تاریخ : 9. بهمن 1392 - 16:24   |   کد مطلب: 6185
...به نظر شما در زمانی همچون حالا که امام زمان(عج) غایب است چه باید کرد؟آیا باید حکومت اسلامی را تعطیل کرد؟پس تکلیف این همه شهید و خون های ریخته شده برای پایداری اسلام چیست ؟

صبح رزن-داوود حسینی،

...به نظر شما در زمانی همچون حالا که امام زمان(عج) غایب است چه باید کرد؟آیا باید حکومت اسلامی را تعطیل کرد؟پس تکلیف این همه شهید و خون های ریخته شده برای پایداری اسلام چیست ؟آیا عقل شما می پذیرد که یک مکتب الهی با این همه فداکاری که پیروانش صورت دادند ، فقط برای مدت کوتاه و موقتی بوده است؟قطعاً این طور نیست.طبق آیه « یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطاغوت و قَد اُمروا اَن یَکفُروا بِه(آیه 60 سوره نساء)»(می خواهند حکم و داوری را نزد طاغوت برند در حالی که امر شده اند به طاغوت کافر باشند)مسلمین باید به حکومت طاغوت کافر باشند و نباید از آن پیروی کنند. لذا در زمان غیبت امام معصوم اگر چه نمی توان حد اعلای حکومت اسلامی را متصور بود اما به حکم عقل می توان و باید نزدیکترین شخص از همه لحاظ به امام معصوم(علیه السلام) در راس حکومت قرار داده شود و زعامت و رهبری جامعه را بر عهده گیرد و حکومت اسلامی برقرار گردد.

دلایل ما از این قرارند و شرح آنها در زیر آورده شده است:

1- تمام کائنات را خداوند آفریده است پس ، از آنِ خداوند هستند و ملک خصوصی او محسوب می شوند لذا فقط خداوند حق حکومت بر انسان را دارد.

2-ما مسلمانان اعتقاد داریم که خداوند حق حکومت را طبق آیه 6 سوره مبارکه احزاب به پیامبر (ص) سپرده است.

3- خداوند حق حکومت را طبق آیه 59 سوره نساء و آیه 55 سوره مائده و اسناد و احادیث واقعه غدیر و دیگر روایات ائمه (علیهم السلام) به امامان دوازده گانه سپرده است.

4-هنگامی که امام معصوم غایب است ،عقل اجازه نمی دهد که حکومت اسلامی را فقط به دلیل غیبت ظاهری امام معصوم(ع) تعطیل کرد و یا اجازه داد که حکومت طاغوت بر مسلمین تسلط داشته باشد.لذا به حکم عقل باید نزدیکترین شخص از تمام جهات به امام معصوم(ع)، به عنوان حاکم جامعه اسلامی برگزیده شود.

5-روایات بسیاری از رسول الله(ص) و ائمه (علیهم السلام) در دست است که در زمان غیبت امام معصوم (ع) حق حکومت با فقهای دین است و هر حکومتی غیر از حکومت فقها مشروعیت الهی ندارد.

اکنون به توضیح دلایل بالا می پردازیم:

1-همه می دانیم که تمام جهان و موجودات آن از خرد تا کلان ، همه مخلوق خداوند هستند.یعنی خداوند آفریدگار هر چیزی است که در این جهان وجود دارد .این موضوع را همه پذیرفته اند.حتی علم بشری هم به این نکته که خلق جهان و نظم بخشیدن به آن یک موضوع تصادفی نیست و آفریدگار و چرخاننده ای دارد ، رسیده است.البته مکاتبی همچون مارکسیسم وجود دارند که به وجود خداوند اعتقادی ندارند که البته سالها پیش فیلسوفان اسلامی این ادعای آنان را با اقامه دلایل منطقی و عقل پسند رد کرده اند.به هر حال این جهان آفریده خداوند است و همه چیز از آنِ اوست و حتی تک تکِ سلول های بدن ما نیز مال خودمان نیست و چون خدا همه چیز را آفریده است ، تمام کائنات مُلکِ خصوصی او محسوب می شود.عقل نیز حکم می کند که هیچ کس در مورد دارایی و ملک کسی نمی تواند تصمیم گیری کند و یا در آن دخالتی بکند مگر صاحب آن دارایی. تمام کائنات آفریده خداوند است و طبق آیه ی «فَاِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَرض » (سوره نساء آیه 131) (هر آنچه در آسمانها و زمین است مُلک خصوصی خداوند محسوب می شود) ، پس فقط اوست که می تواند تعیین نماید که چه کسی «حق» دارد بر مردم و تمـــــــام آفریدگانش حکومت کند . لذا هیچ کس در مورد سرنوشت جامعه انسانی و حکومت بر انسانها حق تصمیم گیری ندارد مگر خداوند.و هیچ کس جز خداوند این «حق» را ندارد.

2- خداوند نیز طبق آیه«اَلنَّبی اَولی بِالمومنینَ مِن اَنفُسِهِم. سوره احزاب آیه 6»(پیامبر به مومنین از خودشان به آنها سزاوارتر است) پیامبر (ص) را حاکم بر مردم منصوب نموده است.همانطور که می دانید پیامبر 13 سال ابتدایی رسالت خویش را که در مکه بودند،از آنجا که مردم با او همراهی نکردند، موفق به تشکیل حکومت نشدند و ابوسفیان بر مردم حکومت می کرد اما «حق» حکومت از سوی خداوند به پیامبر داده شده بود و با این که ابوسفیان حاکم بود ولی حکومتش مشروعیت الهی نداشت.اما پیامبر (ص) در 10 سال آخر عمر شریف خویش که در مدینه النبی گذشت توانستند حکومت اسلامی تشکیل دهند.حکومت پیامبر در مدینه هم مشروعیت الهی داشت و هم از آنجا که مردم ایشان را در استقرار حکومت اسلامی یاری نمودند ، مقبولیت مردمی داشت.لذا رای مردم مشروعیت آور نیست بلکه فقط ایجاد مقبولیت می کند.ممکن است تمام مردم جهان حکومت طاغوت را قبول کنند اما این مقبولیت مردم دلیل بر حقانیت و مشروعیت آن حکومت نمی شود زیرا همانطور که گفته شد طبق اعتقاد ما مسلمین تنها حکومتی مشروع است که حاکم آن با واسطه یا بی واسطه از سوی خداوند منصوب شده باشد.

4-آیاتی همچون «اِنَّما ولیکمُ الله و رسوله و الذین آمنوا الَّذین یُقیمونَ الصلوه و یُوتونَ الزَّکاه و هم راکِعوُن.سوره مائده آیه 55» (ولی شما تنها خداوند و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند : همان کسانی که ایمان آورده اند و در حال رکوع زکات می دهند) و نیز «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولِی الامر مِنکَُم. سوره نساء آیه 59 »(اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر را.) و همینطور اسناد و احادیث واقعه غدیر و روایات دیگر که از رسول الله نقل شده اند بر این موضوع که حکومت پس از پیامبر از سوی خداوند به امامان دوازده گانه سپرده شده است دلالت دارند.اما از میان ائمه (علیهم السلام) فقط حضرت علی (ع) و امام حسن مجتبی(ع) آن هم به مدت کوتاهی موفق به تشکیل حکومت اسلامی شدند .اما اینجا هم باید به این نکته اشاره کرد که با این که در اکثر اوقات ، حکومت به دست امامان دوازده گانه (علیهم السلام) نبود ولی «حق» حکومت از سوی خداوند به آنان داده شده بود ولی چون مردم این بزرگواران را در استقرار حکومت اسلامی یاری نکردند حکومت به دست طاغوت افتاد.

4-به نظر شما در زمانی همچون حالا که امام زمان(عج) غایب است چه باید کرد؟آیا باید حکومت اسلامی را تعطیل کرد؟پس تکلیف این همه شهید و خون های ریخته شده برای پایداری اسلام چیست ؟آیا عقل شما می پذیرد که یک مکتب الهی با این همه فداکاری که پیروانش صورت دادند ، فقط برای مدت کوتاه و موقتی بوده است؟قطعاً این طور نیست.طبق آیه « یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطاغوت و قَد اُمروا اَن یَکفُروا بِه(آیه 60 سوره نساء)»(می خواهند حکم و داوری را نزد طاغوت برند در حالی که امر شده اند به طاغوت کافر باشند)مسلمین باید به حکومت طاغوت کافر باشند و نباید از آن پیروی کنند. لذا در زمان غیبت امام معصوم اگر چه نمی توان حد اعلای حکومت اسلامی را متصور بود اما به حکم عقل می توان و باید نزدیکترین شخص از همه لحاظ به امام معصوم(علیه السلام) در راس حکومت قرار داده شود و زعامت و رهبری جامعه را بر عهده گیرد و حکومت اسلامی برقرار گردد.    

5-بر اساس احادیث و روایات متعدد ، ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم(ع) از طرف آن بزرگواران برای رهبری و اداره ی جامعه اسلامی منصوب شده است.یکی از این روایات در توقیع شریف امام زمان (عج) آمده است :«و اَمَّا الحَوادثَ الواقعَه فَارجِعوا فیها الی رواهِ حدیثِنا فَاِنَّهُم حجتی علیکم و انا حجهُ اللهِ علیهم. وسائل الشیعه،ج 18،ص101»( و اما رخدادهایی که پیش می آید پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان).روایت دیگر مقبوله عمر بن حنظله است که امام صادق (ع) می فرمایند:«و مَن کانَ مِنکُم قَد رَوی حَدیثنا و نَظَرَ فی حَلالنا و حَرامنا و عَرَفَ احکامنا فَلیَرضوا بِه حُکماً فَاِنّی قَد جَعَلتَهُ عَلَیکُم حاکِماً فَاِذا حَکَمَ بِحُکمنا فَلَم یَقبَلهُ مِنهُ فَاِنَّما اِستَخَفَّ بِحُکمِ الله و عَلَینا رَد و الرّادُّ عَلَینا کَالرّاد عَلَی الله و هُوَ عَلی حَدِ الشِّرکِ بِالله(اصول کافی جلد 1 صفحه 67 ، وسائل الشیعه جلد 18 صفحه 98)»(هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذیرید .همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم .پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند،حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و آن کس که ما را رد کند خدا را رد کرده و رد کردن خدا در حد شرک به خدای متعال است).تمامی فقها در زمان غیبت امام معصوم به نصب عام از سوی امام زمان (عج) حق حکومت در جامعه اسلامی را دارند.اما از آنجا که اداره امور جامعه طالب وحدت رویه است لذا یک نفر از بین فقها با رای غیر مستقیم مردم به عنوان رهبر جامعه اسلامی برگزیده می شود و حکم او نافذ خواهد بود.

پس مشروعیت ولایت فقیه ازجانب خداوند است و رای مردم تاثیری در مشروعیت و یا عدم مشروعیت ولایت فقیه و حکومت اسلامی ندارد و اراده و رای مردم فقط می تواند ولی فقیه را در استقرار حکومت اسلامی یاری دهد و اگر هم ندهد مشروعیت حاکم اسلامی از او سلب نمی شود .کما اینکه علی (ع) 25 سال پس از رحلت پیامبر (ص)،موفق به تشکیل حکومت اسلامی نشدند ، اما مشروعیت و ولایت ایشان از بین نرفت و از سوی خداوند بر مردم ولایت داشتند و در واقع «حق» حکومت با ایشان بود.

---------------------------------------------------

 برای آگاهی  بیشتر مراجعه کنید به :

الف . امام خمینی (ره)،ولایت فقیه

ب.مصباح یزدی ،محمد تقی ،نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه

پ.همان ،پرسشها و پاسخها ،جلد 1

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن