کمی دقت کافی است تا متوجه شویم که طرز پوشش و سبک زندگی نوجوانان و متولدین دهه هفتاد و هشتاد در شهرستان رزن با دهه پیشین خود تفاوت فاحشی دارد . این تفاوت از آن جهت فاحش است که می توان وخامت اوضاع را از طرز پوشش پسران و مخصوصا دختران سنین بین 9 تا 20سال متوجه شد.در شهرهای رزن، قروه و دمق آمار دختران چادری دهه هفتاد و هشتاد بسیار کم است و در روستاها نیز این آمار کمتر از سالهای قبل است. واضح است که این موضوع نشات گرفته از تغییر سبک زندگی در شهرستان است که به تبع استان ها و شهرهای دیگر کشور تغییر یافته است.
موضوع تغییر الگوی پسران و مخصوصا دختران دهه هفتاد و هشتاد در شهرستان بسیار موضوع خطرناکی است که در سایه غفلت مسئولین و انقلابیون شهرستان در حال گسترش می باشد. همانطور که می دانید مقوله«حیا» قویترین سیستم بازدارنده از گناه در جامعه سنتی ایران و شهرستان ما بوده و هست که متاسفانه از بین رفتن بخشی از حیای عمومی در بین این نسل اولین نتیجه تغییر این الگوی پوشش است. موضوعی که در این بین خطرناک است، ذهنیتی است که حتی در بین متدینین جامعه در قبال این موضوع کم کم در حال شکل گیری است و آن تفکر این است که «بچه هایی که لباسهاس تنگ و کوتاه می پوشند هم اعتقادات دینی قوی ای دارند پس این نوع پوشش بد نیست و با این پوشش هم میتوان یک مسلمان حقیقی بود.» اما همه می دانیم که اسلام در مورد حجاب حکم صریح دارد و تجربه نشان داده است که هر جا ما به احکام صریح قرآن و اسلام کم توجهی کرده ایم و از خودمان نظریه و تفسیر دینی و اجتماعی دَر کرده ایم مدتی بعد متضرر شده ایم و پشیمان. پس اینجا هم نباید از احکام خدا در مورد عفت و پوشش کوتاه بیاییم و از خودمان فلسفه بافی کنیم. واقعیت این است که پوشش نامناسب جوانان و مخصوصا دختران می تواند در خیابان موجب تحریک جنسی جنس مخالف شود حتی اگر آن خانم بدحجاب باطنا علامه علوم دینی باشد. چرا که جنس مخالف در جامعه و خیابان از طریق چشم تحریک می شود و قضاوت و خیال بافی میکند و از درون انسانها خبری ندارد. و این موضوع یک مقوله عادی شدنی هم نیست که بگوییم پس از چند سال به قول معروف «جنبه» مردم بالا میرود و تحریک نمی شوند. برای نمونه می توان شهر تهران را مثال زد که از حدود اواسط دهه هفتاد الگوی پوشش دراین شهر به شدت تغییر کرد و الان که حدود بیست سال از این تغییر میگذرد نه تنها این موضوع عادی نشده است بلکه هر روز در حال بدتر شدن است و هر بار شکل جدیدی به خود میگیرد و فاجعه بارتر می شود.
اگر واقع گرایانه بنگریم باید بپذیریم که ما در شهرستان خود پوشش برتر اسلامی را که باعث امنیت روانی و بصری جوانان در معابر ، گذرگاه ها و ملأ عام می شد در بین متولدین دهه هفتاد و مخصوصا هشتاد از دست داده ایم و مقصر اصلی در این میان خانواده ها و مسئولین و متولیان فرهنگی جامعه هستند. اینطورکه به نظر می رسد ما نسل دختران دهه هفتاد و مخصوصا هشتاد را که مادران فردای جامعه هستند دراین مورد از دست داده ایم و نهایتا می توانیم در مورد این نسل به فکر بدتر نشدن اوضاع باشیم و برای نسل های بعد برنامه ریزی کنیم و متاسفانه برنامه ریزی طولانی مدت فرهنگی همان چیزی است که ما ایرانی ها تا کنون در آن موفق نبوده ایم. به امید روزی که هم بتوانیم برای فرهنگ سی سال بعدمان برنامه ریزی صحیح کنیم و هم تا آخرین لحظه پای آن بایستیم و شُل نشویم.
طیب سعیدی
دیدگاه شما