محمد احمد یزدی
اگر قرار باشد برای زمین، مرکزی انتخاب کنیم، کجا خواهد بود؟ آیا به تقلید از اروپانشیان باید آنجا را مرکز گرفت و مناطق پیرامونی را طفیلی تلقی کرد، یا اینکه میتوان مناطق دیگر را نیز در این رقابت برای مرکزی شدن سهیم دانست؟
تعابیر صریحی که مقاممعظمرهبری پیرامون واژهی «غرب آسیا» و لزوم عدم به کار بردن واژهی غلط «خاورمیانه» داشتهاند و دارند، میطلبد تا با نگاهی به دور از سطحینگری، به عمق این مطلب توجه کرده و به بررسی علل این نکته عمیق پرداخته شود. نکتهای که میتواند حامل مفاهیم بسیاری در خصوص روابط منطقهای و بینالمللی باشد.
اهمیت به کارگیری این واژه و ویژگیهای منطقهی غرب آسیا از چندمنظر قابل بررسی است.
رهبر معظم انقلاب در 29 مرداد ماه سال 1391 با اشاره به وقوع بیداری اسلامی در منطقه و قرار داشتن سرنوشت آیندهی آن در دوران گذار، فرمودند: «منطقهی حساس ما، شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا - که اروپاییها به میل خودشان اسم «خاورمیانه» را روی آن گذاشتند و مرکز حساسِ قلب دنیاست - امروز به برکت بیداری اسلامی، در حال تعیین سرنوشت آیندهی این منطقه است.»
همچنین در 26 مرداد امسال با ذکر این نکته که نام گذاری این منطقه به «خاورمیانه» از سوی غربیان، دلیل تکبر و حس برتری طلبی آنهاست، عنوان کردند: «این منطقهای که اروپاییها اصرار دارند اسم آن را بگذارند خاورمیانه؛ یعنی خاور را، شرق را به نسبت اروپا میسنجند. یکجا شرق دور است، یکجا شرق میانه است، یک جا شرق نزدیک است؛ این تکبّر اروپاییها [را ببینید!] از اول اینجا شده «خاورمیانه»؛ اسم خاورمیانه غلط است؛ اینجا غرب آسیا است. آسیا یک قارّهی بزرگی است، ما در غرب آسیا قرار داریم.»
البته صریحترین این تعابیر، مربوط به سال قبل است که علناً تعبیر خاورمیانه را غلط تلقی کرده و جایگزین آن را هم بیان نمودند؛ «البته من اصرار دارم این منطقه را«غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاورمیانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنی مرکز دنیا اروپاست؛ هر جایی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفی است که خود اروپاییها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قارهای است؛ شرقی دارد، غربی دارد، وسطی دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقهی ما اسمش منطقهی غرب آسیاست، نه منطقهی خاورمیانه.» 22/05/1391
معنای دقیق عبارت خاورمیانه
اصطلاح خاورمیانه را اولین بار در سال 1902 دریانورد و مورخ امریکایی، «آلفرد ماهان» به کار برد و منظور وی تشریح منطقهی اطراف خلیج فارس بود که چون از زاویهی قارهی اروپا به آن نگریسته میشد، نه خاور نزدیک به حساب میآمد و نه خاور دور. «جرج لنچافسکی» افغانستان را جزء خاورمیانه میداند؛ در حالی که سایر پژوهشگران این مسئله را قبول ندارند. از طرفی «باری بوزان» کشورهای ترکیه، سودان و قبرس را جزو خاورمیانه نمیداند. بوزان کشورهای شمال افریقا، شامل الجزایر، تونس و مغرب را نیز جزء خاورمیانه به حساب می آورد. کشورهای مشهور حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا که رسانههای غربی آن را خاورمیانه میخوانند عبارتند از ایران، ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، اردن، مصر، فلسطین اشغالی، عربستان سعودی، یمن، سودان، کویت، بحرین، قطر، امارات، عمان، الجزایر، مراکش و پاکستان.
در خصوص این منطقه و مسائل درگیر با آن نظریههای بسیاری ارائه شده است و شاید بتوان پیشینهی قدیمیترین آنها را به 25 قرن قبل رساند و متعلق به «سیلاک» دریاسالار هخامنشی دانست؛ وی بر این عقیده بوده است که هرکس بر سه منطقهی دریایی عمان، بحرین و یمن مسلط باشد، میتواند بر کل دنیا حکمرانی کند.
در سال 1904 و با انتشار نظریهی «هارت لند» اهمیت این منطقه بیش از پیش هویدا شد؛ بر اساس این نظریه هرکس منابع انسانی و فیزیکی «اورآسیا» واقع بین آلمان و سیبری مرکزی را در اختیار داشته باشد، میتواند جهان را کنترل کند. این نظریه توسط جغرافیدان انگلیسی، «هالفورد مکیندر» منتشر شد.
مکیندر در سال 1919 و در کتابش چنین عنوان کرد:«کسی که بر شرق اروپا تسلط یابد بر هاتلند حاکم خواهد بود و کسی که بر جزیرهی جهانی حاکم باشد بر دنیا مسلط است.»
این واژه تنها از منظر اروپاییان حامل این مفهوم است، چراکه آنان از زاویهی غرب به این منطقه مینگرند و برای کسی که در هند زندگی میکند، هرگز واژهی «خاورمیانه» حاوی چنین مفهومی نخواهد بود. قبل از جنگ اول جهانی اصطلاح خاور نزدیک به امپراتوری عثمانی و منطقهی بالکان، خاورمیانه به کشورهایی نظیر ایران، ترکستان و قفقاز و خاور دور به مناطق شرقی آسیا اعم از ژاپن، دو کره و دیگر مناطق اطلاق میشد.
اما این اصطلاح زمانی رواج یافت که برخی افراد تازه از فرنگ برگشته و تحصیل کرده در آنجا، بدون در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی این منطقه، شروع به اقتباس و ترجمه از متون انگلیسی و فرانسوی کرده و «خاورمیانه» را هم برای مردم خود، هم برای مردم مناطق دیگر دارای معنی یکسان پنداشتند.
مرکز نداشتن کرهی زمین به لحاظ شکل هندسی آن یکی از بدیهیات است و مسلماً نمیتوان منطقهای از آن را به عنوان مرکز جهان تصور کرد؛ اما نگاهی دقیقتر به تمام مناطق سطح این کره، نقاطی را که بیش از بقیهی نواحی دارای اهمیت در حوزههای مختلف هستند را نمایان میکند.
زادگاه انبیای ابراهیمی
از دیرباز، غرب آسیا به عنوان مهد ادیان ابراهیمی و مذاهب برجستهی دنیا شناخته می شده است. همچنین، از منظر دیگر میتوان این ناحیه را زادگاه و محل اقامت و تبلیغ تمامی پیامبران دانست. پیامبران اولوالعزم از جمله حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهمالسلام و همچنین پیامبر عظیمالشأن اسلام، همگی در این ناحیه از کرهی خاکی زیسته و وفات یافتهاند.
محل وقوع نزاعها و تشکیل اقوام
در طول تاریخ ادیان، این خطه همواره به مثابهی محل درگیری میان دو گروه حق و باطل بوده است. از زمان نوح علیهالسلام و طوفان، تا ابراهیم علیهالسلام که در بابل به آتش نمرود افکنده شد، موسی علیهالسلام که در مصر پنجه در پنجهی فرعون افکند و سپس بنی اسرائیل را رهسپار فلسطین کرد، عیسی علیهالسلام که در ناصره –به ظاهر- مصلوب شد و پیامبر ما که در حجاز، امت اسلام را رهبری فرمود.
محل برپایی بزرگترین امپراتوریهای تاریخ
از آن گذشته، بزرگترین و مقتدرترین امپراتوریهای نخستین جهان، از جمله هخامنشیان، امپراتوری بختالنصر و بابلیان و حتی اوج اعتلای اسکندر مقدونی در منطقهی غرب آسیا به بار نشسته است. حکومتهایی که در زمان خود، بر بیش از نصف دنیا سیطره داشتهاند و تا به امروز نظیر آنها پدید نیامده است.
وجود مهمترین شاهراههای بینالمللی
از منظر تجاری، غرب آسیا در همهی اعصار دربرگیرندهی مهمترین شاهراهها بوده است. از «راه ابریشم» گرفته تا کنعان. امروزه هم تنگهی هرمز و کانال سوئز نقشی مشابه را در حمل و نقل دریایی در این منطقه ایفا میکنند.
محل وقوع نبرد آخرالزمان
پیشگوییهای پیروان ادیان حاکی از آن است که پایان تاریخ و ایجاد حکومت عدل الهی، با جنگی بینالمللی همراه خواهد بود که از آن به «نبرد آخرالزمان» تعبیر میشود. در وقوع این نبرد میان تمام پیشگوییها اتفاق نظر وجود دارد، اما در نبردگاه اختلافاتی هست.
مهمترین جریاناتی که نقش اساسی را در این پیشگوییها ایفا میکنند، جریان شیعی آرمانگرا و جریان مسیحیصهیونیست هستند که هرکدام از آنها منطقهای را در روایات به این موضوع اختصاص دادهاند. جریان نو انجیلی، درهی «مجدّو» و جریان شیعی، دشت «قرقیسیا».
خانم گریس هالسل در کتاب تدارک جنگ بزرگ می نویسد: «برای این که به تپهی مجدّو برویم، از تل آویو حدود 55 مایل به طرف شمال سفر میکنیم، و به محلی میرسیم که در 20 مایلی جنوب - جنوب شرقی «حیفا» قرار دارد و فاصلهی آن از دریای مدیترانه حدود 15 مایل است.» این، گرای درهی معروف به «آرماگدون» است که طبق پیشبینی برگرفته از کتاب مقدس، جریان نو انجیلی آن را محل درگیری نهایی و جنگ آخرالزمان میداند.
مسیحیانصهیونیست میگویند که پیش از ظهور (مجدد) مسیح و برپایی قیامت و پس از یک دورهی فلاکت هفت ساله که منجر به نبرد با دجال میشود، جنگ آرماگدون اتفاق می افتد. آنان برای این درگیری ویژگیهای منحصر به فردی بیان میکنند و حتی معتقدند وقوع این جنگ بزرگ جهانی بسیار نزدیک است و نسل فعلی بشریت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود. مهمترین دستآویز آنها برای توجیه این نظریه هم، تک عبارتی است از عهد جدید؛ «و ایشان را [نیروهای اهریمنی] به موضعی که آن را « هارمجدون» می خوانند، فراهم آورند.» (مکاشفه یوحنا، 16:16.)
اما از دیگر سو، پیشگوییهای طیف شیعی آرمان گرا، محل وقوع نبرد نهایی حق و باطل را دشتی به نام «قرقیسیا» می دانند. شیخ کلینی در کتاب کافی، ج8، ص245 از امام باقر علیهالسلام نقل کرده که ایشان فرمود: ای میسر! چه مقدار بین شما و قرقیسیا فاصله است؟ عرض کرد: نزدیک «شاطئ فرات» است. حضرت فرمود: آگاه باش که در آن مکان، واقعهای اتفاق خواهد افتاد که نظیر آن از زمان خلقت آسمانها و زمین از جانب خداوند اتفاق نیفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذیرایی پرندگان خواهد بود. درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر خواهند شد.»
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری میفرمایند:«...سپاه سفیانی به قرقیسیا میرسند و در آنجا نبردی در میگیرد و از ستمگران صدهزار نفر کشته میشوند...» (نعمانی، الغیبه،ص392، باب 14، ح67)
بنابراین، آنچه از روایات مربوط به این واقعه در میان پیروان ادیان استنباط می شود، آن است که وقوع این نبرد حتمی و محل آن یقیناً نقطه ای در غرب آسیاست.
با نگاهی گذرا به این نکات و بسیاری نکات دیگر مربوط به این منطقه از جمله مباحث مربوط به منابع زیرزمینی، معادن، نقاط ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک و... میتوان به این نتیجه رسید که اگر روزی قرار باشد مرکزی برای کرهی زمین در نظر گرفته شود، آن مرکز در کجا واقع خواهد شد.
توصیههای موکد و مکرر رهبر معظم انقلاب نشان از اهمیت طرح یک ادبیات و جغرافیاشناسی جدید در مناسبات دیپلماتیک دارد. مناسباتی که پیش از این در عموم جهان «اروپا محور» جلو رفته است.
انتهای پیام/
دیدگاه شما