آخرین اخبار

تاریخ : 2. مهر 1398 - 6:15   |   کد مطلب: 26726
مشاور عالی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران می‌گوید نیروی هوایی ارتش امروز در عرصه بمب‌های پرنده، موشک، موشک‌های نقطه‌زن، موشک‌های حرارتی و موشک‌های راداری بسیار پیشرفت کرده است. موشک سجیل نهاجا که جای «هاگ» را گرفته است تقریبا مثل موشک فونیکس عمل می‌کند. ما امروز می‌دانیم که باید جایی موشک خود را از هواپیما شلیک کنیم که دشمن ما را نبیند و نتواند بزند.

متن کامل مصاحبه با امیر سیاوش مشیری به قرار زیر است:

ریشه‌های همراهی نیروی هوایی ارتش با امواج انقلاب از همان دوران حضور خلبانان در آمریکا وجود داشت
میزان: یکی از استدلال‌های کسانی که در ابتدای انقلاب شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند این بود که «ارتشی‌ها در آمریکا دوره نظامی گذرانده‌اند و به نظام جمهوری اسلامی وفادار نیستند». شما که ۲ سال در آمریکا حضور داشتید و آنجا هم با خلبان‌های ایرانی زیادی رفت و آمد داشتید، بگویید که جَو فکری حاکم بر نیرو‌های نظامی ما که در آمریکا تحصیل کرده بودند چگونه بود؟

امیر مشیری: من سال ۱۳۵۳ ارباب جمعی نیروی هوایی ارتش شدم و یک سال بعد به آمریکا رفتم. بچه‌هایی که برای دوره به آمریکا می‌رفتند گاه تعدادشان به ۳۰۰ نفر می‌رسید البته همه این ۳۰۰ نفر در یک پایگاه هوایی آمریکا متمرکز نمی‌شدند بلکه به چند پایگاه می‌رفتند. ریشه‌های همراهی نیروی هوایی ارتش با امواج انقلاب اسلامی از همان دوران حضور خلبانان در آمریکا وجود داشت و ملموس بود. شهیدان بابایی، یاسینی، اردستانی، دوران و... هم همگی در آمریکا دوره دیده بودند. به خاطر دارم در یکی از کلاس‌های تئوری‌مان در آمریکا روی تخته سیاه یک علامت خلبانی با نوشته «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود. متوجه شدم که این علامت و نوشته را آقای سبزواری که بعد‌ها در دفاع مقدس به شهادت رسیدند، از خود روی آن تخته به یادگار گذاشته است. حتی خود آمریکایی‌ها هم برای این «بسم الله» حرمت قائل بودند و آن را پاک نمی‌کردند. یک بار هم در ایام محرم، تعدادی از خلبانان دور هم جمع شده بودیم، یکی روضه می‌خواند و بقیه اشک می‌ریختند و سینه می‌زدند؛ یک مرتبه پلیس آمریکا آمد به ما ایست داد و گفت دستهایتان را ببرید بالا. دست‌ها را که بالا بردیم از ما پرسیدند شما چرا خودزنی می‌کنید؟ ما هم قضیه را برای آن‌ها روشن کردیم و آن‌ها فهمیدند که این موضوع، یک موضوع مذهبی است و ریشه در باور‌های دینی ما دارد. وقتی که خلبان‌های نیروی هوایی در سال‌های میانی دهه ۵۰ پس از طی دوره از آمریکا به کشور باز می‌گشتند به وضوح نارضایتی مردم از وضع موجود و عدم همراهی آنان با رژیم را مشاهده می‌کردند.

آمریکایی‌ها قصد داشتند ما را عقده‌ای کنند
میزان: خلبانان نیروی هوایی ارتش در زمان رژیم گذشته از حق و حقوق نسبتا بالایی برخوردار بودند. آیا این حقوق بالا باعث نمی‌شد که شما با موج انقلاب مردم همراهی نکنید؟
امیر مشیری: نیروی هوایی چشم و چراغ محمدرضا پهلوی بود. فرمانده نیروی هوایی تیمسار «خاتم» شوهر خواهر شاه بود. اصلا در مخیله شاه نمی‌گنجید که روزی نیروی هوایی ضدّ او شود. با وجود اینکه حق و حقوق خلبانان در زمان قبل از انقلاب وضعیت خوبی داشت، اما این موضوع، خلبانان را اشباع نمی‌کرد. ما طرح‌های زیادی در نیروی هوایی برای اجرا داشتیم که آمریکایی‌ها مانع به ثمر رسیدن آن‌ها می‌شدند. همه کار‌ها از صفر تا صد باید با هماهنگی آمریکایی‌ها انجام می‌شد. آن‌ها اجازه نمی‌دادند بچه‌های ایرانی قطعات هواپیما که مشکل پیدا کرده بود را تعمیر کنند. قطعه را برای تعمیر به آمریکا می‌فرستادند، اما اجازه نمی‌دادند بچه‌های فنی نیروی هوایی حتی به آن قطعات نزدیک شوند. ما عقده‌ای نداشتیم، اما ظاهرا آمریکایی‌ها قصد داشتند ما را تحقیر و عقده‌ای کنند. آن‌ها مانع از انجام کاری می‌شدند که ما توانایی آن را داشتیم. در نهایت شرایط به گونه‌ای پیش رفت که از ابتدای سال ۵۷ تا زمان پیروزی انقلاب که در بهمن ماه اتفاق افتاد، افعال و اقوال امام خمینی (ره) در نیروی هوایی زبان به زبان می‌گذشت. به خاطر دارم ابتدای سال ۵۷ من در گردان ۱۱ مهرآباد تهران مشغول گذراندن دوره خلبانی اف ۴ بودم و حول و حوش شهریور ۵۷ پس از پایان این دوره، به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شدم. در همدان مسئول غذای پایگاه، هم غذا را گران کرد و هم از کیفیت آن زد. ما خلبانان که حدود ۴۰ نفر بودیم تصمیم گرفتیم در اعتراض به این اقدام، غذای رستوران را نخوریم. همافران پایگاه هم که حدود ۴۰۰ نفر بودند وقتی این کار خلبانان را دیدند تصمیم گرفتند آن‌ها هم غذای رستوران را نخورند. فردای آن روز شنیدیم که بی‌بی‌سی گفته همافران پایگاه سوم شکاری دست به اعتصاب زدند. برای خودمان هم جالب بود. ما دست به اعتصاب نزدیم، اما خبر کاری که کرده بودیم با عنوان اعتصاب در کشور پخش شد و البته که ما هم از انتشار این خبر ناراحت نشدیم. یک روز هم تصمیم گرفته شد در پایگاه راه‌بندان ایجاد کنیم. همه ماشین‌های خود را روشن کردیم و به خیابان اصلی پایگاه آمدیم و شروع کردیم به بوق زدن. فرمانده پایگاه تعجب کرده بود که چه اتفاقی افتاده تا اینکه متوجه شد نیرو‌های پایگاه هم همراه با مردم انقلابی دست به اعتراض زده‌اند.

استقبال چشمگیر و کیلومتری مردم خاش و زاهدان از خلبانان تبعیدی
میزان: برخورد حفاظت اطلاعات ارتش با نیرو‌های انقلابی حاضر در نیروی هوایی ارتش چگونه بود؟
امیر مشیری: در ابتدا مسئولان حفاظت اطلاعات ارتش و فرماندهان برخورد محکم با نیرو‌های معترض و انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند، اما خیلی زود فهمیدند که این شیوه برخورد آن‌ها غلط است و نمی‌تواند برای آن‌ها حاصلی داشته باشد. به همین خاطر تصمیم گرفتند از دریچه دوستی با نیرو‌های معترض وارد شوند و یکی یکی آن‌ها را اعتراضات خود منصرف کنند. اما در آن روز‌ها اعتراض‌ها از یک پایگاه به پایگاه دیگر می‌رسید و دیگر کسی نمی‌توانست جلوی آن را بگیرد. اعتراض‌ها از پایگاه همدان به پایگاه تبریز رفت و از آن پس دیگر کنترل آن ممکن نبود. وقتی که رژیم متوجه شد نمی‌تواند با این موج ایجاد شده در نیروی هوایی مقابله کند تصمیم به مقابله جدی گرفت و تعدادی از خلبانان و همافران معترض را سوار هواپیمای ۱۳۰- C کرد تا آن‌ها را به خاش ببرد. شنیده شده بود که حتی حکم اعدام تعدادی از این افراد از جمله آقایان زندی و ابیانه را هم داده بودند. اخبار تبعید این خلبانان به گوش مردم خاش رسید و از آنجا هم این خبر به زاهدان رسید. سرانجام پس از آزادی این خلبانان، استقبال چشمگیر و کیلومتری مردم خاش و زاهدان جلوه‌ای بسیار زیبا را برای انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرد.

با دستور مستقیم حضرت امام خمینی (ره) پرواز‌های ما بر فراز کردستان انجام می‌شد
میزان: نخستین ماموریت نیروی هوایی ارتش بعد از پیروزی انقلاب چگونه و با چه کیفیتی انجام شد؟
امیر مشیری: غائله کردستان یک روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و تبع همین موضوع، ماموریت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هم از ۲۳ بهمن شروع شد. ۲۳ بهمن سال ۵۷ پادگان مهاباد سقوط کرد. تمام پادگان‌های مجاور پادگان مهاباد یکی یکی در حال سقوط بودند. در شرایط خاص روز‌های ابتدای انقلاب که خیلی‌ها سر پُست و مسئولیت خود نبودند، اشرار و ضدانقلاب به راحتی می‌توانستند پادگان‌های مرزی را تصاحب کنند. تنها نیروی فعال در روز‌های آغازین غائله کردستان نیروی هوایی بود. نزدیک‌ترین پایگاه هوایی به مهاباد، پایگاه هوایی تبریز بود، ولی، چون پایگاه تبریز تنها هواپیمای اف‌۵ در اختیار داشت و اف ۵ هم هواپیمای مناسبی برای پرواز در شب نبود، تصمیم گرفته شد که از هواپیما‌های دارای رادار اف ۴ در پایگاه سوم شکاری همدان استفاده شود. گر چه در آن روز‌ها سیستم ارتش خیلی به هم خورده بود، ولی با دستور مستقیم حضرت امام خمینی (ره) پرواز‌های ما بر فراز کردستان انجام می‌شد. در چند روز اول با توجه به اینکه خبر‌های ضد و نقیضی از اوضاع کردستان مخابره می‌شد سعی می‌کردیم بی‌گدار به آب نزنیم و حرکات خشونت‌آمیز نداشته باشیم. بر همین مبنا تصمیم گرفته شد که خلبانان پایگاه سوم شکاری با پرواز بر فراز کردستان و انجام حرکات آکروباتیک، در دل ضدانقلاب رعب و وحشت ایجاد کنند. وقتی هم که خبر‌های تحرکات ضدانقلاب در کردستان بیشتر به ما می‌رسید و ما بیش از گذشته متوجه افزایش سلاح‌ها و تجهیزات آنان می‌شدیم، تصمیم گرفتیم که سازماندهی بهتری برای مقابله با آنان در خود ایجاد کنیم.

خلبانان پایگاه سوم شکاری بعضی شب‌ها تا ۳۲ سورتی پرواز در کردستان انجام می‌دادند
میزان: عمده تحرکات و جابجایی‌های نیرو‌های زمینی و چریکی ما در کردستان، شب هنگام صورت می‌گرفت. نیروی هوایی ارتش چگونه به این مهم کمک می‌کرد؟
امیر مشیری: هواپیما‌های پایگاه همدان شب تا صبح منطقه را روشن نگه می‌داشتند. هواپیمای اف ۴ قادر است ۱۶ فِلِر یا همان «منور» را با خود حمل کند که هر کدام از این‌ها ۲۴ هزار شمع قدرت دارد. برای اینکه منطقه روشن نگه داشته شود ۲ هواپیما با هم به راه می‌افتادند و هر کدام به مدت نیم ساعت منطقه را روشن نگه می‌داشتند. گاهاً پیش می‌آمد که ستون‌های زمینی ما ۲ قسمت می‌شدند و به ۲ سمت حرکت می‌کردند که در این شرایط هواپیما‌های ما باید ۲ منطقه را به صورت همزمان روشن نگه می‌داشتند تا نیرو‌های زمینی بتوانند عملیات یا جابجایی خود را انجام دهند. هر وقت که به دلیل بدی شرایط جوی یا خراب شدن تجهیزات فنی هواپیماها، قادر به پشتیبانی از نیرو‌های زمینی نمی‌شدیم متاسفانه ستون‌های زمینی ما در کمین‌گاه‌های ضد انقلاب گیر می‌افتادند. گاهاً در مواقع تاریکی هوا در یک شب، خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان تا ۳۲ سورتی پرواز انجام می‌دادند که آمار بسیار بالایی است. جا دارد یای کنم از شهیدان آبشناسان و صیاد شیرازی که حقیقتاً عملکرد درخشانی در جریان فرماندهی مبارزه چریکی با ضد انقلاب کردستان داشتند. البته یادمان نرود که غائله کردستان تا سال ۶۳ ادامه داشت و همواره بخشی از توان نیروی هوایی معطوف این منطقه بود. در دوران دفاع مقدس هر کجا که صدام کم می‌آورد از توان ضدانقلاب‌های نفوذی در کردستان استفاده می‌کرد. هر چه از خیانت‌های ضدانقلاب در کردستان بگویم باز هم کم گفته‌ام. در دوران دفاع مقدس وقتی که هواپیمای نیروی هوایی توسط پدافند هوایی عراق مورد اصابت قرار می‌گرفت و خلبان مجبور بود برای حفظ جان خود ایجکت کند و از هواپیما بیرون بپرد، عناصر خائن ضدانقلاب در کردستان این خلبان‌ها را که در محدوده آن‌ها به زمین می‌رسیدند را دستگیر کرده و تحویل صدام می‌دادند.

شهید نوژه با زبان روزه به شهادت رسید
میزان: شهید «محمد نوژه» اولین شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که هواپیمای او در منطقه کردستان مورد اصابت قرار گرفت. در خصوص نحوه شهادت شهید نوژه اگر اطلاعاتی دارید برای ما بیان کنید.
امیر مشیری: هواپیمای شهید نوژه وقتی مورد اصابت ضدانقلاب کردستان قرار گرفت که برای شناسایی منطقه‌ای که ضدانقلاب در آنجا حاضر بود به پرواز درآمده بود. ما در آن روز‌ها هنوز نمی‌دانستیم که استقرار ضدانقلاب و اشرار در کردستان چگونه است. وقتی که هواپیمای شهید نوژه مورد هدف قرار گرفت ما تازه متوجه شدیم که ضدانقلاب حاضر در کردستان، تجهیزات ضدهوایی هم دارد. «سید عبدالله بشیری موسوی» از رفقای من در کابین عقب هواپیمای شهید نوژه قرار داشت. هر ۲ شهید بزرگوار با زبان روزه به شهادت رسیدند.

شهید نوژه می‌توانست فرمانده پایگاه شود، اما گفت از من ارشدتر هم وجود دارد
میزان: خاطره‌ای از مواجهه خودتان با شهید نوژه دارید؟
امیر مشیری: شهید نوژه انسانی بسیار محترم، خانواده‌دوست، انقلابی و باشخصیت بود. وقتی که انقلاب به پیروزی رسید، شهید نوژه با توجه به سوابقی که داشت می‌توانست معاون عملیات پایگاه سوم شکاری شود، اما گفت در این پایگاه از من ارشدتر وجود دارد و بهتر است که این مسئولیت به آن‌ها سپرده شود. مهر ایشان زمانی بر دل من نشست که تازه وارد پایگاه همدان شده بودم. فرمانده عملیات پایگاه همدان در آن زمان فردی به نام سرهنگ ستاری بود. هنگامی که خودم را به او معرفی کردم به لهجه ترکی و با عصبانیت به من گفت «این چه وضعی است که تو داری؟ برو موهایت را از ته بزن». انصافاً هم مو‌های من آنچنان بلند نبود که در ذوق بزند و به چشم بیاید. آن زمان هم تازه نامزد کرده بودم و نزدیک ازدواجم بود. رفتار آن سرهنگ باعث شد به غرور من بر بخورد و با دل شکسته و حالت ناراحت و عصبانی از اتاقش بیرون بیایم. همین‌که بیرون اتاق ایستاده بودم، دیدم که یک سرگردی من را صدا زد و آرام به من گفت «برو دور موهات رو بزن و بیا، من به سرهنگ ستاری می‌گم کوتاه کردی». آن سرگرد «شهید نوژه» بود.

دیدگاه شما