به گزارش صبح رزن به نقل از جهان، صادق زیباکلام درباره چگونگی حضور جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم به سوالات پنجره، پاسخهای جالبی داده است که در ادامه می خوانید:
در آستانــــه انتخـــابـات ریاستجمهوری، فضای کشور و فعالیت جریانهای سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر بنده اصلاحطلبان به هیچ وجه در انتخابات شرکت نخواهند کرد زیرا اساسا اصولگرایان و رهبران اصولگرایی اجازه شرکت در انتخابات را به اصلاحطلبان نخواهند داد. البته برای آنکه نشان دهند فضای انتخابات باز و آزاد است، سعی میکنند بهصورت کنترلشده از اصلاحطلبان در انتخابات استفاده کنند. به همین دلیل تلاش خواهند کرد که اصلاحطلبان درجه دو و شبهاصلاحطلبان را بزرگ کنند.
هر گفته و اظهارنظر آنان را در رسانههای خود و رسانههای حاکمیتی انعکاس ویژهای میدهند. واقعیت این است که اصلاحطلبان واقعی امکان حضور در انتخابات را ندارند و در انتخابات شرکت نمیکنند. این عدم حضور هم شامل اصلاحطلبان میشود و هم شامل آیتالله هاشمی رفسنجانی. پس در این وضعیت انتخابات صرفا صحنه رقابت میان اصولگرایان و آقای احمدینژاد خواهد بود. اگر آقای احمدینژاد بتواند اجازه حضور آقای رحیم مشایی را در انتخابات بگیرد، احتمال تداوم قدرت آقای احمدینژاد بسیار بالا خواهد بود و اصولگرایان در انتخابات با وجود آقای مشایی به مشکل خواهند خورد. در نبود آقای هاشمی و اصلاحطلبان بزرگ، آقای مشایی رقیبی در انتخابات نخواهد داشت. نامزد اصلی اصولگرایان آقای ولایتی یا حداد عادل خواهد بود و شکست این نامزدها برای آقای مشایی مثل آب خوردن است.
به همین دلیل اصولگرایان با مشکل روبهرو خواهند شد. اگر رئیسجمهوری موفق به تأیید صلاحیت مشایی نشود، آقای ولایتی میتواند راهی پاستور شود زیرا ایشان اصلیترین نامزد اصولگرایان تلقی میشود. سبد رأی اصولگرایان 5 یا 6 میلیون است که با راهکارهایی نظیر ترغیب و تشویق میتوانند رأی مورد نیاز برای ریاستجمهوری را به دست آورند. دو تجربه تلخ 2 خرداد 76 و 3 تیر سال 84 برای اصولگرایان سبب شده است که این جریان حضور حداقلی در انتخابات را به حضور حداکثری مردم ترجیح دهد زیرا در کنار این موضوع دیگر شاهد تکرار حوادث فوق نخواهند بود و از بابت رئیسجمهوری آینده خیالشان راحت است.
نبودِ رحیم مشایی یا اصلاحطلبان و به تبع آن کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات، نگرانی خاصی را برای اصولگرایان ایجاد نکرده است. احتمالا آقای قالیباف را بهعنوان معاون اول استفاده خواهند کرد تا بتوانند از توان اجرایی او نیز بهره ببرند. این سناریو بهنظرم اصلیترین سناریوی انتخابات خردادماه است. تنها عاملی که میتواند این سناریو را تغییر دهد، شخص آقای احمدینژاد است. اگر مشارکت در انتخابات کاهش یابد، صرفا برای چند ماه ممکن است برای اصولگرایان مشکل ایجاد شود ولی به سرعت همه این مشارکت پایین را از یاد خواهند برد اما از سوی دیگر اصولگرایان برای 4 سال خیالشان از بابت دولت راحت خواهد بود.
این روزها همه نامزدهای انتخاباتی انتقاد از دولت را یک موضوع رأیآور میدانند و نسبت به عملکرد اقتصادی دولت نقد دارند. در این شرایط اقتصادی کشور چگونه ممکن است نامزد دولت اکثریت آراء را به دست آورد؟
اگر آقای مشایی کاندیدا شود، مردم درست یا غلط ایشان را یک نامزد غیرحکومتی و خارج از حکومت تلقی میکنند و شاید بتوان گفت مشایی به همان دلیل که خاتمی در سال 76 رأی آورد، میتواند در انتخابات رأی مردم را به دست آورد.
تیم اقتصادی مشایی و احمدینژاد تفاوت چندانی ندارد. مشایی مشکل پسته و پراید را حل خواهد کرد؟!
اگر بخواهیم از این منظر موضوع را بررسی کنیم، باید اذعان کنیم که شرایط موجود ماحصل عملکرد دولت نیست زیرا در این میان آقای ولایتی، مجالس هشتم و نهم و قوه قضائیه و حتی بقیه اصولگرایان هم سهیم هستند و نمیتوان ادعا کرد که همه مشکلات را دولت بهوجود آورده است. اصولگرایان در بهوجود آمدن شرایط اقتصادی کنونی کمتر از آقای احمدینژاد مقصر نیستند. اگر تصور شما این است که مردم بهخاطر مشکلات و گرانیها به آقای احمدینژاد رأی نمیدهند، پس مردم به آقای ولایتی هم رأی نخواهند داد! برای اینکه آقای ولایتی هم مانند آقای احمدینژاد نماینده جریان اصولگرایی محسوب میشود.
مدعی شدید که نامزدهای اصلاحطلب کنونی افراد سطح پایین اصلاحطلبی هستند. آقای خاتمی در سال 76 صرفا رئیس کتابخانه ملی بود. آیا آقایان عارف یا نجفی با سوابق و پستهای کنونی، افراد سطح پایینی محسوب میشوند؟!
آقایان نجفی، عارف و حتی جهانگیری به هیچ وجه اجازه شرکت در انتخابات را نخواهند یافت و اساسا شرکت اصلاحطلبان در انتخابات منتفی است. اصولگرایان به خوبی میدانند که اگر اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کنند، داستان دوم خرداد دوباره تکرار خواهد شد و قوه مجریه به دست اصلاحطلبان خواهد افتاد و اصولگرایان هیچ تمایلی به این موضوع ندارند.
مردم در سالهای 76 و 84 صرفا به فردی رأی دادند که بیشترین زاویه و اختلاف را با آقای هاشمی داشته است. شما با چه دلایلی برای ایشان احتمال رأیآوری قائل بوده و نبودشان را مؤثر میدانید؟
برای اینکه مردم در این دو دوره اصلاحات و اصولگرایان متوجه شدهاند که برخلاف آنچه تصور میکردند، مقصر همه مشکلات آقای هاشمی نبوده است. مثلا در هشت سال اخیر آقای هاشمی نقش خاصی نداشته اما مشکلات برطرف نشده است. پس مشکل، ایشان نیست. ضمن اینکه مردم معتقدند که سیاستهای آقای هاشمی در مقایسه با سیاستهای اصولگرایان بسیار بهتر است. در سال 84 با وجود اینکه این همه علیه آقای هاشمی و خانواده ایشان تبلیغ شد و گفتند ایشان و فرزندانشان در این مملکت خوردهاند و بردهاند، باز هم در دور دوم انتخابات شاهد بودیم که 10 میلیون نفر از اقشار تحصیلکرده به ایشان رأی دادند و امروز مطمئنا این رقم از 10 میلیون بسیار فراتر رفته است.
برخلاف گفته شما اینروزها رابطه حاکمیت و اصلاحطلبان گرمتر از گذشته شده است و چندی پیش سه تن از اصلاحطلبان با رهبری دیدار داشتهاند. آیا این دیدارها نشانههای مثبت برای حضور در انتخابات نخواهد بود؟
نه به هیچ وجه. از امروز تا 24 خردادماه اصولگرایان و رسانههای اصولگرا سعی در القای این موضوع دارند که اصلاحطلبان در انتخابات شرکت خواهند کرد ولی مطمئن باشید که اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد.
در سناریوی فرضی شما مسأله حضور اصلاحطلبان در انتخابات صرفا مانور تبلیغاتی اصولگرایان و رسانههای اصولگرا. اما ما از چند ماه پیش شاهد بودهایم که فعالیت رسانههای اصلاحطلب شدت گرفته است و تقریبا هر روز یکی از نامزدهای احتمالی اصلاحطلبان در رسانههای این جریان مطرح میشود. آیا رسانههای اصلاحطلبان در زمین اصولگرایان بازی میکنند؟
مهم این است که اصلاحطلبان اصلی از انتخابات محروم هستند. اعضای مجمع روحانیون مبارز، اعضای حزب مشارکت، دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب، آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگر رهبران اصلاحطلب از جمله افراد و گروههایی هستند که واقعا نماینده اصلاحطلبان به شمار میروند ولی از حضور در انتخابات محروم خواهند شد. اصولگرایان به کبریتهای بیخطر علاقه بیشتری دارند. اصولگرایان افرادی مانند آقای کواکبیان را که بیخطر هستند، بهعنوان اصلاحطلب پر و بال میدهند و آنها را مطرح میکنند تا وانمود کنند که انتخابات با حضور همه گروهها برگزار میشود ولی واقعیت چیز دیگری است.
دیدگاه شما