پیش از اینکه حرف اصلی ام را بگویم باید در مورد چند موضوع سنگ هایمان را با هم وابکنیم تا تکلیف روشن شود.موضوع اول اینکه هم اکنون کشور ما در حال جنگ با دنیای غرب است.در حال جنگ با کسانی که سالهاست ما را تحریم کرده اند، دارایی های خارجی ما را بلوکه کرده اند، تجزیه طلبان و منافقین داخلی را بر علیه ما تجهیز کرده اند، هواپیمای مسافر بری ما را منهدم کرده اند، هشت سال با تمام قوا کشور ما را زیر آتش مدرن ترین سلاح ها گرفته اند و جوانان و زنان و کودکان ما را قتل عام کرده اند، از هر شیوه ی ناجوانمردانه ای برای جلوگیری از پیشرفت علمی و تکنولوژیک ما سود جسته اند، همیشه سعی کرده اند چهره مردم ما را در جهان وحشی و عقب مانده نشان دهند و ... . اما شاید مهمترین بعد جنگی که در آن هستیم، بعد رسانه ای آن است.
موضوع دوم اینکه در طول این سی و چند سال، بعد از خداوند فقط کسانی در بحران ها و شرایط سخت به داد این انقلاب و ارزشهای آن رسیده اند که پیروان تفکر حزب ا... و به قول خودمان بچه حزب اللهی بوده اند. اکنون هم کسانی که خود را پیرو این تفکر می دانند مکلفند که آستین ها را بالا بزنند و به یاری انقلاب و ولی فقیه بشتابند.
موضوع سوم اینکه در طول این سی و چند سال همیشه اساس حرف ما حق بوده است و اساس حرف دشمن نیز نا حق.
حال در شرایطی که بخش عظیمی از هجوم دشمن از نوع رسانه ای است، و حرف ما حق است و حرف دشمن ناحق، و ما نیز وظیفه داریم از عقایدمان دفاع کنیم بهترین راه این است که دفاع ما نیز متناسب با حمله دشمن باشد. همانطور که در دوران دفاع مقدس حمله نظامی دشمن را با دفاع نظامی پاسخ دادیم هم اکنون نیز باید هجوم رسانه ای آنان را با دفاع رسانه ای مناسب پاسخ دهیم. دفاع رسانه ای مستلزم این است که اصول، ظرافت ها و پیچیدگی های آن را بشناسیم و این شناخت میسر نمی شود مگر در میدان کار و فعالیت رسانه ای. به عنوان مثال ما در دوران دانشجویی در حین کار است که می توانیم بیاموزیم که یک نشریه خوب، جذاب و تاثیرگذار دانشجویی باید چه ویژگیهایی داشته باشد و فقط با تمرین نوشتن است که می توانیم بیاموزیم یک مطلب تاثیرگذار باید چه تیتری داشته باشد و یا آغاز و پایان آن چگونه باشد. سخنوری، گردانندگی سایت و وبلاگ، برگزاری همایش های مفید، کرسی های آزاد اندیشی و هر کار رسانه ای دیگری که صورت می گیرد همیشه با تلاش و تمرین و مطالعه به بار می نشیند.
متاسفانه سالها نسبت بچه های حزب ا... با رسانه یک نسبت دور غیر فامیلی بود و شاید کم کم دارد به یک نسبت دور فامیلی تبدیل می شود .ما همیشه چه در حوزه روزنامه نگاری و چه در حوزه فیلمسازی از مخالفین داخلی و خارجی خود عقب بوده ایم و کمتر به این موضوعات توجه کرده ایم و صد البته صدمات این کم توجهی را نیز متحمل شده ایم.هنوز هم که هنوز است اگر باجه های مطبوعاتی را ورانداز کنید و یا به سر و ته سینمای ایران نگاهی بیندازید متوجه می شوید که بچه های حزب ا... در مسیر رسیدن به قدرت رسانه ای راه درازی در پیش دارند.
اما ما از این اوضاع تنها نتیجه ای که نباید بگیریم «نا امید شدن» است و بهترین نتیجه ای که می توان گرفت این است که آستین ها را بالا بزنیم و شروع کنیم و این را هم بدانیم که قانون کار رسانه ای این است که باید پله های نردبان آن را تک تک و با حوصله و بادقت بالا رفت و در این حیطه نمی توان راه صدساله را یک شبه پیمود. مسعود ده نمکی با تمام محاسن و معایبی که دارد، یک بسیجی است که از سر تکلیف گرایی وارد کار رسانه ای شد و از سطوح ساده ی روزنامه نگاری به کارگردان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تبدیل شد.پس باید دست بر زانو گذاشت و یا علی گفت. بسم ا...
طیب سعیدی
دیدگاه شما