به گزاش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مسئله پوشش و حجاب زن حقیقتی به بلندای تاریخ دارد که هر زمان رنگ و آهنگی یافته و هرکس با دیدگاه خود آن را نقد و بررسی کرده است. یکی از جنبههای نقد و بررسی حجاب این است که آیا میتوان در یک جامعه پدیده بدحجابی و بیحجابی را جرم تلقی و برای آن مجازات تعیین کرد؛ جرمانگاری این پدیده به دلیل ارتباطی که با مقوله محدود شدن آزادی انسانها دارد اقدامی بس مخاطرهآمیز و حساسیت برانگیز است. اگر بپذیریم که اصل بر آزادی انسان است، اما در این بین، اِعمال محدودیت از طریق جرمانگاری حجاب، استثناء محسوب میشود و تعارضی با آزادی انسانها ندارد، بار اثبات ضرورت وجود محدودیت بر عهده کسانی است که قصد محدود کردن آزادیهای افراد را از طریق جرمانگاری دارند.
مسئله دیگری که سوای از جرم انگاشتن مسئله بدحجابی وجود دارد، ضرورت ایجاد بسترهای فرهنگی و اعتقادی در جامعه است؛ در این باره سؤالی که باید از متولیان امور فرهنگی و دینی پرسید آن است که چه مقدار توانستهاند بسترهای تربیتی و فرهنگی را جهت نهادینهسازی امر حجاب از طریق نهادهای اثربخش مثل مدارس و رسانه ملی فراهم کنند تا انتظار رعایت آن از سوی عموم جامعه را داشته باشند و کار به رفتارهای سلبی و قانونی کشیده نشود؟ بنابراین سؤال اینجاست که آیا اولین و آخرین پله نهادینهسازی حجاب وضع قانون است؟
این موضوعات ما را بر آن داشت تا با امین الهیان، کارشناس حقوق جزا و جرمشناسی به گفتوگو بپردازیم. وی که در زمینه «مبانی لزوم جرمانگاری پدیده بدحجابی و بیحجابی» پژوهش کرده، معتقد است سوای از الزامات قانونی، بزرگترین معضلی که درباره پدیده بیحجابی وجود دارد، ضعف بنیانهای اعتقادی است. اگر این مسئله حل شود، مابقی موارد ناخودآگاه اصلاح میشوند. به میزانی که فرد دارای اعتقاد قوی باشد، به همان میزان به مسائل شرعی تقید خواهد داشت، اما اگر عقیدهای در کار نباشد، هر قانونی هم که اِعمال شود، بالأخره قانونشکنیهایی نیز صورت خواهد گرفت.
وی همچنین در بخشهایی از این گفتوگو میگوید جرم انگاشتن و تکلیفمداریِ پدیده بدحجابی یا بیحجابی را میتوان بر اساس آیات و روایات مربوط به حجاب به اثبات رساند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* شما به عنوان محققی که درباره حجاب اقدام به پژوهش کردید، بزرگترین چالش حجاب را چه گزارههایی میدانید؟
سوای الزامات قانونی، بزرگترین معضلی که درباره پدیده بیحجابی وجود دارد، ضعف بنیانهای اعتقادی است. اگر این مسئله حل شود، مابقی موارد ناخودآگاه اصلاح میشود. به میزانی که فرد دارای اعتقاد قوی باشد، به همان میزان به مسائل شرعی تقید خواهد داشت، اما اگر عقیدهای در کار نباشد، هر قانونی هم که اِعمال شود، بالأخره قانونشکنیهایی هم صورت خواهد گرفت. این مسئله باید در بسترهای آموزشی یعنی در مدارس، دانشگاهها و تلویزیون ایجاد شود.
واقعاً در موضوع حجاب به تنها فضاسازی فرهنگی و اعتقادی و بسترهای ایمانی مناسبی شکل نگرفته است بلکه گاهی ضد آن را شاهدیم. در چنین شرایطی واقعاً داشتن انتظار از جامعه در حفظ حجاب بسیار دشوار است. اوضاع فرهنگی مدارس، دانشگاهها و حتی سینما و تلویزیون انسانها را به سوی ارزشهای اخلاقی و دینی سوق نمیدهد و باید بسترهای لازم را برای ترویج حجاب فراهم کنند. مردم جامعه نیاز به بسترهای مناسب فرهنگی و اعتقادی دارند؛ در مناسبهای آیینی و مذهبی مشاهده میکنیم که به دنبال ایجاد فضای مناسب معنوی، همان مردمی که با زور قانون میخواهیم مقیدشان به عفاف و حجاب کنیم، در مراسمها شرکت میکنند و از خداوند طلب آمرزش میکنند؛ چرا که فضا به گونهای است که انسانها ناخودآگاه سعی میکنند خود را با آن فضا تطبیق بدهند؛ مثل ایام ماه مبارک رمضان، ایام محرم، ایام فاطمیه و ...
درباره موضوع حجاب به تنها فضاسازی فرهنگی و اعتقادی و بسترهای ایمانی مناسبی شکل نگرفته بلکه گاهی ضد آن را شاهدیم. در چنین شرایطی واقعاً انتظار داشتن از جامعه در حفظ حجاب بسیار دشوار است. اوضاع فرهنگی مدارس، دانشگاهها و حتی سینما و تلویزیون انسانها را به سوی ارزشهای اخلاقی و دینی سوق نمیدهد.
* خارج از مسائل قانونی درباره موضوع حجاب، راهکارهای سلبی سازندهتر است یا راهکارهای فرهنگی؟
از نظر من در حال حاضر صرف پیشگیری یا مجازات کافی نیست؛ هر دوی اینها باید در کنار یکدیگر اِعمال شوند تا بتوانیم به نتیجه مطلوب دست یابیم. کار فرهنگی درباره موضوع بدحجابی باید ملازم برخورد سلبی باشد، اما باید درصد بیشتری را به خود اختصاص دهد. اتفاقاً در پژوهشی که کردم، به مسئله تکلیف بودن و لزوم جرم انگاشتن مسئله بدحجابی از منظر قرآن و حتی قوانین لیبرالیستی پرداختم.
* درباره جرمانگاری مسئله بدحجابی به چه استدلالهایی دست یافتید؟
ابتدا درباره خود مفهوم جرمانگاری توضیحی بدهم. جرمانگاری فرایندی است که به موجب آن، قانونگذار با در نظر گرفتن هنجارها و ارزشهای اساسی جامعه و با تکیه بر مبانی نظری مورد قبول خود، برای فعل یا ترک فعلی ضمانت اجرای کیفری وضع میکند. این فرایندی سه مرحله ای است؛ در اولین مرحله، از آنجایی که اصل بر آزادی انسان است و جرم انگاری، این آزادی را محدود میکند، برای جرمانگاریِ فعل یا ترک فعلی، باید قبل از هر چیز ضرورت آن به اثبات برسد.
با توجه به این دو گزاره، فعل یا ترک فعلی را جرمانگاری میکنیم. اگر اصل بر آزادی انسان است و جرمانگاری محدودیت در آزادی انسان است، باید اثبات کنیم این اِعمال محدودیت ضرورت دارد. "جاناتان شنشک" با تأسیس روش پالایش در فرایند تصمیمگیری راجع به جرمانگاری، ورود هر رفتاری را به سیاهه قوانین کیفری، مستلزم عبور از سه مرحله یا فیلتر میداند.
الف) فیلتر اصول؛ بر اساس این فیلتر، در وهله اول باید ثابت شود که رفتار بر اساس یکسری اصول نظری راجع به جرمانگاری (مثلاً اصل صدمه) وارد حوزه جرایم میشود.
ب) فیلتر دوم، پیشفرضها است. در این مرحله اثبات میشود که جز مجازات، راه حل دیگری برای رفتار ضد ارزش جامعه وجود ندارد. این فیلتر بیان میدارد که روشهایی که واجد کمترین مزاحمت برای فرد است و کمتر جنبه آمرانه دارد، نسبت به روشهایی که مزاحمت بیشتری را برای او فراهم میکنند، برترند؛ از این رو حکومت باید تنها هنگامی به جرمانگاری رفتاری متوسل شود که بتواند با دلایل قطعی و یقینی ثابت کند که جز مجازات راه حل دیگری برای جلوگیری از آن وجود ندارد.
ج) فیلتر سوم، فیلتر کارکردها است. در این مرحله مصلحت یا مفسده جرمانگاری مورد بررسی قرار میگیرد. اگر مصلحت آن نسبت به مفسده بیشتر باشد، آن وقت میتوان برای این رفتار مجازات تعیین کرد و آن را جرمانگاری کرد.
[عفاف و حجاب , سبک زندگی ایرانی اسلامی ,]
از این جهت در فیلتر اول باید اثبات کنیم که جرمانگاریِ بیحجابی یا بدحجابی ضرورت دارد. در این باره از دو رویکرد استفاده کردم. منظر اول این است که باید دانست حجاب، تکلیفمدار است یا حقمدار؟ اگر اثبات کنیم حجاب امری تکلیفمدار است نه حقمدار، آن وقت میتوان بدحجابی یا بیحجابی را جرمانگاری کرد.
* منظور از حقمداری؟
یعنی آیا خود فرد حق دارد حجاب داشته باشد یا خیر؟ اگر تکلیفمدار باشد، فرد نمیتواند ادعا کند که نباید حجاب داشته باشم؛ بنابراین باید حجاب را رعایت کند.
دستورات قرآنی خداوند در حفظ حجاب
* چگونه میتوان اثبات کرد که حجاب امری تکلیفی است نه حقی که بر عهده افراد است؟
برای اثباتِ تکلیفمدار بودن حجاب، به آیاتی از قرآن اشاره کردم. آیات حجاب در 5 مرحله نازل شده است:
مرحله اول، آیات 32 و 33 سوره احزاب. خداوند به زنان پیامبر امر کرد که از حجرههای خود جز موارد ضروری بیرون نیایند و همچنین با ناز و کرشمه با مردان سخن نگویند و مانند دوران جاهلیت، خود را زینت ندهند. "یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا»، «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی...»؛ اى همسران پیامبر، شما اگر تقوا پیشه کنید، مانند هیچ یک از زنان نیستید؛ پس در گفتار خود، نرمى و طنّازى [ چنانکه عادت بیشتر زنان است ] نداشته باشید تا کسى که بیمار دل است طمع کند، و سخن پسندیده گویید؛ و در خانههایتان قرار و آرام گیرید و [ در میان نامحرمان و کوچه و بازار ] مانند زنان دوران جاهلیت پیشین ظاهر نشوید ...»
مرحله دوم، آیه 53 سوره احزاب است؛ در این آیه خداوند به تمام مردان دستور میدهد از پشت پرده با زنان پیامبر(ص) سخن گویند. "وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ؛و چون از زنان پیامبر چیزی خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید؛ این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است." سپس دلیل این دستور را چنین بیان می فرماید: "ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ ؛ حجاب برای آنکه دلهای شما و آنان پاکیزه بماند ، بهتر است "
بیشتر بخوانید
حجاب و ساختار بیولوژیک بدن انسان پیوندی ناگسستنی دارند/ خداوند برای راهرفتن زنان هم مدل دارد
در مرحله سوم، در آیه 55 سوره احزاب، خویشاوندان نَسَبی همسران پیامبر از دایره این حکم خارج شدند و اجازه یافتند با همسران پیامبر (ص) بدون نیاز به حائل سخن گویند." لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیداً "
مرحله چهارم، آیه 59 احزاب است. در این آیه جلباب، به عنوان حقی برای همسران و دختران پیامبر و زنان مؤمن قرار داده شد. "یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما؛ اى پیامبر،به همسرانت و دخترانت و همسران کسانى که مؤمنند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند؛ این [ پوشش ] به اینکه [ به عفت و پاکدامنى ] شناخته شوند، نزدیکتر است و در نتیجه [ از سوى مردم بیتقوا ] مورد آزار قرار نخواهند گرفت؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است."
در مرحله پنجم، آیات 30 و 31 سوره نور است که احکام حجاب بانوان را روشن کرد. " قلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ(30)وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ...؛ به مردان مؤمن بگو چشمان خود را فرو بندند و خود را حفظ کنند؛ این براى آنان پاکیزهتر است؛ قطعاً خدا به کارهایى که میکنند ، آگاه است؛ و به زنان با ایمان بگو چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند و خود را حفظ کنند و زینت خود را مگر مقدارى که پیداست آشکار نکنند و [ براى پوشاندن گردن و سینه ] مقنعههاى خود را به روى گریبانهایشان بیندازند ...»
همچنین در احادیث متعددی نیز اشاره به ضرورت حجاب شده است. در زمینه حجاب روایات فراوانی وارد شده که برخی توصیفی و برخی دیگر دستوری است؛ مثلاً جابر بن عبدالله انصاری میگوید رسول الله (ص) به قصد دیدار حضرت فاطمه سلام الله علیها خارج شد، در حالی که من همراه ایشان بودم. هنگامی که در خانه رسیدیم، دستش را بر روی در گذاشت و آن را فشار داد؛ سپس فرمود السلام علیک. حضرت فاطمه جواب داد علیکم السلام یا رسول الله. پیامبر فرمود: آیا من به همراه کسی که با من است داخل شویم؟ حضرت فاطمه عرض کرد: یا رسول الله مقنعه بر سر ندارم. پیامبر فرمود: اضافه مقنعهات را بگیر و با آن سرت را بپوشان؛ حضرت فاطمه این کار را کرد. جابر ادامه میدهد که من و رسول خدا(ص) داخل شدیم.
امام صادق (ع) نیز با لسان دستوری در این خصوص میفرمایند: "نَهَى أَنْ تَتَزَیَّنَ الْمَرْأَةُ لِغَیْرِ زَوْجِهَا فَإِنْ فَعَلَتْ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُحْرِقَهَا بِالنَّار؛ پیامبر (ص) نهی فرمود که زن برای مرد اجنبی زینت کند. اگر چنین کرد، حق است که خدا او را به آتش بسوزاند. الأمالی صدوق، النص، ص423)
در کتب اهل سنت نیز به این مضامین روایاتی از پیامبر اکرم (ص) درج شده است؛ از جمله روایت است که اسماء دختر ابیبکر با لباسهای نازک بر پیامبر وارد شد. آن حضرت به نشانه اعتراض از او روی گرداند و فرمود: "یا اسماء انّ المرأة اذا بلغت المحیض لم تصلح ان یری منها الّا هذا و هذا؛ ای اسما زن وقتی به حد بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دستها" (الصابونی ،1421ه، ص385)
* با توجه به اینکه جرمانگاری صورت گرفته است، اما در عین حال مشاهده میکنیم در برخی ادارات دولتی ما حجاب اسلامی رعایت نمیشود. این چالش از کجا ناشی میشود؟
در مسئله حجاب ضعف قانونی داریم. بدحجابی و بیحجابی تاکنون جرمانگاری نشده است. مفهوم عام در قانون مجازات به نام اَعمال منافی عفت داریم. شاید بتوان بیحجابی را ذیل این عنوان تعریف کرد، اما صراحتاً درباره بیحجابی متنی قانونی نداریم.
حجاب باید از سطح آییننامهای تبدیل به قانون شود
* اما هر کدام از ادارات آییننامههایی در زمینه رعایت حجاب دارند؛ تکلیف این آییننامهها چیست؟
آییننامه، ارزش و اعتبار قانون را ندارد؛ حتی محکمه قضائی هم میتواند آن را مورد قبول قرار نداده و به آن اعتبار ندهد. آنچه در اجراء، کارایی دارد، قانون است. بنابراین در درجه اول مجلس باید بازبینی در قوانین جزایی ما داشته باشد. در تفاوت قانون با آییننامه آمده است: «قانون حاکم بر تمام مردم و سازمانهای دولتی است و اگر طبق تشریفاتِ مقرر در قانون اساسی تصویب و امضا شود، هیچ مرجعی حق الغای آن را ندارد و فقط قوه مقننه میتواند با وضع قانون دیگری، به طور صریح یا ضمنی، آن را نسخ کند، اما اعتبارِ تصمیمهای قوه مجریه محدود به مفاد قوانین است و در صورتی اعتبار دارد که مخالف مصوبات مجلس نباشد. در این صورت، نه تنها دادگاهها بر اساس اصل 170 قانون اساسی باید از اجرای این گونه تصمیمها خودداری کنند؛ هر ذینفع نیز حق دارد از دیوان عدالت اداری ابطال آنها را بخواهد. به اضافه تصویبنامهها و آیین نامههای اداری، قوه مجریه را پایبند نمیکند، زیرا مقامِ تصویبکننده یا مقام بالاتر میتواند با گرفتن تصمیم تازهای آن را نسخ کند.»
بدحجابی آسیبهای عمومی را در پی دارد
* شما در بخشی از پژوهش خود بر اساس اصول لیبرالی درباره اثبات اینکه الزام حجاب، تضادی با آزادی فردی ندارد و به عنوان تکلیف قانونی محسوب میشود سخن گفتید. منظور شما از طرح این مسئله چه بود؟
نظام لیبرال مبتنی بر آزادی مطلق است و معتقدند این اصل آزادی را به هیچوجه نمیتوان محدود کرد، مگر در برخی موارد استثنایی؛ مثل اصل ضرر، اصل مزاحمت، اصل حمایتگری قانونی و نیز اصل اخلاقگرایی قانونی. با توجه به این موارد، به صورت خیلی جزئی آزادیِ مدنظر خود را مقید به این اصول میکنند. ما جهت اثبات ضرورت جرمانگاریِ پدیده بدحجابی از همین اصول محدودکننده نظام لیبرال استفاده کردیم. همانگونه که آنها معتقدند اصل ضرر محدودکننده آزادی است، ما نیز از همین اصل استفاده کردیم و ضرورت جرمانگاریِ بدحجابی را اثبات کردیم؛ به این معنا که وقتی بیحجابی در جامعهای شیوع مییابد، ممکن است افراد خانوادهای تحت تأثیر منفی این امر قرار گیرند و به این ترتیب موجبات تزلزل خانواده را فراهم کند. وقتی بنیان خانواده متزلزل شود، به طور طبیعی اعضای آن خانواده ضررهای جبرانناپذیری میبینند؛ از این جهت به دلیل ضرر به غیر، بیحجابی یا بدحجابی باید جرمانگاری شود.
[عفاف و حجاب , سبک زندگی ایرانی اسلامی ,]
دومین اصل لیبرالها، مسئله مزاحمت است؛ یعنی آزادی زمانی مصداق دارد که مزاحمتی در کار نباشد. اصل مزاحمت بر ممنوعیت رفتارهایی که ماهیتاً برای دیگران آزار دهندهاند تأکید دارد، هرچند این رفتارها ضرری ملموس و محسوس به دنبال نداشته باشند؛ درواقع مزاحمت در مقایسه با ضرر موجب نقض حقوق یا سدّ منافع کسی نمیشود و آسیب جسمی یا مادی ایجاد نمیکند بلکه صرفاً اسباب اذیت و آزار دیگران را فراهم میکند، از مواردی که لیبرالها به استناد اصل مزاحمت خواستار جرمانگاری آنها شدهاند میتوان به توهین علنی، افشای سِر، افترا، فحشای علنی، هرزه نگاری و ... اشاره کرد. نهایتاً باید گفت که رفتار آزار رسان باید به لحاظ اخلاقی غلط (غیرقابل دفاع و غیرقابل توجیه )باشد. معیار غلط بودن رفتار نیز شهودها و باورهای اخلاقی مردم است. بنابراین در فرضی که رفتار آزار رسان اخلاقاً غلط و غیرقابل دفاع و غیر قابل توجیه نباشد، نمیتوان آن را از رهگذر جرمانگاری ثبت کرد.
قانون اجازه نمیدهد افراد به خود آسیب برسانند
موضوعی به نام حمایتگری قانونی داریم؛ به این معنا که بیحجابی و بدحجابی علاوه بر اینکه برای سایر افراد جامعه آسیبهایی به همراه دارد، برای خود فرد هم آسیبرسان است؛ یعنی فردی که با بدحجابی در جامعه ظاهر میشود، نسبت به افراد با حجاب، بیشتر مورد تعرض قرار میگیرد. از این رو برای جلوگیری از آسیب احتمالی که ممکن است فرد دچار آن شود، قانون میگوید علاوه بر جلوگیری از آسیب دیگران به وی، باید از ضرر به خود فرد هم جلوگیری کنم. مثال ساده آن، استفاده از کلاه ایمنی است که قانون شما را ملزم به استفاده از آن میکند؛ چرا که قانون خود را موظف به حفظ جان افراد جامعه و حمایت از آنها میداند.
حجاب، امری فردگرا نیست بلکه مسئلهای اجتماعی است
نکته آخر اینکه حجاب اگر محدود کننده هم باشد، به دلیل حفظ بنیانهای اجتماعی است؛ از این منظر، فرد نباید خودنگر یا خودمحور باشد بلکه باید خود را در پازلی فرض کند که همگان در این پازل نقشهای خود را ایفا میکنند؛ بنابراین باید نسبت به حقوق سایرین احترام گذاشت. اگر آن فرد تقیدی در زندگی نداشته باشد و یا دچار بیماری شود، سایرین را هم مورد آسیب قرار میدهد، به ویژه موجب تزلزل پایههای خانواده خویش و بعد جامعه میشود. از این رو قوانین و احکام ادیان الهی صرفاً فردگرا نیست بلکه در بستر و پازل تمدنی قابل خوانش است.
دیدگاه شما