به گزارش صبح رزن به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، «حجت اصغری شربیانی» به تاریخ اول فروردین 1367 شمسی در «ورامین» متولد شد. تنها سه ماه و بیست و هفت روز پس از تولدِ او، قطعنامه ی 598 پذیرفته شد و زمانی که یک سال و 14 روز داشت، «حضرت روح الله» رخت از جهان برکشید.
«حجت» بالید و قد برافراشت و در هنگامهای که بسیاری در خیال خود، فراموشی «نهضت روح الله» از سوی هم نسلانِ او را در خیال خود می پرورانیدند، جامه ی سبز پاسداری از نهضت را بر تن کرد و تقدیر چنین بود که با خونِ پاک خود، اوهام بدخواهانِ کینه توز را نقش بر آب کند.
«حجت اصغری شربیانی» در آبان ماه 1394، مصادف با «تاسوعای حسینی»، هنگام دفاع از حرمِ بانوی مقاومت، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)، پای بر بساطِ عندربهم یرزقون نهاد و به دیدار اساتید نادیده و شهید خود شتافت.
آن چه پیش رو دارید، وصیت نامهای به جامانده از آن «شهید مدافع حرم» است. سندی تاریخی که باید آن را «همه ی باورهای یک مدافع حرم» دانست:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
باسلام،
درودبرتمام عزیزانم، اعم از خانوادهی عزیزم و مردم متدین ودیندار و ولایتمدار ایران اسلامی
اول سخن جا دارد از پدر ومادر عزیزم تشکرکنم که بندهی حقیرِ سراپا تقصیر را با لقمهای حلال و شیری پاک بزرگ کردن[د] و با آموزههای انقلاب اسلامی و در مکتب سیدالشهدا(ع)و امام خمینی کبیر تربیت نموده اند و تحویل جهان اسلام داده اند تا سربازی برای اسلام و اهداف اسلام و صاحب عصر (عج) و نائبش امام خامنهای (حفظه الله) باشیم.
هم اکنون که این وصیت را می نویسم، بااعتقاد کامل و یقینی کامل و آشکار به وحدانیت پروردگار عزوجل و نبوت خاتم رسولان، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و ولایت بلاشک امیرالمومنین، حیدر، صفدر، اسدالله غالب، علی ابن ابی طالب(علیه سلام) و ذریهی پاکش تا ذخیره الهی حضرت مهدی روحی و ارواحنا به فداک را دارم و از افتخارات است که محب ١۴معصوم پاک می باشم.
باشد که قیامت با آنها محشور شوم
آمین
شهادت، فناشدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق وصالِ محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و به خاطر هدف مقدس به تعبیر قرآنی «فی سبیل الله» انتخاب می کند. به تعبیر پیامبر مکرم اسلام (ص) «اشرف الموت قتل الشهاده» که شریفترین نوع مردن است و به فرموده مولایمان امام علی (ع) «اکرما لموت القتل» که شهادت را گرامیترین نوع مردن می داند و این جمله همیشه در ذهنم خطور می کند
_اگر شهید نشویم لاجرم باید بمیریم_
پس چه مرگی بهتر و بالاتر از شهادت که نزدیک ترین لحظهی وصل به وصال و سریعترین راه به لقاءالله است.
"اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک"
شاید ما در راهی قدم می گذاریم که شاید بگویند خارج از وطن است یا دور از وطن است ولی عقیدهی بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد و دین، فراتر از کشورها و وطن هاست و اگر هرکسی به خداوند عزوجل اعتقاد دارد، باید در راه احیای دینش جهاد کند و امر به معروف و نهی از منکر بپردازد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هرکس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به او یاری نرساند، مسلمان نیست و ما چهگونه ادعای مسلمانی داریم که جای جای دنیا مسلمانان را قربانی اهداف و افکارِ شوم خود می کنند و ما در آرامش به راحتی سر به بالین بگذاریم، در صورتی که یک کودک و یا زن سوری و عراقی و یمنی و فلسطینی، شب خواب در چشمانشان ندارند و چگونه مدعی شیعه بودن و محب بودن اهل بیت(ع) را داریم که در ماجرای در آوردن خلخال از پای زن یهودی که امام علی (ع) در این موضوع فرمود: اگر مسلمانی ازاین غم بمیرد برای او عیبی نیست؟ چهگونه می توان در مورد این مسئله بی تفاوت بود در صورتی که در ممالک اسلامی زنان ایزدی و مسلمانان و مسیحی را در عراق، درون قفس در بازارهای موصل مانند برده بفروش می رسند؟ و ما ازاین وقایع تلخ غم نمی خوریم که هیچ تب هم نمی کنیم، چه برسد که بخواهیم بمیریم! ای کاش ذره ای هم زاتپنداری می کردیم و لحظهای خود را جای برادران و پدران آن ها قرار می دادیم. آیا واقعا می توانستیم چنین چیزی را تحمل کنیم!؟
شمایی که می گویید جنگیدن در کشوری دیگر کار اشتباهی ست! بدانید امام حسین(ع) در مدینه زندگی می کرد ولی در عراق و کربلا به شهادت رسید. امام حسین(ع) برای احیای دین جدش و امر به معروف ونهی ازمنکر قیام کردند و این نیز خود گواهی برای ماست که ببینیم چهگونه تاریخ در حال تکرار شدن است و چهگونه یزیدیان زمان زمام امور را در دست گرفته اند و چهگونه چهرهی اسلام را با تفکری صهونیستی و تکفیری که آمیزهای از تفکرات یهود است مخدوش می کنند و [به دنبال] معرفی اسلامی پر از توحشی و معرفی آن به جهانیان هستند. هرکس به نوبه خود باید تکلیف خود را ادا کند و قدم در راه مقتدای خود حسین بن علی(ع) بگذارند.
همه آزادهگان و محبین به اباعبدالله (ع) وظیفه داریم در این راه قدم بگذاریم و برای ظهور منتقم، زمینه سازی کنیم. چه زیبا فرمود خمینی کبیر که راه قدس از کربلا می گذرد و این جمله هر زمانی بیشتر نمود پیدا می کند که هرسال اربعین پرچمهای سپاه خراسانی این نکته نورانی امام (ره) را یادآوری میکند.
ازبرادران و خواهران دینیام می خواهم که مطیع امر رهبری باشند و بدانند که تا زمانی که منتقم حسین (ع) نیامده ولی امر مسلم (ع) است.
برادران و خواهران! گوش به فرمان رهبر باشید که حرف رهبر حرف امام زمان (عج) است و نگذارید حرف ولی امر زمین بماند.
در زمان فتنهها گوش به فرمان رهبر باشید و مطیع امر ولی خود باشید. نگذارید دشمنان بین قومیتها، اعم از ترک و لر و عرب و بلوچ و کرد و.... و مذاهب و ادیان اختلاف بیافکن اند. مراقب توطئه دشمن باشید و از دعواهای شیعه و سنی پرهیز کنید و همدیگر را با چشم هم وطن ببینید.
ایران اسلامی باید تحت لوای ولی فقیه همبستگی و همدلی خود راحفظ کند تا به مملکت آسیبی نبیند. هرشخص یا فرد یا گروهی که بر ضد ولایت فقیه فعالیت کند یا قصد تضعیف ولایت فقیه و رهبر را داشته باشد، بلاشک برضد صاحب الزمان (عج).هم فعالیت خواهد کرد چون از مسیر حق خارج شده است. هرکس در حریم ولایت مطیع باشد، هیچ وقت منحرف نخواهد شد و در آخر [ال]زمان سربلند خواهدبود و این مانند روز روشن است که اشخاصی که ولی فقیه را نپذیرند در عصر ظهور امام زمان(عج) نشناخته و نخواهند پذیرفت.
در عصر کنونی ظالم ومظلوم کیست؟رهبرم سیدعلی فرمود :گفتمان ما دفاع از مظلوم و جنگ با ظالم است. ما هر مقداری که بتوانیم ازمظلوم دفاع می کنیم و حمایت می کنیم و هرمقداری که توانایی ما، وسع ما باشد وظیفه ماست. دنیا را ظلم گرفته و ظاهر پرزرق و برق[اش] مردم را فریفته و ظالمان و فرعونیان زمان در حال پیاده سازی افکار شومشان در تقسیم کردن و کوچک کردن کشورها و فاسد کردن ملت ها و کشاندن آن ها به فحشا هستند. چهگونه می توان در برابر ظلم سکوت کرد؟! تا کی؟! چهگونه می توان دید که فرعونیان و یزیدیان برسر زنان و کودکان بیدفاع و بیگناه می زند و انسان های بیگناه را می کشند!!! و آیا فقط باید نظارهگر بود یا [منتظر] معجزه ای ازسوی خدا بود؟ وظیفه انسانی چه می شود؟ و آیا زنده ماندن در این دنیای پر ازظلم رواست؟! مکتب ما مکتب عاشوراست، مکتب انقلاب است، مکتب آزادهگی است. در این مکتب باید آزادهگی آموخت و جلوی هر ظلم و کفری ایستاد، حتی به قیمت جان وریخته شدن خون. مکتب ما مکتب پیروزی خون بر شمشیر است. آیا انسانی هست با دیدن این همه ظلم، باز هم لذتی از زندگی ببرد؟! اگر اینطور باشد فریب دنیا را خورده و بویی از انسانیت نبرده...
آیا شده خودمان را لحظه ای جای این افراد بی گناه بگذاریم؟! پس وظیفهی ما در قبال این همه ظلم چیست؟ آیا باید نظارهگر باشیم یا این که در برابر ظلم قیام کنیم؟ آیا حتما باید منجی بیاید و ما بعد اقدامی بکنیم! پس وظیفهی زمینه سازی ظهور برگردن کیست؟ ازتمام جوانان کشور می خواهم که پشت ولی فقیه باشند و دشمنان داخلی و خارجی را خوب شناسایی کنند تا به مملکت آسیبی نرسد و هر شخصی یا گروهی که به مستکبرین غرب و آدمکش های صهیونیست تمایل دارد را دشمن نظام بدانید.
شهدا زنده هستند وشما را می بینند و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهرهمندند.
اللهم انی اعوذبک من...أن نعضد ظالما او نخذل ملهوفا اؤنروم ما لیس لنا بحق...خدایابه تو پناه میبرم...ازاینکه ظالمی را یاری کنم و یا مظلوم یا دلسوختهای را بییاور گذارم ویا آنچه حق ما نیست بخواهم(صحیفه سجادیه صفحه۵۶دعای٨)
/خواهرم عفت خود را زهرایی کن
برادرم غیرتت را علوی کن...
والسلام
عبدالحقیرسراپا تقصیر
حجت اصغری شربیانی
دیدگاه شما