تاریخ : 21. فروردين 1396 - 8:46   |   کد مطلب: 22822
آبنیکی با بیان اینکه در واقع فردو دوبار تخریب شده است اظهار داشت: بار اول تا یک مقدار خوبی ساخته شده بود و ۴۰-۵۰ درصد پیشرفت داشت که شروع کردند به تخریب، تا آنجا را به یک مجموعه تحقیقاتی تبدیل کنند.

برجام یک سال پیش و پس انجام تعهدات ایران در خصوص تأسیسات مختلف هسته‌ای از جمله اراک، نطنز و فردو اجرایی شد، اکنون با گذشت این مدت یک ساله از اجرای توافق هسته‌ای ایران با 1+5 و در آستانه روز ملی فناوری هسته‌ای به نظر می‌رسد زمان مناسبی است تا با نگاهی فنی بر اتفاقاتی که در این مدت در حوزه هسته‌ای افتاده تفاوت صنعت هسته‌ای کشور در قبل و بعد از برجام را بررسی کنیم.

به منظور بررسی دقیق موضوعات فنی صنعت هسته‌ای به سراغ حسین آبنیکی معاون سابق سازمان انرژی اتمی رفتیم تا از او در خصوص دستاوردها و خسارات برجام در این حوزه سوال کنیم.

آبنیکی یکی از همکاران اصلی شهید احمدی‌روشن و جزء‌ تیمی است که توانست ویروس استاکس نت را که توسط چند کشور غربی برای خرابکاری در صنعت هسته‌ای ایران طراحی شده بود از مجموعه سازمان انرژی اتمی پاکسازی کند.

آنچه در ادامه می‌آید متن گفتگو، با حسین آبنیکی معاون سابق سازمان انرژی اتمی است که حضورتان ارائه می‌شود:

 

با ورود دکتر صالحی تمام اعضای تیمی که استاکس را از نطنز پاک کردند از سازمان انرژی اتمی اخراج شدند

 

تیمی که استاکس نت را کشف کرد چه وضعی در سازمان انرژی اتمی دارند؟

 

آبنیکی: هیچ عضوی از آن تیم را الان در داخل سازمان انرژی اتمی نداریم. آن تیمی که بدافزار استاکس را از داخل سایت نطنز سازمان انرژی اتمی پاک کردند بعدا آمدند در تهران و شدند قرارگاه دفاع سایبری کل سازمان انرژی اتمی که تمام سیستم‌های سازمان در کل سایت‌ها و نه فقط نطنز را در اختیار داشتند و باید پاکسازی از ویروس‌ها، کرم‌ها، مشکلات‌ها، چالش‌ها و غیره سایت‌ها را انجام می‌دادند یک مورد آن وقتی بود که نیروگاه بوشهر shutdown شد؛ وقتی داشتند نیروگاه را تست و راه‌اندازی می‌کردند به یک باره برنامه اتوماتیک دستور shutdown داد، یعنی سنسورها، خبر از مخاطره‌ای دادند که باعث شده به شکل اتوماتیک اتاق کنترل برای اینکه مخاطره‌ای اتفاق نیفتد دستور خاموشی نیروگاه را بدهد؛ در آنجا متخصصین تعجب کرده بودند که چه شده و هرچقدر که روس‌ها و بقیه گشتند چیزی پیدا نکردند، یک هفته‌ای بررسی می‌کردند چه شده و حتی قوی‌ترین تیم‌های روسی و اوکراینی را آوردند ایران و کار کردند اما پیدا نکردند؛ اما همین تیم نطنز بود که رفت آنجا و ظرف یک 24 ساعت اشکال را پیدا کرد با این حال امروز تمام عناصر آن تیم از سازمان اخراج شده‌اند البته نه امروز بلکه همان سال 92 که آقای دکتر صالحی تشریف آوردند اخراج شدند.

 

اخراج شدند یا شرایط به شکلی بود که خودشان رفتند؟

 

آبنیکی: نه رسما اخراج شدند و حکم عزل آنها داده شد. دکتر صالحی همان ابتدا که آمد در مصاحبه‌ای گفتند که اینها یک تیمی بودند که با شهید احمدی‌روشن کل نطنز را در دست گرفتند که تیم خیلی منسجم، کاری و با تجربه‌ای بودند و بعد هم از بعضی از عناصر تیم اسم می‌آورد که 5-6 نفره بیشتر نبودند.

آن تیم بعد از اینکه نطنز و فردو را راه انداخت، استاکس را از بین برد و تمام خرابکاری‌های صنعتی را پیدا کرد و هرچیزی که باید تولید داخل می‌شد را در داخل تولید کرد و همه این اتفاقات را رقم زد با آمدن دکتر عباسی یک مرحله بالاتر آمد و مصطفی که مسئول بازرگانی، توسعه فناوری، ساخت داخل کردن و دور زدن تحریم در نطنز بود، همین سمت را برای کل سازمان انرژی اتمی گرفت.

آقای صالحی سال 92 که آمد کل آن ستاد سازمان را بیرون کرد. وقتی آقای دکتر صالحی آمد اولین چیزهایی که در سازمان گفته شد این بود که کل این 5-6 نفر تیم مصطفی احمدی روشن اخراج می‌شوند، همان سال 92 هم اینکار شروع شد که بنده اولین نفرش بودم، بعد از آن هم یک دوست دیگر و نفر سوم همین آقایی است که در اداره فاضلاب مشغول است تا آخر همه اخراج شدند.

 

تیم شهید احمدی‌روشن را بدون هیچ توجیهی از سازمان اخراج کردند

 

با چه توجیهی اخراج کردند؟

 

آبنیکی: با هیچ توجیهی؛ ببینید اصلا به هیچ کسی انگ خیانت و مخفیانه کار کردن و غیره نزدند حتی آقای دکتر صالحی قبلا مصاحبه می‌کند و می‌گوید اینها یک تیمی بودند که از بین آنها مصطفی شهید شد و بقیه‌ آنها هم خوب کار می‌کردند بعد سال 93 از او پرسند که چرا آنها را اخراج کردی؟ قبلتر که اخراج را رد کرده بود حالا هم نمی‌گوید اینها بدند، ضعیفند، نقص، مشکل مالی یا هرچیز دیگری دارند که برخلاف آن تعریف و تمجیدی باشد که در مصاحبه اولش در سال 92 کرده بود یا آن تعریف و تمجیدها را رد کند بلکه همه آن حرف‌ها را تکرار می‌کند ولی می‌گوید اینها نیامدند این کار را بکنند؛ وقتی شما را از پست موجود عزل می‌کنند و پست جدیدی به شما نمی‌دهند و حتی اتاق و فضا هم به شما نمی‌دهند نمی‌شود که آمد در سازمان و در چمن‌ها نشست یا در سازمان سرگردان چرخید.

 

ایده تحقیقاتی شدن فردو را سال 88 دکتر صالحی مطرح کرده بود

 

 گفته شد پست‌های دیگری به این افراد پیشنهاد دادیم ولی خود آنها نپذیرفتند.

 

آبنیکی: خیر ابدا همچین کاری نکردند و حتی آقای دکتر صالحی اجازه ملاقات خودش را به ما نداد. چون ایشان از سال 88 با تیم مصطفی مشکل داشت ماجرا هم از این قرار بود که در زمانی که دکتر صالحی دور قبل به عنوان معاون رئیس جمهور رئیس سازمان بود، در خصوص استراتژی‌هایی ایشان با هم درافتادیم، اصلا ایده تحقیقاتی شدن فردو همان سال 88 توسط وی مطرح شود.

یعنی در واقع فردو دوبار تخریب شده است. بار اول تا یک مقدار خوبی ساخته شده بود که 40-50 درصد پیشرفت داشت که شروع کردند به تخریب، تا آنجا را به یک مجموعه تحقیقاتی تبدیل کنند و بعدا در برجام هم همین فضا را پیش آوردند. یا ماشین نسل یک که در حال حاضر تولید نمی‌شود هم در همان دوران دکتر می‌گفت نباید تولید شود. در همان سال 88 ما در مقابل این تفکر و سیاست‌های دکتر ایستادیم و بارها متذکر شدیم که این سیاست‌ها علمی و منطقی نیست.

 

همه متخصصان گفته بودند تحقیقاتی کردن فردو احمقانه است

 

حتی دکتر صالحی برای اینکه تحقیقاتی شدن فردو را از متخصصان بگیرد همه متخصصان را جمع کرد تا این تائید را از آنها بگیرد اما از آنجایی که خدا میخواست، همه متخصصان و کارشناسان گفتند این کار احماقانه‌ای است و گفتند که ما در داخل نطنز استند تحقیقاتی زیاد داریم اگر لازم باشد با اورانیوم کار اکتیو کنیم می‌توان به نطنز رفت و اگر کار غیراکتیو می‌خواهید انجام دهید به تهران بروید. در این شرایط ما فردو را زیر زمین می‌خواهیم چکار؟

اگر کسی می‌خواهد کار اکتیو و تزریق گاز را در داخل سانتریفیوژ انجام دهد می‌تواند این عملیات را در نظنز انجام دهد. در فردو جای 1000 ماشین داریم ولی نطنز جای 3000 تا است که اکثر استندها هم خالی است، چرا با وجود اینکه نطنز را داریم برویم دوباره یکی دیگر را درست کنیم؟ بر عکس اینجا به جای این کار می‌توانید یک اقدام درست‌تری انجام دهید.

با وجود مخالفت همه متخصصان، اعلام شد در این جلسه جمع‌بندی نمی‌شود و با اینکه جمع‌بندی نشد ریاست جلسه خود در بیرون از جلسه با دکتر صالحی بستند که فردو تحقیقاتی می‌شود و رفتند به رئیس جمهور گفتند تحقیقاتی می‌شود و تحقیقاتی هم کردند؛ این مربوط به سال 88-89 است.

در این زمان ما با دکتر در افتادیم که این کار اشتباه است یا می‌گفتیم چرا نمی‌گذاری ماشین نسل یک را تولید کنیم، گفتیم فلان استراتژی غلط است و اصلا تو داری 180 درجه مسیر جمهوری اسلامی را معکوس می‌روی.

 

دکتر صالحی، ما و شهید احمدی‌روشن را تهدید به اخراج می‌کرد و می‌گفت نابود می‌شوید

 

 آیا تصمیم‌گیری در این خصوص به دست رئیس سازمان بود؟

 

آبنیکی: بله متاسفانه اینگونه بود و همین مساله منجر شد به اینکه وقتی دکتر عباسی هم آمد و توضیح کامل به وی دادیم اصلا تعجب کرد.

وقتی دعوا در گرفت ایشان چند باری ما را تهدید به اخراج کرد. در یک جلسه‌ای حضوری رفتیم پیش دکتر که در آنجا به ما توصیه کرد و گفت ببینید شما بچه هستید و نمی‌فهمید، سیاست خیلی پیچیده‌ای است اینگونه می‌روید وارد یک کار سیاسی پیچیده می‌شوید و در نهایت هم سقوط می‌کنید و نابود می‌شوید و از بین میروید.

 آقای صالحی گفت ارتباطات من گسترده است و شما بچه‌اید که با ما در افتادید و حواستان باشد که نابود می‌شوید. مصطفی هم در جواب دکتر گفت شما که پیر سیاست هستید و خودتان هم که می‌گوید با دفتر رئیس جمهور و غیره هم در ارتباط هستید نگران نیستید که یک باره سقوط کنید، ما جوانیم نهایتا از بین می‌رویم اما شما نگران نباش اتفاقی برای شما که نمی‌افتد. خلاصه دکتر تهدید کرد که ادامه بدهید این کارها را خواهم کرد.

به دکتر پیغام داده بودیم می‌خواهیم بیاییم صحبت کنیم سوال کرده بود چه کسی؟ سه تفنگدار؟ آن موقع در سازمان معروف شده بودیم به سه تفنگدار و می‌گفتند به هرچیزی که گیر می‌دهند می‌روند پی آن را می‌گیرند.

در کل ایشان در آن جلسه هم ما را تهدید به عزل و نابود شدن کرد البته الان مشخص می‌شود که سیاست برای چه کسی پیچیده است. کسانی که از ابتدا به رفتار غربی‌ها خوش‌بین نبودند و ایستادند نطنز و فردو را درست کردند، نسبت به بحث‌های سیاسی درست فکر می‌کردند یا آنهایی که خوش‌بین بودند و با بلاحت رفتند نشستند مذاکره کردند و همه چیز را وا دادند.

به هر حال دکتر از سازمان کنار گذاشته و وزیر می‌شود اما در دور بعدی یعنی در سال 92 که برمی‌گردد بلافاصله این سیاست را توسط آقای زارعان اعلام می‌کند که این 5 نفر باید از سازمان اخراج شوند؛ تا به حال در سازمان سابقه نداشت که افرادی در این سطح از حساسیت از سازمان اخراج شوند بلکه افراد را کنار می‌گذاشتند یا حداکثر پست مشاوره می‌دادیم و بورسیه می‌کردیم تا برود در دانشگاه درس بخواند.

خلاصه اینکه در دولت یازدهم، یک جلسه هیات مدیره با حضور دکتر صالحی رفتیم که آمدند همه آن سیاست‌های سال 88 خود را دوباره گفتند و بشدت هم احساس بدی پیدا کرده بود که چرا ما نبودیم فردو را تحقیقاتی نکردند و صنعتی شده و غیره.

 

دکتر صالحی سال 88 به دنبال توقف تولید سانتریفیوژ نسل یک و توسعه نطنز بود

 

 آن سیاست‌های 88 چه بود؟

 

آبنیکی: این بود که فردو باید تحقیقاتی شود، یک کارخانه در تهران داشتیم که باید از نطنز کنده شود، ماشین نسل یک اصلا نباید تولید شود و باید برویم به سمت نسل‌های بالاتر، توسعه سایت نطنز برای تعداد بیشتر ماشین‌های سانتریفیوژ ممنوع؛ ما می‌گفتیم ماشین نسل بعد برای صنعتی و نصب شدن حداقل 5 تا 10 سال کار می‌خواهد حداقل بگذار با همین نسل کار نطنز را جمع کنیم بعد وقتی ماشین جدید آمد به جای آن می‌گذاریم. استدلال می‌کردیم این کار مثل این است که چون ماشین‌ها دودزا هستند اصلا ماشین تولید نکنیم، همه کارخانه‌های داخلی را تعطیل کنیم و خارجی‌ها هم به ما ندهند تا 20 سال بعد که توانستیم یک ماشین برند روز بسازیم آن موقع ماشین‌ها را بیاوریم؛ مردم که نمی‌توانند تا آن موقع در خیابان با اسب و قاطر حرکت کنند؛ شما اگر می‌خواهی پیشرفت کنی باید به مرور ماشین بسازی و جلو بروی، بعد هم همان ماشین سانتریفیوژ در نسل خودش بهترین بود، مثل پیکان که یک روزی ماشین خوبی بود ولی الان به درد نمی‌خورد.

 

راهکار فنی تیم مذاکره کننده برای دور زدن دبه غربی‌ها در موضوع اورانیوم 0.4 درصد هزینه‌زاست

 

 چند وقت پیش آقای عراقچی عنوان کرده‌اند که قرار است 100 کیلوگرم اورانیومی که در نطنز به عنوان ضایعات مطرح می‌شود از سانتریفیوژها خارج شده و از شمول آن 300 کیلو اورانیومی که ما اجازه غنی‌سازی آن را داریم خارج شود. ارزیابی شما از این اتفاق چیست؟

 

آبنیکی: قضیه این 100 کیلو از این قرار است که وقتی شما اورانیوم طبیعی 0.7 درصد به سانتریفیوژ تزریق می‌کنید و حالا برحسب برجام مجبور هستید اورانیوم با غنی 3.67 درصد بگیرید همراه آن یک محصول دیگری می‌گیرد به عنوان اورانیوم تهی شده که غنای آن 0.4 درصد است که غنای آن از اورانیوم طبیعی هم پائین‌تر است و ممکن است در صنعت استفاده شود؛ حالا ما قرار بود 300 کیلو اورانیوم 3.67 درصد بیشتر نداشته باشیم اما غربی‌ها وقتی می‌خواستند محاسبه کنند گفتند خیر اینگونه نیست که 300 کیلو اورانیوم 3.67 درصد باشد بلکه منظور مقدار U است که در 300 کیلو اورانیوم غنی شده به میزان 3.67 درصد می‌توانید داشته باشید و اورانیوم 0.4 درصد تهی شده‌ای که الان شما دارید می‌شود حدود 100 کیلو 3.67 درصد پس شما فقط می‌توانید 200 کیلو اورانیوم 3.67 داشته باشید چون به قول ما 100 کیلو waste (ضایعات)‌ را که استفاده نمی‌شده روی هم ریخته‌اید.

از طرفی 10 تن از 3.5 درصدها را فرستاده‌اند ترکیه، نصف 20 درصدها را هم که رقیق کرده‌ به 3.5 تبدیل شده که نصف آن هم رفت روسیه و نصف دیگر را هم بردیم سوخت راکتور تهران کردیم؛ پس ما دیگر اورانیومی نداریم الا این 0.4 درصدها، که آن را هم آوردند در بازی و محاسبه کردند یعنی بالاخره در اینجا هم مثل بقیه جاها دبه کردند.

روش‌شان اینگونه است، در مذاکره رسمی شما را 10 قدم عقب می‌برند و بعد نوشتن به شکلی می‌نویسند که کاملا نافهموم است و در اجرا 10-20 قدم دیگر به عقب هول می‌دهند و در نهایت هم می‌گویند که آقا اصلا ولش کن، آقای ترامپی می‌آید و می‌گوید بیائید از اول مذاکره کنیم، اصلا آن چیزی که نوشتیم اشتباه بوده شما نباید اصلا هیچ چیزی تولید کنید.

در اینجا طرف ایرانی می‌گوید این اورانیوم 0.4 که محصول نیست بلکه ما باید بتوانیم 300 کیلو تولید کنیم؛ بعد از دبه آنها آقایان یک راهکار فنی پیدا کرده‌اند که البته می‌گویند یک امتیاز گرفتیم مبنی‌بر اینکه ما این 0.4 را به ماشین‌های سانتریفیوژ خود تزریق می‌کنیم و از طرف دیگر اورانیوم 0.7 می‌گیریم، 0.7 هم دیگر اورانیوم غنی شده نیست بلکه U طبیعی است و به 0.7 درصدهای قبلی اضافه می‌کنیم البته این وسط ماشین‌های سانتریفیوژ ما کار می‌کنند، از بین می‌روند و استهلاک پیدا می‌کنند ولی خب این باعث می‌شود هم از مواد تهی شده‌مان بهره‌ای برده شود و هم این 100 کیلو آزاد می‌شود.

همه اینها در حالی است که اصلا قرار نبوده این اورانیوم 0.4 درصد را به عنوان اورانیوم حساب کنید چون اگر اینگونه قرار باشد حساب شود که اورانیوم طبیعی که در طبیعت وجود دارد غنی بیشتری دارد ولی در نهایت این اتفاقی افتاده و الان هم این راهکار را پیدا کردند که بالاخره راهکار توام با هزینه‌ای است.

 

هیچ کسی در دنیا چنین کاری می‌کند؟

 

آبنیکی: در دنیا خیر، در دنیا وقتی دسترسی به اورانیوم 0.7 وجود دارد معمولا از اورانیوم های 0.4 استفاده‌های صنعتی و غیره می‌کنند و دیگر از آن در فرآیند هسته‌ای و غنی‌سازی استفاده نمی‌کنند مثل اینکه شما در معادن با غنای خیلی پایین اورانیوم استخراج کرده و از آن کیک زرد استفاده کنند و UF6 درست کنید و بعد بخواهید برای آن غنی‌سازی انجام دهید. وقتی که 0.7 را به عنوان U طبیعی پذیرفتید یعنی پایین‌تر از آن از لحاظ اقتصادی ارزش اینکه که آن را به عنوان ماده اولیه و آماده برای غنی‌سازی بدانید وجود ندارد و کسی نمی‌پذیرد که در ماشین سانتریفیوژش پایین‌تر تزریق کند ولی برای اینکه این چالش حل شود، راهکاری که پیدا شد تا به نوعی از این موضوع فرار کنیم این بوده است که این 0.4 درصد را 0.7 درصد می‌کنیم و خواهشا شما دیگر 0.7 را حساب نکن چرا که دیگر 7 دهم طبیبعی است.

 

وقتی ایرباس، بوئیگ و پژو امتیاز گرفتند طبیعی است که چینی‌ها برای بازطراحی راکتور اراک دنبال امتیاز باشند

 

آقای کمالوندی گفته‌اند که چینی‌ها هزینه چند برابری برای باز طراحی راکتور خواسته‌اند؛ دلیل این رفتار چینی‌ها چیست؟

 

آبنیکی: از اول هم معلوم بود که اینگونه نیست که ما یک راکتور بسازیم و بعد با چینی‌ها، کره‌ای‌ها یا 4 کشور دیگر مذاکره کنیم تا بهینه‌ترین و بهترین قیمت را انتخاب کنیم بلکه ما آنجا قراردادی را مصوب کردیم که این کشورها به ما کمک کنند اما آقایان زیر تعهد خود زدند و قرار نیست کسی به ما کمک کند حالا ما با دردسر و هر مشکلی که بوده به چینی‌ها گفتیم که شما دیگر نه نگویید و اگر شما هم نه بگویید در برجام حتی در حوزه فنی هم موفقیتی نداشتیم؛ در حوزه فنی همه زیرساخت‌ها را منهدم کردیم حالا این اراک را که می‌خواهیم سرپا کنیم حداقل شما زیرش نزنید.

به نظر شما چینی‌ها در این شرایط که ما کاملا وا مانده‌ایم، قلب راکتور را با بتن پر کردیم، دست‌مان کاملا خالی است و کسی حاضر نیست با ما همکاری کند باید چکار کنند؟ بقیه گفتند آمریکایی‌ها در تیم هستند، آمریکایی‌ها در تیم بودند فقط برای اینکه ما را کنترل کنند و طراحی‌های ما را بگیرند و دانشمندان ما را شناسایی کردند، اگر آمریکایی‌ها دشمن هستند که اینگونه است وقتی در طراحی‌های ما حضور دارند و با کارشناسان ما ارتباط دارند یعنی همه را می‌شناسند و این بزرگ‌ترین مخاطره برای ما به شمار می‌رود؛ در این بین چینی‌ها تنها کشوری بودند که حاضر شدند برای بازطراحی اقدام کنند که آنها هم در مذاکرات حداکثر امتیازات را می‌گیرند، وقتی ایرباس و بوئیگ و پژو گرفتند چینی‌ها هم در بازطراحی راکتور اراک امتیاز می‌گیرند و این طبیعی است.

 

سالگرد شهادت احمدی‌روشن قلب راکتور اراک را با بتن پر کردیم و یکسال است داریم مذاکره می‌کنیم راکتور جدید بسازیم

 

ما در سالگرد شهادت احمدی‌روشن قلب راکتور اراک را با بتن پر کردیم و الان یک سال است که داریم تبادل نظر انجام می‌دهیم و هنوز در حال مذاکره هستیم؛ الان آن قسمتی از ماجرا را که نمی توانیم بگوییم این است که اینها موظف بودند همه این کارها را انجام دهند و اصلا مذاکره معنایی ندارد ولی با وجود این تعهدات دکتر صالحی گفته قرار است آنها تکنولوژی راکتورهای برتر را به ما بدهند در حالی که این تعهدی قبلی آنهاست که به ما کمک کنند و تکنولوژی راکتورهای برتر را به ما بدهند.

کارمان به اینجا رسیده که هیچ کس به ما کمک نمی کند و همین منجر به این شده که با زور و زحمت چینی‌ها را وارد میدان کنیم و البته آنها هم می گویند اگر قرار است به میدان بیایند، به فلان قدر پول نیاز دارند که در این شرایط طبیعی است.

اینها در شرایطی است که قرار بود با هزینه خودشان و با تکنولوژی‌های جدید راکتور اراک بازطراحی شود و قرار بود راکتورهای جدید به ما بدهند.

زمانی گفته می‌شد این راکتورها که ما در حال ساخت آنها بودیم قدیمی هستند و اگر راهش می‌انداختیم هم اصلا به درد نمی‌خورد، ما نگران مسائل ایمنی آنها بودیم، آقای دکتر عباسی گفت من حاضر هستم وقتی که طرح ایرانی راکتور اراک راه بیفتد با خانواده‌ام بروم آنجا؛ می‌گفتند بهترین فناوری‌ و تکنولوژی‌های جهان را با هزینه خیلی پایین در اختیارمان می‌گذارند و توان ساخت راکتور ما چند پله ارتقا پیدا می‌کند و این بازطراحی فی‌النفسه انتقال تکنولوژی است اما اکنون می‌بینیم که چه شد.

اگر می‌گفتیم راکتور اراک را پلمپ می‌زنیم و اصلا به آن دست نمی‌زنیم تا شما یک راکتور جدید برای ما بسازید، می‌توانستیم هر زمانی که هم آنها زیر قول‌شان زدند همین راکتور اراک را ادامه دهیم اما چون اینگونه عمل نکرده‌ایم الان آمریکایی‌ها و طرف اروپایی نمی‌آید و چینی‌ها هم هزینه هنگفت می‌گیرند؛ ما الان پروژه‌مان را تعطیل کردیم، قلبش را هم با بتن پر کرده‌ایم و همه هم گفتند که در این شرایط نمی‌آیند، شما انتظار دارید چینی‌ها بیایند و بگویند خواهیم آمد و آخرین تکنولوژی روز دنیا را هم به شما می‌دهیم.

بهترین فناوری راکتور در دنیا متعلق به فرانسوی‌ها است و نسل جدید راکتورها را فرانسوی‌ها تولید می‌کنند حال مگر آنها 1+5 نیستند و به ما تعهد ندادند که تکنولوژی جدید می‌آورند پس چرا به ما پژوی متعلق به 10 سال پیش‌شان را می‌دهند اما حاضر نیستند راکتور نسل جدید را به ما بدهند؟ فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها که تکنولوژی برتر راکتور هسته‌ای را دارند حتی حاضر نیستند درباره آن صحبت کنیم و اصلا کمکی هم به ایران نمی‌کنند به جای آن هواپیمایی که از اسپانیا به دلیل اشکالات فنی بر می‌گردد را می‌گیریم و و با آن عکس هم می‌اندازیم.

در شرایطی که تکنولوژی داخلی‌مان را نابود کرده‌ایم تحریم‌های قبلی 1+5 در حوزه راکتور هسته‌ای همچنان وجود دارد و در حقیقت کاسبان تحریم همین‌ها هستند، با وجود اینکه می‌گفتند می‌خواهیم کاری کنیم که کاسبان تحریم سود نکنند ولی آنها سود می‌برند و با وجود اینکه می‌گفتند در دوران تحریم جنس‌ها 5 تا 10 برابر شدند الان هم همین اتفاق افتاده است.

طرف چینی اکنون می‌گوید وقتی که هیچ کشوری به شما کمک نمی‌کند من کمک می‌کنم اما قیمت پیشنهادیم فلان میزان است، حال شما انتظار دارید تکنولوژی نسل جدید راکتورهای جهان را هم چینی‌ها در اختیارمان بگذارند؟ قطعا این کار را نمی‌کند، بعد انتظار دارید به تعهد زمانی‌اش پایبند باشد این کار را هم نمی‌کند، کشوری که در همان ابتدای قرارداد دبه می‌کند و قیمت غیرمنطقی می‌دهد که چند برابر حالت عادی است در انتقال تکنولوژی هم دبه می‌کند چرا که دست ما زیر سنگ است.

 

با پر کردن راکتور اراک و تمام شدن سوخت راکتور تهران، برای رادیو داروی یک میلیون بیمار دستمان زیر سنگ است

 

 اوضاع راکتور تهران چطور است؟

 

آبنیکی: راکتور تهران قدیمی شده و باید آن راکتور را کنار بگذاریم، سوختش هم که در حال اتمام است البته این بستگی به میزان مصرف سوخت هم دارد ولی بر اساس آن چیزی که رئیس سازمان انرژی هسته‌ای در سال 93 گفته بود، ما 3 تا 3.5 سال سوخت داشتیم که یعنی سال 96 تمام می‌شود؛ این‌ها در شرایطی است که طرف چینی‌ می‌داند ما قلب راکتور اراکی را که قرار بود جایگزین راکتور تهران شود پر کرده‌ایم و بعد از تمام شدن سوخت راکتور تهران برای تولید رادیو برای بیش از یک میلیون نفر در کشور دست‌مان زیرسنگ است.

آن زمانی که اوباما مذاکره می‌کرد راکتور تهران ما سوخت داخلی داشت و راکتور اراک هم بالای 85 تا 90 درصد ساخته شده بود که دو سال بعد این راکتور با سوخت ایرانی وارد مدار می‌شد و می‌توانست رادیو داروهای بسیار پیشرفته‌تر و بهتر از راکتور تهران تولید کند، همزمان هم به هر دوی آنها نیاز نداشتیم و می‌توانستیم راکتور تهران را از مدار خارج کنیم و در سیکل تحقیقاتی و مطالعاتی قرار دهیم؛ دست‌مان پر بود چون سوخت راکتور اراک و آب سنگین برای خودمان بود و نیازی به هیچ کسی نداشتیم ولی رفتیم مذاکره کردیم و وضعیت‌مان را به این شکل تبدیل کردیم که الان راکتور تهران‌مان قدیمی‌تر شده و باید از مدار خارج‌اش کنیم، چون عمرش را کرده و از لحاظ استاندارد دیگر نباید فعالیت کند اما حالا که می‌خواهیم آن را از دور خارج کنیم سوخت و راکتور جایگزین نداریم؛ در شرایطی که سوخت راکتور تهران یک یا دو سال دیگر تمام می‌شود، خود راکتور هم عمرش را کرده‌ است.

ما باید برای یک میلیون نفر از بیمارهایمان یا رادیو دارو تولید کنیم و یا از خارج بخریم و وارد کنیم که اینکار یعنی باید یکبار دیگر التماس کاسبان تحریم را کنیم که در نتیجه آن دوباره با حال حضیض وارد همه مسائلی که گفتیم باید برداشته شود شده‌ایم. یک زمانی راکتور تهران و اراک را داشتیم اما عده‌ای گفتند کاسبان تحریم در حال سود کردن هستند و همه قیمت‌ها 5 تا 10 برابر است ولی می‌رویم و مذاکره می‌کنیم تا تکنولوژی بیاوریم، هم درب‌ها به روی ما باز می‌شود و هم دیگر با قیمت 5 تا 10 برابر اجناس را نخواهیم خرید بلکه اقتصادمان شکوفا می‌شود ولی الان ما مذاکره می‌کنیم در حالی که در حضیض هستیم و هیچ کس حاضر نیست به ما تکنولوژی بدهد. چینی‌ها هم که قرار است برای ما راکتور بسازد خودشان با فرانسوی‌ها برای ساخت راکتورهای جدید قرارداد می‌بندند و حتی اگر امروز هم ساخت راکتور اراک را آغاز کنند 4 یا 5 سال دیگر آماده می‌شود.

 

حداقل 50 درصد از سانتریفیوژهای انبار شده را از دست داده‌ایم

 

اگر امروز برجام نقض شود و بخواهیم سوخت راکتور تهران یا اراک را تولید کنیم آیا امکان بازگرداندن سانتریفیوژهایی که انبار کرده‌ایم وجود دارد؟

 

آبنیکی: ما اصلا تعهد نکرده‌ایم که سانتریفیوژها را انبار کرده و استفاده نکنیم بلکه پروسه این است که ما 19 هزار منهای 5 هزار و 60 تا را در نطنز به همراه یکی دو زنجیره در فردو را نصب نگه داریم و مابقی را انبار نگه کنیم؛ حال در این فرآیند که اینها را باز و بعد به انبار منتقل می‌کنیم تا هر روزی که بخواهیم آنها را دوباره به سایت منتقل کرده و نصب کنیم بخش وسیعی از آنها از بین می‌رود که براساس تخمین‌های کارشناسان بالای 50 درصد آنها آسیب خواهید دید.

زمانی که ما مدیریت می‌کردیم این تلقی را داشتیم که ماشین سانتریفوژ را که نصب می‌کنیم دیگر نباید آن را باز کنیم و دیگر تعمیر هم ندارد بلکه یک بار آنقدر کار می‌کند تا از بین برود و کنار گذاشته شود اینکه ماشین را چند بار باز کنیم، ببریم و بیاریم عملا به شدت عمرش آن را کم می‌کند و حداقل 50 درصد از آنها را از دست داده‌ایم.

ما ماشین ها را برده‌ایم انبار و بر اساس برجام متعهد شدیم که ماشین دیگری هم تولید نکنیم و هرچقدر از 5 هزار و 60 ماشینی که کار می‌کند از بین برود از ماشین‌های داخل انبار می‌آوریم و نصب می‌کنیم و آنها باید طی 10 یا 15 سال هزینه شود مگر اینکه تعداد ماشین‌های داخل انبارمان از 500 ماشین کمتر شود که برای اینکه به 500 تا برسد، می‌توانیم ماشین تولید کنیم.

 

راکتور اراک الان راکتور سال 90 است نه راکتور سال 92 که متوقف شد

 

اگر بخواهیم به شرایط قبلی برگردیم که حداقل سوخت 20 درصد را برای تولید رادیو دارو در کشور داشته باشیم چه مقدار زمان نیاز است؟

 

آبنیکی: الان که خط ما مشغول یک کار خنده‌دار است که اورانیوم 0.4 درصد را به اورانیوم 0.7 درصد تبدیل می‌کنیم تا فقط بگوییم که چرخ غنی‌سازی ما می‌چرخد.

در این شرایط فرض کنید که اصلا از فردا برجام وجود نداشت حالا راکتور اراک را که با بتن پر کرده‌ایم و دیگر به درد نمی‌خورد بنابراین ما از سال 92 که این پروژه را متوقف کردیم به اندازه سه سال در اراک عقب افتادیم البته اراک الان اراک سال 92 هم نیست چون قلبش نابود شده و باید آن را اراک سال 90 دانست.

اراک را در سالگرد شهادت احمدی‌روشن به دوران ابتدای کار وی بر روی این راکتور بردند و اراک امروز تقریبا به اندازه اراک سال 90 است، یعنی ما 5-6 سال را از دست داده‌ایم، حال اگر سال 90 راکتور اراک 5 سال زمان نیاز داشتیم تا به راه بیفتد به این معنی است که همین امروز هم اگر برجام به هم بخورد 5 سال زمان نیاز داریم تا این راکتور را راه‌اندازی کنیم و سوخت داخلی برای آن تولید کنیم.

 

در فردو نه فقط سانتریفیوژها را باز شده بلکه زیرساخت‌ها را هم از بین رفته و فردو را کامل تخریب کردیم

 

در مورد بقیه جاها اوضاع چگونه است؟

 

آبنیکی: در فردو ما بخش زیادی از ماشین‌هایمان را به خاطر باز کردن و انتقال از بین برده‌ایم اما تعهدمان در این سایت فقط باز کردن ماشین‌ها نبود بلکه زیرساخت ماشین‌ها را هم نابود کردیم و حتی اسم آوردند که تمام زیرساخت کنترل را باید باز کنیم.

یک زمانی است که ما این ماشین‌ها را باز می‌کنیم و می‌بریم در انبار و هر وقت که نیاز داشتیم دوباره آنها را می‌آوریم و مونتاژ و راه‌اندازیشان می‌کنیم حالا در این میان 50 درصد هم تلفات بدهیم عیبی ندارد اما ما در فردو بیش از این تعهد کردیم، این مانند کلید آندو Undo نیست که اگر دلمان خواست بزنیم و آن برگردد بلکه اگر بخواهیم به شرایط قبل برگردیم باید یک یا دو سال زمان بگذاریم تا ماشین‌هایمان را از اول نصب کنیم  که بخش زیادی از آنها هم از بین می‌رود.

اگر در فردو فقط ماشین‌ها را جابه‌جا می‌کردیم 4 تا 5 ماه طول می‌کشید ولی الان اضافه بر ماشین‌ها تعهد دادیم که سیستم کنترل را هم به طور کلی جمع کنیم و حتی کابل‌های برق و سیستم آب‌رسانی را هم را از بین برده‌ایم. تعهد داده بودیم زیرساخت پایین ماشین‌ها را هم از بین ببریم و بخشی از لوله‌هایی که گازرسانی می‌کنند را جدا کردیم و سوله را مثل روز اول خالی کردیم که این در حقیقت تعهد به تخریب و انهدام است برای اینکه اگر خواستیم کاری انجام دهیم زمان بازگشت‌پذیری ما به شدت طولانی شود.

طرف غربی مطرح می‌کرد که زمان بازگشت‌پذیری و فرار شما اینقدر است و ما می‌خواهیم آن را به این مقدار افزایش دهیم که انجام دادند، از ما خواستند زیرساخت و سیستم کنترل را هم از بین ببریم و وقتی این کار انجام دهیم یک یا دو سال زمان نیاز داریم تا به شرایط قبلی برگردیم البته خسارت آن هم بسیار زیاد است، چرا که سیستم‌ها و کابل‌هایی که جدا کردیم در حقیقت دیگر غیرقابل استفاده است و باید مجددا از اول زیرساخت برق و سیستم‌کشی و غیره را درست کنیم و از اول سیستم جمع‌آوری و تغذیه برای ماشین را ایجاد کنیم تا تازه بعد از اینها ماشین‌ها را نصب کنیم و در حقیقت ما تعهد دادیم که فردو را کامل تخریب کنیم.

 

در خوش‌بین‌ترین حالت توانمندترین افراد در حوزه تامین قطعات غنی‌سازی الان در صنعت دیگری هستند و دیگر به این صنعت برنمی‌گردند

 

اگر الان بخواهیم سانتریفوژ تولید کنیم اوضاع چگونه است؟

 

آبنیکی: اگر به هر دلیلی برجام را تعطیل کنند و از صبح فردا بخواهند ماشین تولید کنیم، معنایش این است که می‌خواهیم مانند سال 90 راکتور اراک را بسازیم و راکتور فردو را دوباره آغاز کنیم با این حال پروژه سخت‌تری پیش‌رو است چرا که ما الان شبکه‌ای که ایجاد کرده بودیم که به وسیله آن می‌توانستیم تحریم‌ها را دور بزنیم را از دست داده‌ایم، امروز دیگر چه کشوری حاضر است با ما همکاری کند تا تحریم‌ها را دور بزنیم و مطمئن باشد فردا اسم آن را لو نمی‌دهیم. چه کشوری حاضر است دوباره با ما همکاری کند و از این نترسد که ما دوباره برجام را امضا کنیم و همان بلایی که الان سرش آوردیم را دوباره نیاوریم.

ما ذخیره اورانیوم 3.5 درصد را که نتیجه یک دوره 10 ساله بود را دادیم، غنی‌سازی 20 درصدی که نزدیک به 4 سال انجام داده بودیم را از بین بردیم و قلب راکتور اراکی که برای آن 3 تا 4 سال کار کرده بودیم را هم نابود کردیم از طرف دیگر ماشین‌های سانتریفیوژی که 10 سال برای آن زحمت کشیده بودیم را از بین بردیم، زنجیره تامین‌کنندگانی که قطعات سانتریفیوژ را تامین می‌کردند و در سال 92 به سطحی رسیده بودیم که می‌تواستیم بالای 10 هزار ماشین تولید کنیم را هم از دست دادیم. تامین کنندگان قطعات داخلی ما در نقاط مختلف به حدی رسیده‌ بودند که مثل پژو که می‌گفتند 90 درصد آن تولید داخل بود، ما 100 درصد ماشین سانتریفوژ را در داخل تولید می‌کردیم؛ قطعه‌ساز ما سرمایه‌گذاری کرده بود و قطعا و ماشین‌هایی خریداری کرده بود که می‌توانست با آنها قطعات سانتریفیوژ را تولید کند.

از یک طرف خود ما 10 بار آزمایش کرده بودیم و با سعی و خطا و انتقال تکنولوژی باعث شدیم تامین‌کنندگان رشد کنند، آنها هم سرمایه‌گذاری کرده بودند تا حداقل 5 تا 10 سال در این صنعت بماند و سودی هم کسب کند؛ در شرایطی که به طور مثال تولید کننده‌ای 10 میلیارد تومان سرمایه‌گذاری کرده بود تا این ماشین‌ها را تولید کند به یکبار عنوان کردیم که حتی یک قطعه هم نمی‌خواهیم و آن شخص را ورشکسته کردیم، حال چه کسی این خسارت را جبران می‌کند؟ آیا کسی گفت این 10 میلیارد تومان برای جمهوری اسلامی ضرر کردی را به تو می دهیم.

اگر خیلی خوش بین باشیم توانمندترین افراد در حوزه تامین قطعات غنی‌سازی الان در صنعت دیگری کار می‌کنند و دیگر هم به این صنعت برنمی‌گردند، یعنی اگر بخواهیم از فردا صبح برجام را تعطیل کنیم و فردو را راه‌اندازی کنیم باید یک زنجیره تامین جدید هم ایجاد کنیم و امیدوار باشیم افراد جدیدی دوباره اعتماد کنند و بروند و سرمایه‌گذاری کنند و آزمایش‌ها را انجام دهند تا بتوانند قطعات مورد نیاز را تامین کنند که خود این پروسه چند سال زمان نیاز دارد تا به توان تولید 10 تا 20 هزار ماشین سانترفیوژ در سال برسیم.

 

تقریبا تمام داشته‌های صنعت هسته‌ای‌مان را نابود کرده‌ایم

 

تمام تیمی که قبلا کار غنی‌سازی را انجام می‌داد و این گل را زدند اخراج کردند در بقیه حوزه‌ها هم همینطور است، ما دیگر نه نیروی انسانی قبل را داریم و نه آن مدیریت و توان مدیریت منسجم که خود دکتر صالحی در وصف آن می‌گوید نیروهای توانمند، باعرضه و با تجربه هستند، همه آنها را بیرون کردیم و نه تنها دیگر آن نیروی انسانی را نداریم بلکه زیرساخت‌ها و امکانات و آنچه را که تولید کرده بودیم را هم از دست دادیم؛ زنجیره تامین‌مان را به طور کامل از دست دادیم و از طرف دیگر در شرایطی که تعهد دادیم اطلاعات همه تامین‌کنندگان را به خارجی‌ها می‌دهیم دیگر ریسک همکاری در این کار بالا رفته است.

در این شرایط فرض کنید اگر تعهدات تحریمی‌مان در برجام هم کنار برود یا بخواهیم تحریم را دور بزنیم دیگر تولید داخل کار بسیار سختی است چون ما تقریبا تمام داشته‌های صنعت هسته‌ای‌مان را نابود کرده‌ایم؛ اصلا اینگونه نیست که پذیرش برجام به معنای این باشد که ما دو محدودیت کوچک را پذیرفته‌ایم، هیچ کس نمی‌تواند تصور کند که قلب راکتور اراک تنها یک محدودیت بوده است. اگر راکتور اراک را پلمپ کرده بودیم می‌گفتیم یک محدودیت پذیرفته‌ایم و این پروژه فعلا برای 3 یا 5 سال دیگر متوقف شود؛ برای انهدام قلب راکتور اراک هیچگاه دیر نبود، ما می‌توانستیم بگوییم که این را پلمپ می‌کنیم و اگر شما پذیرفتید که راکتور جدید بسازید این قلب را بیرون می‌کشیم و منهدم یا بازطراحی هم می‌کنیم ولی الان اینگونه نیست و ما قلب راکتور اراک را از بین برده‌ایم که در این شرایط مسیر بازگشت پذیری ما اصلا مسیر ساده‌ای نیست.

 

برای بازگشت غنی‌سازی به شرایط قبل نیاز به 3 سال کار و صدها میلیارد تومان بودجه است

 

از عملیاتی شدن برجام تا اکنون چه مقدار در صنعت هسته‌ای عقب مانده‌ایم؟

 

آبنیکی: برجام در حقیقت از سال 92 و بعد از توافق ژنو در مورد صعنت هسته‌ای اجرایی شد، یعنی همان زمانی که راکتور اراک ادامه پیدا نکرد، انهدام قلب آن سال 94 انجام شد؛ وقتی تولید ماشین‌های سانتریفیوژ ادامه پیدا نکرد همان موقع برجام اجرا شد و تعهدش را بعدا در سال 94 اجرایی کردند وگرنه زمانی که دکتر صالحی سال 92 به سازمان برگشت داشت سیاست‌هایی که سال 88 و 89 را اجرایی ‌می‌کرد و حتی قبل از آنکه برجامی در کار باشد، همان سیاست‌ها را به اجرا در آورده بود اینکه ما فردو را تحقیقاتی کنیم، همان موقع اتفاق افتاد و قبل از برجام این کار را شروع کرده بودیم کما اینکه سال 88 هم داعیه آن را داشتند ولی سال 89 اجرایی شد.

در مجموع برخی از تعهدات را سال 94 و برخی دیگر را از 92 اجرا کردیم و اگر بخواهیم فرض کنید همین امروز هم تعهدات ما در برجام تمام شود و بخواهیم به حالت سال 92 برگردیم، در حوزه غنی‌سازی به 3 سال کار و صدها میلیارد تومان و یا حتی بسیار بیشتر از این بودجه نیاز داریم البته کار پرمخاطره‌تر و بسیار پیچیده‌تر از قبل هم شده چرا که ما در نطنز و فردو بخش زیادی از نیروی انسانی‌مان را از دست دادیم و زنجیره تامین کنندگان مان در بیرون سازمان را هم از دست دادیم.

فکر کنید کارخانه ایران خودرو از فردا یک ماشین هم تولید نکند، به نظر شما همه کارمندان می‌مانند؟ نه، به طور طبیعی همه می‌روند، چرا که کاری نداریم و ما از سال 92 تا به امروز 3 سال است که در این حوزه کار نکرده‌ایم، 3 سال است که سیستم غنی‌سازی و تولید ماشین ما تعطیل است حال برای چه نیروی انسانی باید بماند؟ این نیرو دیگر اعتمادی ندارد که مجددا برگردد چون میلیاردی ضرر کرده است و اطلاعاتش هم در این حوزه لو رفته است و فردا به مخاطره می‌افتد؛ تصور کنید ما تامین کنندگانی را داشتیم که پمپ برای ما تولید می‌کرد و ما نیز مارک پمپ آمریکایی را بر روی آن می‌زدیم و به اسم پمپ آمریکایی نصب می‌کردیم تا اگر لو رفت، آمریکایی‌ها به دنبال این باشد که ما چه زمانی این پمپ را وارد کردیم البته بخشی را هم وارد کرده بودیم ولی آمریکایی‌ها نمی‌دانستند چه زمانی مثلا 30 تا پمپ فروخته‌اند که الان به دست ما رسیده‌ است ولی امروز دیگر آن تولیدکننده لو رفته است و قطعا دیگر جرات نمی‌کند وارد این فضا شود و فضا، فضایی است که اگر بخواهیم در حوزه غنی‌سازی مجددا کار کنیم نیازمند 3 سال کار سنگین هستیم.

میزان اورانیوم غنی‌سازی شده که ما از کشور خارج کردیم، برابر با اورانیومی بود که ما طی 7 تا 8 سال در کشور تولید کرده بودیم؛ هر چه اورانیوم را که از سال 85 تا 94 غنی‌سازی‌ کرده بودیم و نزدیک به یک دهه تولید بود را فرستادیم رفت حال اگر قرار باشد که ما دوباره چنین تولید غنی‌سازی داشته باشیم تا حداقل تضمینی داشته باشیم که اگر سوخت راکتور بوشهر توسط روس‌ها تحویل نشد خودمان بتوانیم در داخل آن را تولید کنیم مشخص است که باید دوباره 7 تا 8 سال کار کنیم.

از طرف دیگر اما سوخت راکتور تهران را نداریم و باید دوباره خط تولید 20 درصد را ایجاد کنیم تا دوباره بتوانیم اورانیوم غنی‌سازی شده 20 درصد داشته باشیم که در این شرایط قطعا راکتور تهران ما از بین می‌رود و هزینه و فرصت‌های قابل توجهی را از دست می‌دهیم، چرا که دنیا در این مدت از سال 92 تا 96 رشد قابل توجهی داشته است اما ما متوقف بوده‌ایم و کار تحقیقاتی قابل توجهی نداشتیم.

با وجود همه اینها بودجه سازمان انرژی اتمی هم به شدت افت کرده و به بودجه سال 90 برگشته است، یعنی بودجه سازمان در سال 96 بودجه معادل بودجه سال 90 است، در حالی که از سال 91 تا 92 این بودجه در حال رشد و ارتقا بود ولی به یکباره نزول کرد، این در شرایطی است که پیش از این صحبت از این بود که ما راکتور دوم و سوم بوشهر را می‌خواهیم راه‌اندازی کنیم ولی از 92 تا الان که 3 سال گذشته است هیچ خبر دقیقی از این راکتور و همینطور راکتور اراک منتشر نشده است.

در مورد پروژه ایتر هم که مسئولان می‌گویند در مورد آن با غربی‌ها مخصوصا فرانسوی‌ها ارتباط گرفتیم تا ایران در پروژه گداخت مشارکت کنند نماینده سازمان در حاشیه فوت آیت‌الله هاشمی می‌گوید که نماینده این پروژه به ایران تسلیت گفته و عنوان کرده که سعی می‌کنیم قرارداد را تسهیل کنیم تا زودتر منعقد شود یعنی هنوز هم منعقد نشده است.

 

مذاکره نقش باز کردن پیچ‌های صنعت هسته‌ای که اوباما گفته بود را بر عهده گرفت

 

بیمارستان هسته‌ای به کجا رسید؟

 

آبنیکی: بیمارستان هسته‌ای پروژه‌ای بود که در سال 90 و 91 کار ساخت آن شروع شد و در سال 92 هم متوقفش کردند و بعد از آن هم گفتند که جایی که برای بیمارستان در نظر گرفتید، طراحی کردید و حتی بخشی از آن را هم ساخته‌اید رها کنید و در جای دیگری بیمارستان می‌سازیم که فعلا هیچ اتفاقی در مورد آن نیفتاده است.

در بحث راکتورهای کوچک هم هیچ کاری حتی بر روی کاغذ صورت نگرفته است، یعنی نه قراردادی بسته شده، نه طراحی شده و نه کسی متعهد شده که آنها را بسازد.

در شرایطی که طرف چینی و غربی که در 1+5 متعهد شده‌ بود راکتور اراک را برای ما بازطراحی کند الان دبه در آورده چه انتظار دارید که در جایی که متعهد نیست برای ما کاری انجام دهد؟ از طرف دیگر در داخل هم دیگر تیمی نداریم.

من سوال می‌کنم تیم داخلی ساخت راکتور اراک که در حال طراحی راکتور دارخوین هم بود طی این مدت یعنی از سال 92 تا الان چه کاری انجام می‌دهد؟ در عمل هیچ. به نظر شما وقتی که تیمی از افراد نخبه دارید که چشم‌انداز صنعت هسته‌ای را اینگونه می‌ببیند و 3 سال هم هست برای آن کار ندارید، در سازمان انرژی هسته‌ای می‌ماند و کار را ادامه می‌دهد تا ببیند آیا 8 تا 15 سال دیگر می‌خواهید کاری انجام دهید یا خیر؟ قطعا یا از این صنعت می‌رود و یا از کشور.

در چنین شرایطی عملا ما زیرساخت‌های انسانی، فناوری، علمی و تجهیزات، مواد اولیه‌مان و زنجیره تامین را به طور کامل از دست داده‌ایم؛ اتفاقی که در این صنعت افتاده همان چیزی که اوباما گفت بود که اگر می‌توانستم همه پیچ‌های این صنعت را دانه دانه باز می‌کردم.

اوباما نگفت که نمی‌خواهم این کار را انجام دهم و یا از این کار منصرف شدم، بلکه گفت نمی‌توانم و چون نمی‌توانم الان مذاکره می‌کنم و مذاکره نقش همان باز کردن پیچ‌های این صنعت را بر عهده گرفت و از پس آن هم بر آمد که می‌بینید حتی در فردو هم این کار را کرده است، از طرفی ما همه تعهدات را نه به شکل متقابل بلکه یکجا اجرا کردیم و اصلا صبر نکردیم تا اجرای تعهدات‌مان بعد از اجرای تعهدات آنها باشد که این کار اصلا عاقلانه نبود ولی آن را انجام دادیم و حالا که همه تعهدات‌مان را اجرایی کردیم، روز اجرای آنها هیچگاه فرا نرسید بلکه در حقیقت اکنون روز دبه کردن آنهاست.

غربی‌ها می‌گفتند نباید بالای 140 کیلوگرم آب‌سنگین در ایران داشته باشید و باید 90 کیلوگرم اضافه را از ایران خارج کنید، گفتیم می‌خواهیم این 90 کیلوگرم را آماده عرضه کنیم که اجازه آن را هم ندادند و گفتند آن را به عمان ببرید در حالی که این آب سنگین را خودمان تولید کردیم، باید در عمان با هزینه خود تشکیلاتی را ایجاد کنیم تا این آب سنگین را نگهداری کنند و سازمان هم بر روی آن نظارت داشته باشد.

همه اینها برای رسیدن به روز اجرا بود که ما همه تعهداتمان برای انهدام کامل این صنعت را به طور کامل اجرا کردیم؛ بخشی از تعهدات ما روی کاغذ آمده و بخشی دیگر به شکل خودکار انجام می‌شد مانند تعهد به از بین رفتن زنجیره تامین که زمانی که ماشین سانتریفیوژ تولید نکنیم زنجیره تامین‌مان را هم از بین برده‌ایم یا وقتی نیروها بروند معنایش از بین رفتن زیرساخت‌ها است؛ وقتی می‌گویند اورانیوم را باید چیکار کنیم، یعنی اینکه در حوزه سوخت راکتور تهران و بوشهر یا در تامین نیاز رادیو داروی بیش از یک میلیون بیمار وابسته شویم و اینها تعهدات نوشته و نانوشته‌ای بود که همه آنها را اجرایی کردیم که نمونه آن همین آب‌سنگینی بود که به عمان بردیم و بعد هم اجباری آن را فروختیم.

 

در شرایط فعلی بسیاری از دانشجویان مقطع دکترا هم می‌خواهند از رشته هسته‌ای انصراف دهند

 

اینگونه مطرح می‌شود که حتی اگر می‌خواستیم روند سابق را هم ادامه دهیم به دلیل اینکه در کشور معدن اورانیوم کافی وجود ندارد مجبور بودیم با دیگر کشورها توافق کنیم؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

 

آبنیکی: ما نیازهای رادیو داروی‌مان را برطرف می‌کردیم و راکتور تهران هم با سوخت داخلی کار می‌کند در حال حاضر فقط نیاز راکتور بوشهر مطرح است که روس ها تعهد داده بودند تا 10 سال سوخت این راکتور را تامین کنند و برای آن هم قرارداد داریم که این 10 سال از سال 91 شروع می‌شده و طی این 10 سال سوخت کافی برای راکتور اراک طراحی می‌کردیم و می توانستیم در دوره بعدی یا از روس‌ها بخریم یا از سوخت داخلی‌مان استفاده کنیم و اگر مشکلی هم پیدا می‌کردیم مانند زمانی که روس‌ها و اروپایی بر سر گاز مشکل دارند و مشکلی که ما با ترکمنستان بر سر گاز داریم و به هر دلیلی با روس‌ها دچار مشکل می‌شدیم و نمی‌خواستند به ما سوخت بدهند، یا حتی اگر خواستند قیمت را بالا ببرند و یا اصلا حاضر نبودند ما از سوخت خودمان استفاده می‌کردیم.

در مرحله بعد ما با شناسایی معادن بیشتر که یک فعالیت بسیار وسیعی را در حوزه شناسایی معادن انجام داده بودیم و اگر به خاطر داشته باشید سال‌های 90، 91 و 92 خبرهای خوشی در این خصوص منتشر می‌شد داشتیم روند را جلو می‌بردیم که این فرآیند هم الان متوقف شده و الان در رسانه‌ها می‌بینیم که چه بلایی بر سر معادن ساغند و سایر معادن در حوزه برداشت اورانیوم طبیعی می‌آید و ما عملا تولید کیک زرد و استخراج از معادن‌مان هم بسیار کند شده است، البته وقتی بودجه سازمان کاهش می‌یابد و وقتی بودجه به سمتی می‌رود که فقط بودجه دستمزد و فعالیت‌های جاری می‌شود مشخص است که همه این اتفاقات کند می‌شود.

وقتی به یک فعالیتی در سال 96 همان پولی را اختصاص دهند که در سال 90 به آن اختصاص می‌دادند، یعنی با توجه به تورم بودجه یک دوم یا یک سوم شده است و با توجه به اینکه هزینه‌های جاری و دستمزد آن مجموعه افزایش یافته، فقط بودجه‌اش برای حقوق و دستمزد هزینه می‌شود و چندان پولی برای توسعه فعالیت‌ها ندارد، الان وضعیت سازمان از لحاظ مالی در چنین فضایی است و یکی از بدترین شرایط در حوزه مالی را طی می‌کند.

در حوزه نیروی انسانی متخصص، انگیزه آنها را گرفته‌اند، نیروهای استراتژیک و کلیدی را هم اخراج کرده‌اند و اکثریت نیروهای کلیدی در حوزه غنی‌سازی و تولید راکتور اراک یا اخراج شده‌اند یا بخشی از آنها خودشان رفته‌اند و بخشی هم که هستند دیگر انگیزه‌ای ندارند و کار نمی‌کنند؛ این صنعت هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ نیروی انسانی، فعالیت‌های فنی و پروژه‌ها دچار خمودگی شده است و در دانشگاه‌ها هم کسانی که به سمت رشته‌های هسته‌ای می‌رفتند به شدت کاهش یافته و حتی ظرفیت دانشگاه‌ها هم پایین آمده است؛ دانشگاه‌های که 70 دانشجو در مقطع دکتری رشته‌ هسته‌ای می‌گرفتند اکنون به 10 تا 20 نفر رسیده‌اند و در حقیقت ظرفیت ما یک سوم شده است و پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌ای سازمان هم برای سال 95 و 96 اعلام نکرده که دانشجو خواهد گرفت چرا که همان دانشجویی که اکنون مشغول به تحصیل هست را هم دارد بیرون می‌کند و قرار نیست کاری انجام دهند؛ وقتی شما 15 سال تعهد داده‌اید که در صنعتی کار نکنید با چه توجیهی می‌خواهید بودجه بیشتر گرفته و نیروی انسانی را افزایش دهید؟

اکنون بسیاری از دانشجویان که حتی در مقطع دکترا در حال تحصیل هستند هم می‌خواهند انصراف بدهند چون چشم‌انداز و آینده برای این صنعت متصور نیستند و رشته هسته‌ای هم اینگونه نیست که در حوزه‌های دیگر بتوانید کاری انجام دهید و عمده این نیروها باید در سازمان انرژی هسته‌ای و صنعت هسته‌ای که در اختیار سازمان است مشغول به فعالیت شوند که اگر این صنعت از بین برود نیروی کار این حوزه چشم‌اندازشان برای کاری و پیشرفت علمی تقریبا صفر می‌شود.

وقتی کل این صنعت را نگاه کنیم، در حوزه هیئت علمی، فناوری و تجهیزات، زیرساخت و مواد اولیه‌، تولیدکنندگان بخش خصوصی، زنجیره تامین و مدیران استراتژیک، حرفه‌ای و اطلاعاتی که در سازمان داشتیم، از بین برده‌ایم و دقیقا آن چیزی که اوباما می‌خواسته را ما تعهد و اجرا کردیم، برای همین است که آنها می‌گویند ما تعجب می‌کنیم که ایرانی ها چطور این تعهد را پذیرفته و آن را اجرا کردند.

 

مردم عادی متوجه شدند که به هیچ وجه چرخ زندگی نچرخید

 

به نظرتان با گذشت بیش از یک سال از اجرای برجام آیا آن تجربه تاریخی که در خصوص این توافق باید به دست می‌آمد برای مردم شکل گرفته‌ است؟

 

آبنیکی: از مردم آن بخشی که به یک نوعی با صنعت هسته‌ای در ارتباط بودند، 13 هزار خانواده‌ای که رسما یک نفر از اعضای خانواده آنها در سازمان انرژی اتمی مشغول به فعالیت هستند و در حقیقت جزئی از خانواده هسته‌ای کشور هستند و چند هزاره نفری که در دانشگاه‌ها مشغول به تحقیق هستند هدفی که برجام داشت را کاملا متوجه شدند؛ آنها شاهد بودند که علی‌رغم اینکه ما همه تعهدات‌ بسیار جدی خود را که حاصل آن از بین بردن زحمت 8 تا 10 ساله‌ای‌ بود که برای آن چندین شهید و هزاران میلیارد تومان هزینه کرده بودیم، چیزی در حوزه فنی نصیب‌مان نشد.

در حوزه اقتصادی هم همه عقب‌نشینی‌ها در صنعت هسته‌ای به این دلیل بود که چرخ زندگی مردم بچرخد، در این حوزه هم اوضاع بهتر از حوزه فنی صنعت هسته‌ای نیست و مردم عادی متوجه شدند که به هیچ وجه چرخ زندگی نچرخید.

برجام به گونه‌ای طراحی شده که اگر اعتراض کنیم و حتی اثبات کنیم که اعتراض ما درست است و آنها این موضوع را بپذیرند تمام تحریم‌ها دوباره بر می‌گردد و این در واقع قراردادی است که فکر نمی‌کنم در تاریخ تا به حال کسی آن را امضا کرده باشد و از این جهت بی‌نظیر است؛ آنها می‌دانند که ما نمی‌توانیم زیر تعهد خود بزنیم.

 

تاثیرگذاری و تعیین کننده بودن احمدی‌روشن در صنعت هسته‌ای باعث شد وی را شهید کنند

 

به عنوان حسن ختام مصاحبه به نظر شما چه چیزی باعث شد احمدی‌روشن را شهید کنند؟

 

ویژگی بارز احمدی‌روشن که در زمان حیاتش هم به خودش گفته بودم این بود که در سال 82 و 83 که واقعا صنعت هسته‌ای اینقدر پررنگ و جدی نبود اهمیت این صنعت را تشخیص داد و وارد این حوزه شد.

احمدی‌روشن تمام وقت و انرژی خود را برای صنعت هسته‌ای گذاشت چون می‌خواست به استخدام UCF اصفهان در بیاید اما از آنجایی که چهره‌اش شبیه حزب‌اللهی‌ها بود قبولش نکردند و رسما می‌گفتند به این دلیل استخدامت نمی‌کنیم که همین موضوع باعث شد 6 ماه منتظر بماند تا خودش را به سایت نطنز اثبات کند و در این سایت استخدام شود و بعد هم که آمد این مسیر را تا آخر زندگی‌اش ادامه داد.

تا آخر عمر شهید احمدی‌روشن حوزه غنی‌سازی صنعت هسته‌ای از اولویت‌هایش کنار نرفت و همین مساله باعث شد تا در حوزه غنی‌سازی هیچ اتفاق مهمی را نبینیم که یا مصطفی تنها فردی باشد که آن تحول را رقم زده و یا یکی از مهمترین افراد اثرگذار در آن رویداد باشد.

مصطفی بعد از اتفاقات مهمی که در حوزه غنی‌سازی 20 درصد رقم زده به مسئولیت همزمان دور زدن تحریم‌ها و بومی‌سازی و خودکفایی غنی‌سازی صنعت هسته‌ای ارتقا پیدا می‌کند که در این سمت شهید می‌شود.

این بسیار جالب است که یک فرد 24 تا 25 ساله به این سطح از تحلیل برسد و برای این تحلیل این همه وقت و انرژی بگذارد و ریسک‌های بسیار پیچیده‌ای را تحمل کند که حتی افراد بزرگ‌تر از آن هم حاضر نیستند چنین اقداماتی را نه در صنعت هسته‌ای انجام دهند بلکه در بازار تهران هم کسی حاضر نیست انجام دهد. گاهی اوقات می‌گفتم وقت و انرژی که مصطفی و دوستانش در این صنعت می گذارد، هر کسی در هر حوزه‌ای حتی برای چاه کندن می‌گذاشت موفق‌ترین آدم دنیا می‌شد.

اینکه گاهی اوقات من یک نفر هستیم که می‌خواهیم یک کاری را در سازمانی انجام دهیم و می‌گوییم نمی‌توانیم را احمدی روشن قبول نکرد او آن را انجام داد یعنی اولویت را درست تشخیص داد و برای آن ایستاد تا به هر چیزی که در این صنعت می‌خواست رسید؛ احمدی‌روشن می‌خواست خودش را به این صنعت تحمل کند که کرد، می‌خواست تسلط فنی و تکنولوژیک پیدا کرد این تسلط را پیدا کرد، آنقدر در سال 83 و 84 و زمان تعلیق اول صنعت هسته‌ای به گفته خودش وقت و انرژی گذاشت و مطالعه کرد که به محض شکسته شدن پلمپ‌ها یکی از بهترین مدیرها شد و به سرعت رشد و ارتقا پیدا کرد و در تمام بخش های صنعت هسته‌ای رشد پیدا کرد.

او علاوه بر تحلیل فنی و مدیریتی، تحلیل راهبردی هم داشت و این را که فردو نباید تحقیقاتی شود، در راهبرد کلان جمهوری اسلامی این کار کاملا غلط است و کسی که این را تحمیل می‌کند در حقیقت خواسته دشمن را تحمیل می‌کند احمدی‌روشن تشخیص می‌داد چون همزمان که فردی فنی بود، یک فرد مدیریتی و راهبردی هم بود و همه توانش را در این حوزه گذاشته بود و این پدیده‌ای است که سخت پیدا می‌شود؛ این مهمترین و پیچیده‌ترین مولفه شخصیتی احمدی روشن است و شاید دلیل اینکه احمدی‌روشن به عنوان تنها مدیر صنعت هسته‌ای ترور می‌شود هم همین است.

شاید ما خیلی آدم‌های مهم‌تری از شهید احمدی‌روشن در سازمان داشتیم که می‌توانستند در لیست ترور باشند ولی اینکه چرا ایشان انتخاب شده بود به نظرم بخاطر آن تاثیرگذاری و تعیین کنندگی بوده است و اگر این آدم 30 ساله تا 60 سالگی قرار بود در این صنعت بماند قطعا آدم فوق‌العاده‌ و کلیدی بیش از آن چیزی که بود می‌شد. روند رشد این آدم را وقتی نگاه کنید می‌بینید یک آدم از سطح یک کارشناس صفر تحمیلی که خودش را به زور قبولانده وارد این صنعت می‌شود و از 25 سالگی تا 32 سالگی به بالاترین سطوح مدیریتی می‌رسد و غربی‌ها به درستی این آدم را برای حذف شدن انتخاب می‌کنند البته شاید اگر روزی فکر می‌کردند که با برجام می‌توانند اینگونه صنعت هسته‌ای را از بین برنند هزینه حذف او را ندهند و از طرف دیگر هم ممکن است پیش خود فکر می‌کردند که اگر افرادی مثل آن بمانند هم تا رسیدن به برجام اتفاقات دیگری را رقم خواهند زد پس بهتر است او را زودتر از بین ببرند.

امروز ما به شدت نیاز به اینچنین آدم‌ها و این فرهنگ داریم که آدم‌ها احساس کنند باید تکلیف مدار باشند و باید وارد شوند و مجاهده کنند و در جهاد هم باید آن تلاش بیش از حد متعارف را داشته باشند و با شناسایی اهداف انقلاب آنها را دنبال کنند و ذره ذره این اهداف را محقق کنی و از طرف دیگر با خواسته‌های دشمن در آن حوزه خاص مقابله کنند تا همه خواسته‌های دشمن را در آن محلی که هستند از بین ببرند.

منبع: نسیم

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن