گروه سینما: حاتمیکیا امسال 54 ساله میشود. او تک دیدهبانِ ماهرِ باقیمانده از نسلِ فیلمسازهای انقلابی است که سلوکِ هنریاش را به «ابله»سازی و «x و y و zو دیگران»بازی نفروخته و همچنان با پرکاری در پیِ نمایش انسانی است که با انقلاب اسلامی، مدّعی عالمِ دیگری شده و هنوز در گیرودارِ آفرینشِ عالمِ ایرانیِ دیگر مانده است. حاتمیکیا، از میانِ همنسلانش، تنها کسی است که در ایرانِ «امروز»، با سکوت و در معرضِ اتّهام قرار گرفتن به ساختِ آینده نمینگرد؛ جهانِ فیلمسازیاش البته جهانی شعاری با قابهای گلدرشتِ حکومتی نیست، ولی جهانی منفعل و مرعوب و الکن و به «شبهروشنفکری» افکنده شده هم نیست. حاتمیکیا توانسته خود را دریابد و تمّنای صادقانهی خود را در میانِ تلاطمِ سیاسیِ ایرانِ بعد از خمینی پیگیری کند.
حاتمیکیا سی سال است که فیلم میسازد. همهی فیلمهایش خوب نیستند. به نظر من اکثر فیلمهای حاتمیکیا جای نقد جدّی دارند. امّا جدا از نقدِ حرفهای کارهای حاتمیکیا، تطوّر فیلمسازی او ارجمند و محترم است، چون با کارگردان به فردیت رسیدهای روبهرو هستیم که به شدتِ نگرانِ آیندهی انقلاب اسلامی است؛ حاتمیکیا دلواپسِ آینده مملکت و خونهای شهیدانی است که خود شاهد ریخته شدنش بود. نگران فرزندانش است که پرسش از انقلاب و شرایط امروز جامعه دارند، حاتمیکیا، آنها را در جامعه میبیند و میپاید. از این جهت حاتمیکیا فیلمسازی سیاسی و حسّاس نسبت به اتّفاقهای سیاسی است، ولی او بهدرستی تن به شعلههای خیرکننده، ولی پوشالی دستههای سیاسی نداده است. او برای دستههای سیاسی مبهم است، گویی خط و خطوطش را درنمییابند. یکی از همین نشریههای تمامرنگی طرفدارِ لیبرالیسم از او پرسیده بود که به چه کسی رأی داده است؟ این پرسش، جدا از ماهیّتِ تفتیشیاش، نشان میدهد که آنها نتوانستهاند به درستی بفهمند که حاتمیکیا در کجای سیاست ایستاده است و دردش چیست! پس دوباره از او اقرار میگیرند که زودتر و دوباره بگوید به که رأی داده تا بتوانند دهانِ برخی از حامیان حاتمیکیا را ببندند. غافل از این که بدانند حاتمیکیا، جدا از کنشهای جزیی سیاسیاش مثلِ رأی دادن، در جلسههای رهبری با آستینکوتاه همان نزدیکی مینشیند، درجه میخواهد، «آقای خامنهای» در اینوآنجا میپراکند، خشنودی آقا از چ را روایت میکند، دغدغهی دفاع از انقلاب و مظلومان در غزّه و بحرین دارد، و خطِّ فیلمسازی سازندهی سازِ ناکوکِ «جداییها» را با دیدبانی رصد میکند و گاهی از «تَک» یا «پاتک» زدن به آن خطها ابایی ندارد.
حاتمیکیا به هر که در منظومه جمهوری اسلامی رأی داده باشد، آدمِ دستهها و گروههای سیاسی نیست (به همین خاطر است که مصاحبهگرِ آن نشریه مجبور است از او بپرسد به کی رأی دادهای)، او فیلمسازِ دغدغهگرایی است که همچنان بلند شدنِ عصای خمینی را رصد میکند و از دلِ شورِ انقلابی، به پیوندِ مردم با نظامِ اسلامی میاندیشد؛ مردم را هرچند گاهی ملول و زخم بر تن، ولی در پسِ کادری که قهرمانِ انقلابی گاری مجروحان را میکشد، رصد میکند. حاتمیکیا تقدیسگرِ انقلابیِ رزمندهی شجاع پرشور است، ولی آرامش، صلابت، متانت و وقارِ انقلابیِ آقای چریک را پیشنهاد میکند و میستاید و در موردش فیلم میسازد.
فارس برای حاتمیکیا، مراسمِ بزرگداشت گرفته است. البته که حاتمیکیا نه فارسی است، نه مهری، نه ایسنایی، نه ایرنایی، نه هیچ جایِ قابل تصوّر دیگری. نه دوم خردادی است، نه سه تیری. او فرزندِ خمینی است که در میانِ جهانِ بحرانزدهی امروز، دوربین دست گرفت و راویِ تأثیرهای انقلاب خمینی شد. خود را نباخت، درگیرِ فانتزی نشد، سریدوزی پیشه نکرد، بیگپروداکشن هم در نیانداخت، باند هم حتّی تشکیل نداد.
وقتش شده که این درخت سی ساله میوه دهد. او در یک خطِّ پرفرازونشیبِ سیاسی و اجتماعی از آثارِ منتقدِ انقلابیِ نیمهمأیوس، عبور کرد و به «چ» رسید. انتظار نیست درجا بزند و به عقب برگردد، وقتش است که حاتمیکیا به ما بگوید انسانِ ایرانیِ امروزی کیست و کجاست و چه میکند و قرار است چه کند. وقتش است در این سلوکِ صادقانه، کمنمادتر، و واقعیتر و تصویریتر ما را با ایران روبهرو کند؛ چرا که ابراهیم حاتمیکیا الان بهترین فیلمساز ایرانی است.
*میثم امیری
دیدگاه شما