بارها و بارها از مردم کوچه و بازار و از مسافران داخل تاکسی شنیده بودم که در یکی از ادارات غیر دولتی شهرستان با مردم و مراجعه کنندگان بدرفتاری می شود و حرمت آنها حفظ نمی شود ولی از آنجا که «شنیدن کی بود مانند دیدن» این حرف ها را خیلی باور نمی کردم و گاهی هم به حساب توقع بالای مردم می گذاشتم. گذشت و گذشت، و دنیا چرخید و چرخید تا اینکه یک روز گذر خود من به آن اداره افتاد. من با یکی از مسئولین رده بالای آن اداره کار داشتم. مدتی که روی صندلی نشسته بودم تا نوبتم برسد با جوانی همنشین شدم که از پینه دستانش معلوم بود کارگر یا کشاورز است. وقتی با او حرف زدم متوجه شدم کشاورز است و دومین بار است که برای دیدن این مسئول می آید و آنگونه که برای من تعریف کرد دفعه گذشته این مسئول با او تندی کرده و نامحترمانه برخورد کرده است. روی هم رفته جوان نجیبی بود. این جوان جمله ای به من گفت که در آخر برایتان می گویم.
نوبت من فرا رسید. وقتی وارد شدم سعی کردم ادب و احترام را کامل رعایت کنم که «گزک» به دست آن آقا ندهم تا هم حرمتم حفظ شود و هم «کارم راه بیفتد.» شروع کردم به صحبت، جمله دوم را که گفتم حرفم را قطع کرد و حرف خودش را زد. چون احساس میکردم که متوجه منظورم نشده است سعی کردم بیشتر توضیح دهم. چند جمله ای که گفتم تحملش تمام شد و چند بار سرم داد زد. به حرف آن جوان ایمان آوردم. جواب من هر چه که بود، من حق داشتم یا نداشتم، آن مسئول خسته بود یا نبود، به هر حال هیچکدام از اینها دلیل نمی شد که او چند بار سر من داد بزند. با این که عصبانی بودم، هر طوری بود حوصله به خرج دادم و جوابم را گرفتم و بیرون آمدم.
وقتی بیرون می آمدم این جملات در ذهنم مرور می شد و تاسف می خوردم:«با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاه هایت، در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان ها در عدالت تو مایوس نگردند» بخشی از نامه (شماره 27 نهج البلاغه) امیرالمومنین علی (ع) به یکی از کارگزاران خود
جمله ای که آن جوان به من گفت این بود:«این رفتار ها آدم را نسبت به این نظام بدبین می کند.» راست هم می گفت.البته من برای او توضیح دادم که رفتار یک شخص نمی تواند ملاک قضاوت ما برای خوب بودن یا بد بودن نظام باشد و اینکه یک مسئول مساوی با نظام نیست و برایش گفتم که رفتار تند این مسئول مورد تایید جمهوری اسلامی هم نیست.
در این که آن اداره و مسئولانش همه روزه خدمات بسیاری را به مردم و جامعه ارائه میدهند و بارها و بارها به این انقلاب خدمت کرده اند هیچ شکی نیست اما مردم انتظار دیگری از مسئولین جزء و کل جمهوری اسلامی دارند. حتی اگر یک مسئول به کار مراجعه کنندگان هم رسیدگی نکند ولی با آنها با ادب و مهربانی صحبت کند مردم تا حد زیادی راضی خواهند بود و این دلزدگی – که بیش از همه دشمن را خوشحال می کند – پیش نخواهد آمد. اما به نظر شما رفتار اینچنین مسئولی با تذکر اصلاح شدنی است؟ به نظر حقیر، انسانی که از اخلاق اسلامی بی بهره است اصلا نباید به مسئولیت برسد و این همان مشکل اساسی جامعه ماست.
طیب سعیدی
دیدگاه شما