تاریخ : 20. بهمن 1392 - 9:27   |   کد مطلب: 6345
خاطرات بابا از روزهای دفاع؛
روزهایی که در جبهه بودیم ، چون تعداد زیادی مربای شیشه ای از طریق کمک های مردمی به جبهه می رسید، برای خوردن چای از شیشه مربا به عنوان لیوان چای استفاده .می کردیم.

صبح رزن،دوران خدمت سربازی پدرم مصادف بود با دوران دفاع مقدس.پدرم در نیروی زمینی ارتش خدمت می کرد و در 05 کرمان آموزش دیده بود و در اکثر مناطق عملیاتی غرب و جنوب غرب کشور حضور داشته است.از پدرم خواهش کردم تا چند خاطره کوتاه از آن روزها برایم بگوید.مطئمنم خواندن آنها برای خوانندگان خالی از لطف نخواهد بود.خاطره زیر را از زبان پدرم نقل می کنم:

 

روزهایی که در جبهه بودیم ، چون تعداد زیادی مربای شیشه ای از طریق کمک های مردمی به جبهه می رسید، برای خوردن چای از شیشه مربا به عنوان لیوان چای استفاده .می کردیم.برای ساختن لیوان از شیشه مربا، یک رشته نخ از گونی های سنگر می کشیدیم و آغشته به نفت می کردیم و دور دهانه ی تنگ بالای شیشه ی مربا می بستیم و آن را آتش می زدیم .قسمت زیر نخ داغ می شد و سر شیشه کنده و جدا می شد؛ حالا ما یک لیوان چای خوری ساخته بودیم! آنقدر در شیشه مربا چای خورده بودیم که وقتی به مرخصی می آمدیم چای هایی که در استکان می خوردیم به دلمان نمی چسبید! وقتی از جبهه با لباس نظامی بر می گشتیم و به کرمانشاه و بقیه ی شهرها می رسیدیم،مردم کلی تحویلمان می گرفتند و برایمان ارزش و احترام زیادی قائل می شدند. هم برخورد خوبی داشتند و هم مثلا راننده ها کرایه ماشین و حمامی ها پول حمام و اغذیه فروشی ها پول غذا از ما نمی گرفتند.کلا آن روزها مردم بیشتر از الان همدیگر را دوست داشتند و هوای همدیگر را خیلی بیشتر داشتند.

ادامه دارد...

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن