد.
حالت چهارم این است که چهرهای صرفا سیاسی و جدای اشخاص پیشگفته عهدهدار این سمت شود که به منزله شروع فصل تازهای در تاریخ این نهاد خواهد بود.
جدا از این احتمالات اما اکنون نگاهها به آییننامه مجمع است که آیا تغییر کرده و غیر رئیس جمهوری همچنان رئیس مجمع میشود یا هاشمی رفسنجانی مستثنی بود؟
دیدگاه شما