تاریخ : 28. اسفند 1391 - 8:22   |   کد مطلب: 2559
روز عید، همه اول به دیدن بزرگترهای فامیل می رفتند و به خانه هر کدام از فامیل که می رفتی تخم مرغ رنگی عیدی می گرفتی.

متنی که در زیر می خوانید خاطرات زیبا و خواندنی از نوروز پنجاه سال پیش است که توسط یکی از مادربزرگ های شهرستان بیان شده است. البته احتمال دارد که این رسم ها در روستاهای نقاط مختلف شهرستان با هم کمی تفاوت داشته باشد.

از چند هفته مانده به عید نوروز مردم شروع می کردند به تمیز کردن خانه ها. مثلا برای سفید کردن دیوارهای خانه از یک نوع خاک سفید که از صحراهای اطراف روستا آورده می شد استفاده می کردند. این خاک سفید را با آب مخلوط کرده و آن را با یک تکه پارچه به دیوارها می کشیدند تا سفید شود.

اکثر مردم، آن مختصر شیرینی موجود در خانه را که قصد داشتند در پذیرایی از مهمان ها استفاده کنند داخل سینی های بزرگ می چیدند. تعداد کمی از مردم ظرف و ظروف بزرگ و متعدد در خانه داشتند. به همین دلیل برای تهیه ظرف و سینی های بزرگ به سراغ خانواده هایی که وضع مالی بهتری داشتند می رفتند تا از آنها قرض بگیرند. بسیاری از روستاییان نیز این سینی ها را از منزل خان ها تهیه می کردند و قرض می گرفتند.

از آنجا که قیمت گوشت پایین بود، آبگوشت بدون رب غذای ثابت تمام مردم بود. فقط شب عید هر خانواده نهایتا یک کیلو برنج تهیه می کرد تا آن را با رشته مخلوط کند تا اعضای خانواده در شب عید برنج میل کنند. خانواده هایی که دخترانشان را شوهر داده بودند از همین برنج در شب عید به اندازه یک بشقاب برای آنها به عنوان عیدی می بردند.

روز عید، همه اول به دیدن بزرگترهای فامیل می رفتند و به خانه هر کدام از فامیل که می رفتی تخم مرغ رنگی عیدی می گرفتی. مادران خانه چند هفته قبل از عید تخم مرغ ها را از برنامه غذایی! فرزندانشان حذف می کردند و آن ها را جمع می کردند و نزدیک عید با رنگ قرمزی که مخصوص الیاف قالی بافی بود تخم مرغ ها را رنگ می کردند تا به عنوان عیدی به فرزندان فامیل ها بدهند. به فرزندان میهمان های غیر فامیل هم گردو و مقدار کمی پول عیدی داده می شد. خیلی وقت ها وقتی تخم مرغ کم بود و مهمان هم زیاد، مادر خانه یواشکی از زیر کرسی تخم مرغ ها را فقط به بچه هایی می داد که بیشتر دوستشان داشت و به همه نمی داد. این تخم مرغ ها را بعد از سیزده بدر تا چند هفته به عنوان غذا می خوردند.

برای تهیه لباس عید از پارچه هایی به نام مدقال استفاده می شد که رنگی سفید داشت و از آن برای مردها پیراهن می دوختند و مقداری از پارچه ها را نیز به رنگرز می دادند تا رنگ طوسی و مشکی بزند تا برای مرد خانه شلوار بدوزند. مقداری از پارچه را نیز به رنگ های دیگر در می آوردند تا برای بچه ها لباس رنگی بدوزند که البته این لباس های رنگی بعد از یک بار شستن بی رنگ می شدند.

در شب نشینی های عید داستان گفته می شد و همه دور یک کرسی می نشستند و خوش بودند.

در شب عید پسرانی که نامزد داشتند به همراه ساق دوش خود یک پارچه بلند(شال) با خودشان می بردند و از  نورگیر خانه عمه و عمو و خاله و دایی و بقیه فامیل به داخل آویزان می کردند تا صاحبان خانه هدیه ای همچون قند و تخم مرغ و پول و کشکمش به آن ببندند تا او شال را بالا بکشد و هدایا را بردارد. این کار حدودا تا نیمه شب طول می کشید. بعد هم  داماد شام را به خانه عروس می رفت تا هدایایی را که کاسب شده با هم استفاده کنند.

هیچ میوه ای وجود نداشت و یا حداقل در دسترس روستاییان نبود و تنها پذیرایی های رایج کشمش و نخودچی و نقل بود.

نزدیک عید حمام عمومی شلوغ تر از همیشه بود. مردها در حمام از ترس خان جرات نداشتند از صابون استفاده کنند و زن ها نیز در حمام از ترس خانم ها(همسران خان ها) جرات نمی کردند از صابون استفاده کنند بلکه سر و روی خود را با مخلوط سرکه و گِل می شستند. در صورتی که زنی در حضور خانم ها از صابون استفاده می کرد باید حسابی کتک می خورد چراکه صابون فقط مخصوص خان زادگان بود. خزینه ای که آب داغ حمام در آن جمع می شد تا حدود زیادی غیر بهداشتی بود. جالب این که مسئول حمام فقط سالی یکبار آن هم در ایام نوروز آب خزینه را به طور کامل عوض می کرد.

نزدیک عید بچه ها و مردان به سلمانی می رفتند و دلاک موهای مردان را کوتاه می کرد و چند زخم کوچک نیز به روی گوش بچه ها ایجاد می کرد تا با کهنه شدن سال چند قطره خون کهنه (به عقیده قدیمی ها) از بدن کودک خارج شود تا کمتر بیمار شود. 

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن