به گزارش صبح رزن به نقل از نافع، سعید غیاثیان راوی کتاب دامنه خاطرات کتاب را محدود به دوران حضور مهدی صمدی در جبهه جنگ دانسته درباره این اثر اظهار داشت: این کتاب صرفا خاطرات جنگ مهدی صمدی است که وی از سن 15 سالگی و از سال 1361 وارد جبهه شده٬ در عملیاتهای خیبر، والفجر 8، کربلای 5، بیت المقدس 2 و مرصاد شرکت داشته است.
غیاثیان همچنین از هدفش برای گردآوری کتاب «آنروز سه و نیم بعد ظهر» سخن گفته٬ افزود: عکس روی جلد کتاب یکی از مشهورترین عکسهای دفاع مقدس است که مهدی صمدی با لباس جنگ بر روی خاک مشغول نماز خواندن میباشد٬ این عکس حتی در مقطعی به عنوان عکس ثابت یکی از جراید کشور در آمده بود. کم کم در ذهن بسیاری این تداعی شده بود که صاحب عکس(مهدی صمدی) به شهادت رسیده است٬ در حالی که وی هم اکنون زنده و در سلامت به سر میبرد.
غیاثیان در ادامه گفت: جنگ لایههای زیرین دارد که تنها منحصر به فرماندهان و بزرگان آن نمی شود زیرا افراد گمنام فراوانی در جنگ حضور داشتند که دلاوریهای فراوانی را انجام داده٬نامشان مهجور مانده است٬قطعا یکی از آن افراد نیز مهدی صمدی میباشد.
این نویسنده٬ اثر «آنروز سه و نیم بعد ظهر» را حاصل یازده ساعت مصاحبه فشرده با مهدی صمدی صالح عنوان کرده در این باره خاطر نشان کرد:این یازده ساعت مصاحبه چیزی قریب به هفدهماه زمان طول کشید تا توانستم مصاحبهها را تدوین و تنظیم کنم.
غیاثیان همچنین درباره عنوان و عکس جلد کتاب گفت:عنوان و عکس جلد کتاب به زیبایی در هم تنیده شده است در مقطعی از عملیات کربلای 5 ،در منطقه شلمچه، همه نیروها، برای اقامه نماز وارد کانال شدند و صمدی به دلیل کمبود جا، بیرون از کانال و زیر بارش گلوله به نماز ایستاده٬ پس از آن محمود بدر فر از وی شروع به گرفتن عکس میکند بدون آنکه خود وی از این قضیه مطلع شود. لحظه اقامه نماز مهدی صمدی صالح نیز در عکس در آن « سه و نیم بعد ظهر» میباشد.
وی در پایان هدفش را از جمع آوری و تدوین کتاب بیان بیطرفانه و صادقانه کتاب برای نسل جوان عنوان کرده٬در این باره تصریح نمود: خواستهام وقایع را همانطور که بوده است برای مردم و خصوصا نسل جوان عنوان دارم تا همگان با رشادتهای فرزندان این آب و خاک آشنا شوند.
غیاثیان در مقدمه کتاب در خصوص دلایل نوشتن این کتاب و پرداختن به خاطرات شهید مهدیصمدی صالح مینویسد: برای دومین بار عکس را در ستون خاطرات جبهه و جنگ یکی از روزنامه های پرتیراژ دیدم. پس از خواندن مطلب زیر عکس متوجه شدم نگارنده به اشتباه عکس را متعلق به یکی از شهدا دانسته، خاطرهای نیز به قلم یکی از دوستان شهید به چاپ رسانده است. از آن به بعد هر از چندگاهی عکس آقای صمدی صالح را در نقاط مختلف شهر میدیدم که به شکل پوسترهای رنگی، در اندازههای بسیار بزرگ نصب گردیده است.... اما در این میان کمتر کسی از نام و نشان صاحب عکس خبر داشت.... اخلاص؛ بیادعایی و در گمنامی به سر بردن مهدی نیز مزید بر علت گردیده بود تا عکس همچنان ناشناخته باقی بماند. حتی هنگامی که جهت دیدار با خانواده مغظم شهدا به طور اتفاقی وارد منزل یکی از شهدا شده، در کمال تعجب تعداد فراوانی از این عکس را روی دیوار منزل شهید میبیند بازهم مهر سکوت برلب زده و سخنی به زبان نمیآورد.
این کتاب که از 24 فصل تشکیل شده و به خاطرات این رزمنده در طول سالهای حضور در جبهه پرداخته است. غیاثیان در سال 1387 پس از دو هفته نشست و 11 ساعت مصاحبه با مهدی صمدی صالح این کتاب را به رشته تحریر درآورده است.
مهدی صمدی صالح در مورد اولین رویارویی خود با تصویرش بعد از پایان دفاع مقدس میگوید:
با عجله روی یکی از میزها، مشغول ورق زدن کتاب شدم. عکسها با کیفیت بسیار بالایی روی برگههای گلاسه چاپ شده بود. نمیدانستم عکس را چه کسی و در چه منطقهای از من گرفته است. تقریبا به اواسط کتاب رسیده بودم که یکباره خشکم زد. باورم نمیشد؛ عکس بزرگی از من در حال خواندن نماز در وسط صفحه خودنمایی میکرد. بی اختیار مرغ خیالم به عملیات کربلای 5 پر کشید. همان روزی که پس از بازگشت از خط مقدم، از کانال بیرون آمده بودم و به تنهایی مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شده بودم. عکس بعدی از داخل کانال گرفته شده بود و تعدادی از نیروهای دسته را در حال نماز خواندن نشان می داد.
دیدگاه شما