تاریخ : 4. مرداد 1394 - 14:21   |   کد مطلب: 13986
تهدیدات نظامی علیه ایران می‌تواند در مجامع بین‌المللی دست‌کم طرح و پیگیری شود و لااقل صدای اعتراض ایران به گوش نهادهای بین‌المللی و افکار عمومی جهانی برسد. چطور می‌شود این‌ گونه تهدیدات، تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌الملل به‌ حساب نیایند؟

به گزارش صبح رزن به نقل از  خبرگزاری فارسعلیرضا کریمی: عبارت «قانون جنگل» در سیاست عبارت ناآشنایی نیست. وقتی سیاست از اخلاق انسانی دور می‌شود و ابعاد ماکیاولیستی می‌یابد تقریبا همان قانون جنگل بر آن حاکم می‌شود؛ البته نه توسط حیوانات وحشی بلکه به‌دست انسان‌های کت و شلوار پوشیده و کراوات‌زده که گران‌ترین عطرهای دنیا را استعمال می‌کنند. در چنین شرایطی، حتی در قرن بیست و یکم و دهه‌ها پس از تاسیس سازمان ملل متحد نیز، برخی سردمداران جهان به خود اجازه می‌دهند از ابزار تهدید نظامی برای پیش‌برد اهداف سیاسی سوءاستفاده کنند و محیط بین‌المللی را چون جنگلی می‌بینند که در آن هر که بیشتر سلاح و تجهیزات نظامی در اختیار داشت، بیشتر در خور سیادت و وجاهت است.

تهدید نظامی ایران به‌خاطر برنامه هسته‌ای این کشور دارای سابقه‌ای 12 ساله است. از سال 2003 که پرونده هسته‌ای ایران نقل محافل بین‌المللی شد، هر از گاهی «روی میز بودن گزینه نظامی» تشروار به ایران گوشزد شده است. دفعات زیاد تکرار جمله «همه گزینه‌ها روی میز است» باعث شد که این جمله از سوی بسیاری نخ‌نما دانسته شود. تنها پس از توافق ژنو (سوم آذر 92) تا حصول جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای (23 تیر 94)، موسوم به برجام، عده‌ای تعداد تهدیدات نظامی ایران از سوی ایالات متحده و متحدینش را 18 بار ثبت کرده‌اند. اما اینکه پس از حصول برنامه جامع اقدام مشترک نیز تهدیدات نظامی علیه ایران تکرار می‌شود، نشانه چه می‌تواند باشد؟

باراک اوباما، رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا که با بی‌بی‌سی گفت‌وگو می‌کرد، چنین گفت: «... ما پیامی روشن به ایرانی‌ها داده‌ایم. ما داریم توافق هسته‌ای را حل می‌کنیم، اما هنوز میزان زیادی (از مسائل) باقی مانده که باید روی آن‌ها کار کنیم. امیدواریم برخی را از طریق دیپلماتیک (حل کنیم)، و در صورت لزوم برخی را به صورت نظامی.» آقای اوباما همچنین در گفت‌وگو با نیویورک تایمز، مدعی شد که کشورش می‌تواند نیروهای مسلح ایران را «ناک اوت» کند.

از سوی دیگر، اشتون کارتر، وزیر دفاع ایالات متحده توافق هسته‌ای با ایران را از آن رو توافقی خوب دانست که مانع اقدام نظامی علیه این کشور نمی‌شود. وی تصریح کرد: «یکی از دلایلی که این یک توافق خوب است، این است که هیچ‌کاری در جهت پیشگیری از گزینه نظامی، گزینه نظامی ایالات متحده که من مسئول آن هستم، انجام نمی‌دهد.»

در همین حال، «جاش ارنست»، سخنگوی کاخ سفید نیز اعمال رژیم بازرسی‌های گسترده‌تر در ایران بر اساس برجام را منجر به هدفمندتر شدن حمله نظامی به ایران دانست. ارنست در بخشی از اظهاراتش، با بیان اینکه با وجود توافق،‌ همچنان گزینه نظامی در مقابل ایران روی میز است، گفته است که پس از توافق نیز «گزینه‌های متعددی را که حالا هم در اختیار داریم، در اختیار خواهیم داشت، خواه بازگرداندن فوری تحریم‌ها باشد، یا استفاده از گزینه نظامی.»

ارنست ادامه داد: «نکته کلیدی این است که (پس از توافق) گزینه نظامی تقویت هم می‌شود، چراکه طی این سال‌ها ما جزئیات بیشتری از برنامه هسته‌ای ایران جمع‌آوری خواهیم کرد.»

تمام این تهدیدات تصریحی و تلویحی در 12 روزی صورت پذیرفته که از جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای ایران و شش کشور موسوم به 1+5 گذشته است؛ بر این اساس به‌طور متوسط، ایران هر سه روز یک‌بار تهدید نظامی شده است. این البته جدا از تهدیدات ریز دیگری است که گهگاه مطرح می‌شود. چنین روندی بدان معناست که واشنگتن همچنان تلاش دارد، تهدید نظامی ایران را گزینه‌ای معتبر جلوه داده و تاکید کند که در صورت لزوم از آن استفاده خواهد کرد.

* امکان‌پذیری اقدام نظامی علیه ایران

اینکه ایالات متحده از نظر تجهیزات و توان‌مندی نظامی امکان حمله نظامی به ایران را دارد یا خیر، یک سوال است و اینکه آیا می‌تواند نتایج این حمله را کنترل کند، سوالی دیگر. آمریکا از نظر توان‌مندی نظامی، در حال حاضر در شرایطی است که تقریبا قابلیت اقدام نظامی علیه تمام بازیگران بین‌المللی (به جز روسیه) را دارد. تنها روسیه است که در یک جنگ تمام‌عیار با ایالات متحده می‌تواند آمریکا را به یک لاشه رادیواکتیو تبدیل کند و البته خود نیز به همچون لاشه‌ای تبدیل شود. بنابراین قصد آن نداریم که امکانات و تجهیزات نظامی واشنگتن را انکار کنیم اما تجربه دو جنگ اخیر ایالات متحده در عراق و افغانستان نشان داد که این کشور به‌هیچ‌روی در کنترل نتایج موفق نیست.

در افغانستان، سال‌ها جنگ با طالبان مانع آن نشد که طالبان در بیش از 90 درصد خاک افغانستان حضور فعال داشته باشد. در عراق، آمریکایی‌های حساس به تلفات انسانی، آن‌قدر پس از اشغال این کشور تلفات دادند که اوباما با شعار خروج نظامی از عراق در انتخابات 2008 به پیروزی دست یافت و به این وعده عمل کرد. به این مفروضات، این نکته را هم باید اضافه کرد که ایران نه عراق است و نه افغانستان. از نظر ژئوپلتیک درافتادن با ایران سختی‌های بسیار بیشتری دارد، هم از جهت موقعیت ممتاز جغرافیایی، هم از جهت توان نظامی کلاسیک قابل توجه و هم از باب توان مقابله غیرمتقارن مهیب. ایران بیش از 20 سال است که خود را برای نبردی غیرمتقارن آماده می‌کند. در این فرآیند، جمهوری اسلامی به این توان دست یافته که منافع آمریکا را در هر جنگی، به شدت تهدید کند. قدرت موشکی ایران یکی از مولفه‌هایی است که غرب حساسیت خود نسبت به آن را مخفی نمی‌کند.

از دیگرسو، پس از سال 2003 واشنگتن نشان داده که دیگر دنبال نبردهای تمام‌عیار نیست. تجربه جنگ لیبی و پس از آن آنچه نبرد با داعش خوانده می‌شود، نمونه‌های اثبات‌کننده‌اند. آمریکا در ماجراجویی‌های اخیر نظامی خود تنها به زدن ضربات هوایی اکتفا کرده است، آن هم به حریفانی که توان زدن ضربات متقابل را نداشته‌اند. ایران در مقابل توان زدن ضربات متقابل را به پایگاه‌های آمریکا در منطقه و همچنین به متحدین منطقه‌ای واشنگتن دارد.

بر این اساس، در یک محاسبه هزینه – فایده، تقریبا احتمال چربش فایده درافتادن نظامی با ایران بر هزینه این اقدام، ناچیز است؛ آن هم در شرایطی که ایران و 1+5 به یک توافق هسته‌ای دست یافته‌اند و چنین امری، اجماع‌سازی برای اقدام نظامی علیه ایران را بسیار سخت خواهد کرد.

در کنار این موارد، باید به هزینه قابل توجه اقدام نظامی علیه ایران – آن هم پس از حصول یک توافق – در افکار عمومی آمریکا و جهان برای واشنگتن اشاره کرد؛ و باز هم کنار همه اینها، به این نکته باید پرداخت که در منطقه مدت‌هاست که نمایندگان تام و تمام آمریکا و متحدانش در نبرد با متحدین ایران هستند و هنوز به هیچ‌یک از اهدافشان دست نیافته‌اند.

به این ترتیب، درافتادن نظامی با ایران به صرف داشتن امکانات و تجهیزات نظامی، منطقی نیست. این مثل آن می‌ماند که کسی به جهت داشتن طناب زیاد در منزل، خود را دار بزند!

* ابعاد حقوقی تهدید

صاحب این قلم تخصصی در حقوق بین‌الملل ندارد اما فی‌الجمله می‌داند که تهدید یکی از اعضای سازمان ملل به حمله نظامی، نمی‌تواند چندان پایه و اساس حقوقی مستحکمی داشته باشد؛ آن هم در شرایطی که به قول سید عباس عراقچی، معاون حقوقی وزیر امور خارجه ایران، ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج شده است.

قطعا چنین تهدیداتی می‌تواند در مجامع بین‌المللی دست‌کم طرح و پیگیری شود و لااقل صدای اعتراض ایران به گوش نهادهای بین‌المللی و افکار عمومی جهانی برسد. چطور می‌شود این‌گونه تهدیدات، تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌الملل به‌حساب نیایند؟

مگر مقامات آمریکایی در برابر تهدید سایر کشورها به اقدام نظامی، دارای مصونیت از پیگرد هستند؟ اگر چنین است، آن حقوق بین‌الملل دردی از کسی دوا نمی‌کند و اگر چنین نیست، چرا نباید تحت پیگرد قرار گیرند؟

از همه اینها گذشته، چنین تهدیداتی در پی جمع‌بندی مذاکرات با ایران، شعور دیپلماتیک مقامات آمریکایی را جدا زیر سوال می‌برد. با ادامه این تهدیدات پس از توافق، به نظر می‌رسد هیچ کشوری نباید به حل مشکلاتش با ایالات متحده از طریق میز مذاکره دل ببندد.

* از این پس...

بر اساس آنچه پیش‌تر گفته شد و بر اساس نظر بسیاری از کارشناسان مسائل نظامی و امنیتی، تهدیدات نظامی واشنگتن علیه ایران در مقطع چندان جدی نیست اما از منظر سیاسی، این لحن و ادبیات سران کاخ سفید پس از جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای در تاریخ 23 تیر، امری جدی است.

برجام، سندی پیچیده است که در صورت تصویب آن و تبدیلش به توافق، با وجود حسن نیت طرف مقابل نیز اجرای آن کار ساده‌ای نخواهد بود. وقتی طرف مقابل به این آشکاری عدم حسن نیت خود را اثبات می‌کند، چگونه می‌توان این پیام را دریافت نکرد که ایران در مسیر اجرای برجام، روزگار آسانی را با طرف غربی سپری نخواهد کرد؟

وقتی گزینه نظامی به این راحتی‌ها از منظومه معنانی به‌هم پیوسته سردمداران واشنگتن قابل حذف نیست، باید این پیام را دریافت کرد که دیگر معانی این منظومه نیز آن‌قدرها نمی‌توانند مثبت تلقی شوند. اگرچه حصول برجام به خودی خود مثبت است اما مثبت پنداشتن معانی موجود در این منظومه و نیات پشت سر این معانی، به‌غایت ساده‌لوحانه است.

اجرای برجام در صورت تصویب، همان‌گونه که پیش‌تر در یادداشتی مورد اشاره قرار گرفت، بیش از هرچیز به وجود اراده سیاسی در واشنگتن بستگی دارد.

انتهای پیام/

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن