مجوز مذاکره با آمریکا درست پیش از سال 92 از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شد تا در دیدارهای عمان، راستی آزمایی از درخواست های آمریکا برای حل منصفانه پرونده هسته ای ایران صورت گیرد. این ماموریت نیز بنا بر روایت علی اکبر صالحی، بر عهده او قرار گرفت.
واقعیت آن است که گفتگوی مستقیم با ایالات متحده آمریکا پیش از سخنان صریح رهبری نیز ممنوع بود و تنها یک مجوز برای یک موضوع و یک مذاکره داده شد. با پایان مذاکرات هسته ای، تاریخ انقضای مذاکره با آمریکا نیز به سر آمد و ادامه این روند با واکنش مقام معظم رهبری روبه رو شد.
از مذاکره و نرمش قهرمانانه تا برجام
ایشان در 2 تیر امسال در دیدار با مسوولان و کارگزاران نظام، تاریخچه ای کوتاه از روند مذاکره با آمریکایی ها ارائه دادند که نشان می دهد ایشان با اصل مذاکره با کشوری مانند آمریکا مخالف نیستند اما تنها در جایی که منافع ملی ایجاب کند و در نمونه متاخر، پای پرونده هسته ای در میان بود: موضوع مذاکره با امریکایی ها مربوط به زمان دولت قبل است و به فرستادن واسطه به تهران برای درخواست مذاکره مربوط می شود. در آن زمان، یک نفر از محترمین منطقه به عنوان واسطه به دیدارما آمد و به صراحت گفت رئیس جمهور امریکا از او خواهش کرده که به تهران بیاید و درخواست امریکایی ها برای مذاکره را مطرح کند امریکایی ها به این واسطه گفته بودند می خواهیم ضمن شناخت ایران به عنوان قدرت هسته ای، مسئله هسته ای را حل و فصل کنیم و تحریم ها را ظرف 6 ماه برداریم البته ما به آن واسطه گفتیم به امریکایی ها و حرفهایشان اطمینانی نداریم، اما با اصرار آن واسطه، قبول کردیم که این مسئله را یک بار دیگر امتحان کنیم و مذاکرات شروع شد.
با شروع کار دولت حسن روحانی، این ماموریت بر عهده دولت یازدهم قرار گرفت و رهبر معظم انقلاب موضوع نرمش قهرمانانه را در دیدار با فرمانده هان سپاه پاسدران در 26 شهریور 92 مطرح کردند: ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی ، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسمگذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است.
با مطرح شدن اصطلاح نرمش قهرمانانه تنها چند ماه پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی و تیم مذاکره کننده به ریاست محمدجواد ظریف، مذاکرات جدی پیرامون موضوع هسته ای در دستور کار قرار گرفت اما در این میان برخی از رسانه ها در داخل و خارج و حامیان دولت، نرمش قهرمانانه را بسیار بد تفسیر و برداشت کردند. آنها این نرمش را به تمام عرصه های داخلی و خارجی تعمیم دادند و حتی طرح هایی را برای ادامه نرمش در موضوعات منطقه ای و خطوط قرمز نظام ارئه کردند. در این میان حضور حسن روحانی در سازمان ملل برای اولین بار به عنوان رئیس جمهور و مکالمه 15 دقیقه ای او با باراک اوباما، اوج کج فهمی ها را نسبت به نرمش قهرمانه نشان داد و عادی شدن دیدارهای وزرای خارجه ایران و آمریکا به دفعات متعدد و به بهانه های مختلف، باعث لوث شدن اصل قضیه مذاکره پیرامون هسته ای شده بود.
بار دیگر رهبر معظم انقلاب برای جلوگیری از ادامه بدفهمی از تاکتیک نرمش قهرمانانه در نیل به اهداف، موضع گیری کردند و در دیدار با 50 هزار فرمانده بسیج سراسر کشور در 29 آبان 92 خاطر نشان ساختند: ما تعبیر "نرمش قهرمانانه" را به کار بردیم؛ یک عدّهای آن را به معنی دست برداشتن از آرمانها و هدفهای نظام اسلامی معنا کردند؛ بعضی از دشمنان هم همین را مستمسکی قرار دادند برای اینکه نظام اسلامی را به عقبنشینی از اصول خودش متّهم کنند؛ اینها خلاف بود، اینها بدفهمی است. نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ به معنای این است که سالک راه خدا - در هر نوع سلوکی - به سمت آرمانهای گوناگون و متنوّع اسلامی که حرکت میکند، به هر شکلی و به هر نحوی هست، باید از شیوههای متنوّع استفاده کند برای رسیدن به مقصود.
همچنین در دیدار مسئولان وزارت خارجه بار رهبر انقلاب در 22 تیر 93، عنوان کردند: معنای دیگر این ویژگی نرمش قهرمانانه است که صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام پرشکوهترین نمونهی تاریخی آن به شمار میرود. نرمش قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونهی آن در مسابقهی کشتی نمایان است در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد قطعاً شکست میخورد اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک مینشاند.
در تمام این دوران دو ساله مذاکرات، مقام معظم رهبری در عین تمجید از تلاش مذاکره کنندگان، نکاتی را درباره خطوط قرمز نظام نیز بیان می کردند که باید رعایت شود. به هر حال پس از نشست ها و گفتگوهای طولانی در تیرماه، ایران و قدرت های جهانی به توافق ابتدایی بر روی چارچوب اصلی رسیدند که تحت عنوان کلی برجام از آن یاد می شود. به دنبال آن مذاکرات هسته ای به نقطه پایانی رسید و کار برعهده مجالس قرار گرفت تا به رد یا تصویب آن بپردازند.
ماموریت دستگاه سیاست خارجی دولت روحانی در مذاکرات هسته ای و به سرانجام رساندن آن در مذاکره با آمریکا به پایان رسید و پیگیری اجرای آن بر عهده کمیته های مشترکی قرار گرفته که وظیفه نظارت و گزارش به دولت ها و نهادهای مربوط را برعهده دارد. هر چند در برجام نیز نقاط ضعفی پیرامون برگشت پذیری تحریم ها، خطر بازرسی از امکان نظامی، محدودیت های فراتر از ان. پی. تی و آسیب پذیری در زمینه تحقیق و توسعه هسته ای وجود دارد اما مقامات دولتی آن را به عنوان کلید شروع عبور از خطوط قرمز دیگر در نظر گرفتند.
تذکراتی که جدی گرفته نشد
در میان جشن دولت بر سر رسیدن به توافق هسته ای، اظهاراتی مبنی بر پایان دشمنی ها و مذاکرات پیرامون موضوعات منطقه ای با آمریکا سر داده شد و رسانه های حامی دولت، در آستانه سومین سفر رئیس جمهور به نیویورک، دم از ملاقات روحانی و اوباما زدند و تنور شروع روابط ایران و آمریکا را داغ کردند. در زمان سفر نیز، روحانی از لزوم و آمادگی برای گفتگو با هر کشوری بر سر سوریه گفته بود: ایران در کنار هر میزی که به آینده امن، با ثبات و دموکراتیک سوریه کمک کند حضور پیدا خواهد کرد و حاضر است با هر کشوری از جمله کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی در این زمینه مذاکره کند.
اما موضوع مذاکره با آمریکا در ابعاد غیر از هسته ای، چیزی نبود که مجوز آن صادر شده باشد. رهبر انقلاب در دو سال اخیر و زمان مذاکرات هسته ای بارها و بارها، بحث مذاکرات خارج از چارچوب هسته ای را مردود دانسته بودند ولی مشخص نبود چرا مسئولان دولتی به خصوص حسن روحانی و جواد ظریف، در مصاحبه ها و اظهارات خود گونه ای دیگر صحبت می کردند و در عمل نیز به روش دیگری رفتار می کنند. دیدار ظریف و باراک اوباما در راهروهای سازمان ملل و دست دادن آنها با یکدیگر، اوج دهن کجی به حساسیت های نظام جمهوری اسلامی در رابطه با آمریکا بود.
این اشتباه در تماس با سران کاخ سفید در سفر نخست روحانی نیز به وقوع پیوسته بود که این رفتار نیز در همان زمان با واکنش رهبر معظم انقلاب روبه روشد. رهبر معظم انقلاب در مراسم صبحگاهی دانشگاه امام حسین در 13 مهر تاکیدکردند:"ما از تحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت میکنیم زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم، اما برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد، بجا نبود، چون ما دولت آمریکا را غیرقابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهدشکن میدانیم.
تکرار اشتباهات و ممارست و اصرار بر بیان اظهارات متناقض با سیاست های ترسیم شده نظام در مذاکرات و ارتباط با کشورهای خارجی، در دو سال اخیر و در ماه های اخیر طبیعی نبود در حالیکه رهبر معظم انقلاب بارها از نقشه دشمن برای نفوذ به ایران سخن گفته اند و در دیدار با رئیس و اعضای مجلس خبرگان نیز بر این نکته تاکید کردند که به غیر از مساله هسته ای ایران هیچ صحبتی با آمریکا ندارد: "از جملهی حرفهایی که میزنند و ما را حسّاس میکند، این است که میگویند برجام فرصتهایی را -هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه- در اختیار آمریکا قرار داده؛ این را آمریکاییها میگویند و جزو حرفهای آنها است. عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیّتهای گوناگون این است که اجازهی این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد. هرچه آنها به این فرصتهای خودشان نزدیک بشوند، یقیناً ذلّت ملّتها و عقبماندگی و محنت کشورها از آنجا شروع خواهد شد، مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند. ما این را گفتهایم و اعلان کردهایم که در هیچ مسئلهای جز مسئلهی هستهای با آمریکاییها طرف صحبت نمیشویم؛ هم به مسئولین سیاست خارجیمان گفتهایم، هم به بقیّهی مسئولین گفتهایم که داخل نمیشویم. علّت هم همین است که جهتگیری آنها درست نقطهی مقابل جهتگیری ما است، ۱۸۰ درجه ما با هم تفاوت داریم."
با این وجود آنچه را باعث شد تا مقام معظم رهبری با صراحت تمام موضوع مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کنند، همان تناقضی بود که مقامات دولتی در تفسیر به رای یا به خود نگرفتن بیانات رهبری دنبال می کردند. اظهاراتی از قبیل مذاکره با آمریکا در موضوعات منطقه ای یا رفتاری خارج از تقابل ایران و آمریکا، نشان از عدم امانتداری دولت در ماموریت محوله از سوی نظام دارد. نرمش قهرمانانه تنها یک تاکتیک در تقابل با آمریکا برای شکست دادن دشمن بود و نه برقراری مجدد روابط ایران و آمریکا که پس از انقلاب قطع شده است.
مشخص نیست در حالیکه مسئولان ارشد نظام بر چنین نکته حساسی بارها تاکید کرده اند، باز هم از زبان دولتمردان و حامیان آن، چرا سخن از رابطه و گام های جدید در زمینه رابطه با آمریکا سخن به میان می آید. در طول مذاکرات هسته ای که برخی تغییر رفتار دولت آمریکا را برای روابط گسترده تر مثال می زدند، شاهد ادامه روند تهدیدات نظامی از سوی آنها بودیم و از لزوم تغییر رفتار ایران در منطقه و حمایت از گروه های مقاومت سخن به میان می آوردند. آمریکا حتی ملاحظات مربوط به مذاکرات فی مابین را در نظر نمی گرفت و در پایان مذاکرات نیز چارچوب کلی تحریم ها را در قالب راهبرد ماشه حفظ کرده است.
پایانی بر یک توهم
همانگونه که رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندران و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسدارن از افراد سهل اندیش و بی خیال در کنار افرادی که منافع ایران اهمیتی نمی دهند، سخن به میان آوردند، عدم توجه به منافع بلند مدت جمهوری اسلامی ایران، باعث خطای استراتژیک چنین افرادی در ترسیم روابط ایران و آمریکا شده است. هر چند باید سهم دشمنان و اصحاب فتنه را نیز در ترویج لزوم برقراری روابط ایران و آمریکا برای بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی، در نظر گرفت. می توان گفت تهران و واشنگتن در تمامی زمینه های مرتبط با ایران اختلاف نظر ماهیتی دارند. جمهوری اسلامی ایران در جهان تعریفی از خود و انقلاب خود ارائه داده که در تقابل آشکار با آمریکا به عنوان نماد استکبار جهانی قرار می گیرد. سیاست های ایران در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، به هیچ وجه با آمریکا همخوانی ندارد و دفاع آمریکا از رژیم صهیونیستی و کشورهای خودکامه عربی که به حضور نظامی آمریکا در منطقه نیز کشیده شده، خود اصل مشکل و بحران است. حال چگونه انتظار می رود ایران و آمریکا بر سر مسائل منطقه ای به تفاهم برسند خود جای سوالی است که باید مدافعان مذاکره پاسخ دهند. هر چند از دید آنها، ایران باید از سیاست ها، ارزش ها و آرمان های خود عدول کند تا راه تعامل و توافق باز شود. امری که به هیچ وجه از سوی نظام جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست.
جمهوری اسلامی ایران درست در جایی با مذاکره بر سر موضوع هسته ای با آمریکا توافق کرد که دست برتر را در برنامه هسته ای خود با وجود هزاران سانتریفیوژ، چندین تن اورانیوم غنی شده و توسعه پرشتاب در ساخت تاسیسات هسته ای داشت و به نقطه ای رسیده بود که می توانست با حفظ زیرساخت های هسته ای خود، تحریم ها را نیز رفع کند. با وجود این و پذیرش مذاکره با آمریکا بر سر پرونده هسته ای و با وجود قول هایی که طرف آمریکایی داده بود، باز هم شاهد بودیم در طول مذاکرات، مقامات آمریکایی از هیچ توطئه و خباثی دریغ نکردند و در مسیر توافق هسته ای سنگ اندازی کردند.
در عرصه منطقه ای نیز ایران در جایگاهی است که بیشترین نفوذ و قدرت را در غرب آسیا دارد اما تفاوت با پرونده هسته ای جایی است که ایران مذاکره با آمریکا بر سر مسائل منطقه ای را جایز نمی داند. زمانیکه تهران توانسته با وجود فشارها و دشمنی ها با توجه به آرمان ها و ارزش های خود به جایگاه ارزشمند در منطقه دست پیدا کند، نیازی نیست تا بر سر این نفوذ و قدرت مصالحه یا مذاکره ای صورت گیرد درحالیکه ایران می تواند به تنهایی یا در کنار کشورهای متحد در منطقه سیاست های خود را در جهت منافع خود پیش ببرد. راهبرد آمریکا در منطقه غرب آسیا جلوگیری از نفوذ ایران و حمایت از سیاست های خصمانه اسرائیل در کنار بحران آفرینی جهت افزایش حضور نظامی خود است، راهبردی که درست در مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
علاوه بر این، همانگونه که مقامات آمریکایی عنوان کرده اند، توافق هسته ای با ایران، نه تنها محدود به محدودسازی برنامه هسته ای ایران بلکه شروع برای تغییر ساختارهای داخلی است. به زعم آنها توافق سبب قدرت گیری طیفی در داخل ایران خواهد شد که در آینده قادر خواهند بود سیاست های آمریکا را چه در داخل و چه در منطقه پیاده کنند. موضوعی که معصومه ابتکار در مصاحبه خود با بی بی سی به آن اذعان کرد و توافق هسته ای را اهرمی در دستان اصلاح طلبان و حسن روحانی در مقابل گروه های رقیب دانست تا بتوانند عرصه سیاسی را به صورت انحصاری در اختیار گیرند. سیاست آمریکا یعنی نفوذ در بخش های تصمیم گیر ایران، میوه ای است که آمریکا قصد دارد از درخت توافق هسته ای بچیند.
افزایش حساسیت ها در زمینه نفوذ آمریکا در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران، منجر به ممنوعیت مذاکرات بیشتر با آمریکا شد. تا به صورت صریح و واضح روشن شود، در ایران سنسور های قوی برای ارزیابی و شناسایی نقشه ها و نیات دشمن وجود دارد و آمریکا به این سادگی ها نمی تواند راه نفوذ خود را در ایران باز کند. تلاش برای جای پا باز کردن برای آمریکا در ایران نیز با اعلام صریح ممنوع بودن مذاکره با آمریکا، تنها می تواند به عنوان خیانت در نظر گرفته شود که برخی از نیروهای داخلی سعی دارند حل مشکلات داخلی را به توهم عادی سازی روابط ایران و آمریکا گره بزنند.
دیدگاه شما