به گزارش نافع، البته در محل تولد و نسب این شاعر نامدار ابهامات متعددی وجود دارد، اما در مقاله زیر که به قلم پژوهشگر ارجمند "احمد صلاحی" به رشته تحریر درآمده، سعی شده پرده از این ابهامات برداشته شود.
ارتباط زاکان- درگزین- بنی خَفاجه- عبید زاکانی؟ ابهام در ابهام
به هنگام مطالعه نسخ مختلف کتابهای منتشره در خصوص اشعار عبید زاکانی و نیز زوایای بسیار پنهان زندگی او به نکات چندی برمی خوریم که ایشان از اعراب بنی خفاجه بوده است. حال این سوال پیش آمد که روستای زاکان رزن چه ارتباطی به این موضوع دارد، این سوال سبب نگارش این مقاله شد.
جستجو در خصوص زاکان در لغت نامه های مختلف فارسی و عربی نشان می دهد که "زاکان دهی است جزء دهستان خرقان، بخش آوج، شهرستان قزوین، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده. منطقه ٔآن کوهپایه و سردسیر است. سکنهٔ آن 217 تن اند که بزبان تورکی تکلم می کنند. آب آن از چشمه و دارای محصول بنشن و عسل است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)". همچنین ناظم الاطباء ی کرمانی، زاکان را "دهی است در رودبار ری" و در جایی دیگر آورده است که "دهی است که سکنه ٔ آن 170 تن، از طائفه ٔ چگینی اند و بزبان کردی و فارسی(؟؟) تکلم میکنند.
آب آن از قنات و در بهار از رودخانه ٔ خرمن سوخته تأمین میشود و محصول آن غلات، یونجه و جالیز است". همچنین در سایر منابع اشاره شده است که "زاکان قبیله ای است از عرب که در قزوین سکونت ورزیدند (منتهی الارب). زاکان قبیلة من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعة نادرة الزمان عبید الزاکانی صاحب المقامات بالفارسیة علی اسلوب المقامات الحریریة (تاج العروس)". مولف آنندراج در این خصوص اشاره میکند که "زاکان قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است و در دواوین [دیوانها] زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی شاعر از همین قریه است. این قصبه از توابع شهر قزوین و اصل آن زاجکان است که کان زاج سیاه بسیار دارد".
زَکان (Zakan) به معنی کسی که از روی خشم یا دلتنگی با خود حرف میزند و از خود رمیده است(لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، برهان، ناظم الاطبا) و به معنی ژکیدن(فرهنگ عمید) بوده و همچنین زکان از قرای سمرقند (نزهه القلوب، ج 3) است. در لغت نامه دهخدا از روستای مجاور زاکان که روستای حکان است چنین یاد می شود که "حکان، دهی است جزو دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 15 هزارگزی جنوب آوج و 12 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی سردسیری. دارای 570 تن سکنه میباشد. از چشمه سار مشروب می شود. محصولاتش غلات، بنشن و عسل است. اهالی به کشاورزی گذران می کنند و راه آن مالرو است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)".
روستای زاکان که در زبان تورکی و گویش درگزینی به نام "زَکان" یا "حکان- زکان" گفته می شود و بندرت زاکان تلفظ می شود. این روستا از سال 1370 هجری شمسی جز بخش قروه درجزین در شهرستان رزن (استان همدان) شده است. که بر اساس سرشماری جمعیت در سال 1385 تعداد جمعیت آن 158 نفر بوده است. این روستا پس از گذشتن از روستای درگزین- لات- حکان در منطقه کوهستانی قرار دارد که جای آن تا کنون سه مرتبه با فاصله اندکی ازهم تغییر کرده است. روستاهای گووور قالاسی (قلعه گبری)، قارا لو.....، عابباس کروانسراسی، قشلاق از جمله روستاهای اطراف زاکان هستند که بعد از اسلام خالی از سکنه شده اند.
خَفاجَه، از تیره های بنی عقیل بن کعب از اعراب عدنانی (شمالی) بودند. بنی خفاجه قبل از اسلام در آبادیهای جنوب شرقی مدینه سکونت داشتهاند و ظاهرآ به علت نبردهایشان با قبیله حنیفه، تا سرزمین یمامه، مرکز نجد، نیز پراکنده شدند. اصفهانی از نویسندگان سده سوم در کتاب بلاد العرب، مَسکن اعراب خفاجه را در محدوده وادی بِیشَه و رَنْیَه که اولی از کوههای یمن و دومی از کوههای سراة در تهامه سرچشمه میگرفته ضبط کرده است (حسن ابن عبداللّه اصفهانی، ۱۹۶۸). پس از آن طایفه خفاجه کوچ جمعی را به عراق عرب آغاز نمود. ظاهرا بروز فتنه های قرامطه در نیمه نخست سده چهارم در یمامه، موجب کوچ جمعی خفاجهها به شمال و ورود آنها به عراق شد.
اینان در اواخر این سده در سایه کفایت رؤسای خود، ثَمال و فرزندانش، در کوفه و حوالی آن به قدرت دست یافتند. با این همه، قدرت خفاجه، در سال ۳۹۱ با حمله حاکم عُقَیلیِ موصل (از عموزادگان بنی خفاجه)، به کوفه، موقتآ افول کرد و اینان ناچار شهر را ترک کردند و روانه مناطق شام شدند (یوسف سامرائی، 1989). بنی خفاجه از فتنه گری و غارتگری دست برنداشتند، چنانکه در همین سال شهر انبار، در کنار رود فرات، را محاصره و آبادیهای اطراف را غارت کردند. حمله خفاجهها به کاروان حاجیان بغداد از سال 440 تا ۴۸۵ بر سر راه کوفه ادامه داشت، همچنین در فرهنگ دهخدا آورده شده است که خَفاجَه، طایفه ای از عربهای راهزن و قطاع الطریق (غیاث اللغات) هستند.
علاوه بر طایفه خفاجه، در ایران شهر دیگری به نام خفاجیه (سوسنگرد) وجود دارد که این شهر به همراه نام دیگر شهرها دردوره پهلوی تغییر یافتند و مورخانی همانند احمد کسروی درمدت ده سالی که درخوزستان مسؤلیتهای حکومتی از سوی دولت رضا شاه داشت سعی به تحریف و انکار بسیاری از حقایق تاریخی وحذف هویت این مردم داشت (عبدالنبی قیم ، 1388) متاسفانه تغییر نامهایی چون عبادان (به آبادان)، دورق یا فلاحیه (شادگان)، عربستان(خوزستان)، بندر معشور(ماهشهر) محمره(خرمشهر)، حویزه به جای نام جعلی (هویزه) و زنده کردن تخت جمشید و برپایی جشنهای 2500 ساله و ... از آرزوهای یکسان سازی زبان و فرهنگ در ایران توسط پهلویست ها بوده و بیشترین آسیب را به آذربایجان بزرگ و خوزستان زرخیز زده اند و سایر کسانی چون بنیاد ضد فرهنگی محمود افشار سعی در زدودن اسامی واقعی از نقاط مختلف کرده و نام این شهر را به سوسنگرد تغییر دادند.
در کتاب تاریخ معماری جهان واژه خفاجيه، واژه ای سومری و به شکل خفاژه در مصادر سومری ثبت شده است و آن را اینگونه توصیف میکنند «خفاژه شهری سومری که در هزاره چهارم قبل از میلاد بنا شد». شهر خفاجیه درتمدن سومر، عیلام وتمدن میسان و نیز دردوره اسلامی از مهمترین شهرهای خوزستان بوده که درکنار شهر حویزه از مهمترین مراکز علمی ودینی روزگار بوده اند و دردوره اسلامی به ویژه در زمان حکومت مشعشعیان از مهترین شهر ها و مراکز دینی و صنعتی بوده است.
عشیره های وابسته به طایفه خفاجه امروزه در نقاط مختلفی از عراق، سوریه ، عربستان، مصر و ایران زندگی میکنند. عشیره های عراق عبارتند از: برصم / زوربرصم (در استانهای بغداد، بابل، دیاله، انبار، موصل، کرکوک، نجف و ...) (ماجد زبیدی، 2005) عشیره معتوک (موصل، سنجار) عشیره عجمی (در استان بابل و منطقه جازریه) و عشیره مسیب (جفجافه، کربلا و دیاله) ساکن هستند (وائلی، 2002). خفاجه های ایران در اهواز، خرمشهر، دشت آزادگان، شوش، آبادان، هندبال و دزفول سکونت دارند (کاظم پور،1376).
هرچند که عشایر مشهور و بسیار گسترده در خوزستان و جنوب عراق را بنی کَعب گویند که فرزندان کعب بن ربیعه است که نسبشان به عَدنان می رسد (عزّاوی ، ج 4، ص 184). بنی کعب پیش از ورود به عراق در ناحیة حفرالباطن میان حجاز و عراق ساکن بودند، اما بر اثر قحطی و خشکسالی به العماره در عراق مهاجرت کردند. از شش فرزند بنی کعب که در دوره اسلامی از مدینه و تهامه به سرزمین شام کوچیدند جز پسران عقیل (بنی عُقیل) بقیّه منقرض شدند. ظاهراً کعبیان خوزستان از نسل همین عقیل اند. برخی نیز اینان را از بنی خَفاجِه و از فرزندان کعب بن خفاجة بن عمروبن عقیل دانسته اند (تاریخ پانصد ساله خوزستان، کسروی؛ ابن حزم ، ص 291).
در دوران سلطنت نادرشاه (1148ـ1160) بنی کعب از شورش محمدخان بلوچ بهره برده و نواحی دَورَق و سواحل رودخانة جراحی را غارت کردند. پس از دستور نادر به محمدحسین خان قاجار برای گوشمالی آل کثیر و بنی کعب، کعبیان تقریباً از همین زمان وابستة ایران شدند و تا پایان پادشاهی نادر در اطاعت این کشور بودند، اما گاهی نیز از حاکم بصره، به ملاحظة همسایگی حمایت می کردند.
عبيدالله ملقب به نظام الدين از خاندان بني زاكان قزوين است که اشعار خوب و رسائل بي نظيردارد و از شرح حال و وقايع زندگاني عبيد زاكاني بدبختانه اطلاع مفصل و مشبعي در دست نيست (اقبال آشتیانی، 1321). لغت نامه دهخدا در خصوص زاکانیان می گوید که زاکانیان از قبایل قزوین و اصلشان از عرب بنی خفاجه است و منشوری از رسول اﷲ (ص) بخط امیرالمومنین علی (ع ) دارند و این سواد آن است: بسم اللّه الرحمن الرحیم هذا الکتاب من محمد رسول اللّه الی بنی زاکان بعدما اسلموا بی ... انزل الی انکم ترجعون الی دیارکم ومغارکم و منازلکم ... (تاریخ گزیده، چ لیدن ص 845). و در ص 846 آن کتاب آرد: عبید از خاندان زاکانیان است و زاکانیان نیز تیره ای از اعراب بنی خفاجه هستند که به قزوین آمده و همان جا سکونت گزیدند.
خاندان زاکانیان دو گروه بودند،گروهی اهل علم و حدیث و معقول و منقول که از علمای دین محسوب می گردیدند و جایگاه خاصی در بین مردم داشتند و گروه دیگر، سیاستمدار و زمیندار و ثروتمند بودند و به علوم دین چندان وقعی نمی نهادند،که حمدالله مستوفی (1281- 1349 میلادی یا 750- 680 ه. ق) در تاریخ گزیده نام دو تن از مشهورترین افراد گروه دوم را ذکر می کند که یکی از آنان صاحب معظم، نظام الدین عبید الله زاکانی است. صاحب تاریخ گزیده، عبیدالله را یکی از جملۀ وزراء و بزرگان عصرش دانسته و لقب صاحب معظم را به او نسبت داده است. گرچه بنا بر بعضی حدسیات و قراین شاید انتساب وی به این مقام، حدس و گمانی بیش نباشد؛ ولی به هر صورت، او از احترام و مکنت زیادی نزد سلاطین و دستگاه حاکمه آن وقت برخوردار بوده است.
عبید زاکانی در دوره مغول و بین سالهای 1300-1371میلادی می زیسته است و اوج شهرتش قبل ازچهل سالگی بوده است. مورخان وفات او را سال 771 ه. ق اعلام کردند که از آن زمان بیش از 666 سال می گذرد. بررسی تاریخی نشان میدهد که عبید زاکانی، دوره ایلخانیان (1256-1357) و بخشی از دوره جلایریان (1358-1435) را تجربه کرده است و حدود 100 سال بعد از سلجوقیان (1029-1194 م) در رزن و روستای زاکان به دنیا آمده است. جالب آن است که حمله اعراب به ایران بعد از وفات حضرت محمد و بین سالهای 633-651 میلادی بوده و اوج حملات به ایران دردوره عثمان و در سالهای656-651 بوده است به طوریکه عبید 650 سال بعد از حمله اعراب به ایران به دنیا آمده است.
وقتی در خصوص زندگی نامه مولانا نظام الدین عبیدالله زاکانی بررسی میکنیم او را از خانواده زاکانیان میدانند که تیره ای از اعراب بنی خَفاجه می باشد.
حال چگونه ممکن است عربی از عربستان تَرک سرزمین کند و در دیهی سی(30) خانواری و بدور از مرکزیت درگزین یا آی باتان(اکباتان) سُکنی گزیند. حال اینجا ابهام در ابهام پیش می آید که چگونه اعراب بنی کعب با بنی خفاجه از سمت موصل و دیالی و یا از سمت خوزستان و خفاجیه و شوشتر به سمت درگزین آمده و آنهم پس از طی کیلومترها در منطقه ای که هنوز هم جاده مناسبی ندارد به نام زاکان مستقر شدند. استقرار بنی زاکان درچنین منطقه ای ابهامات فراوانی پیش می آورد. به عنوان مثال همانگونه که در برخی از فرهنگهای لغت همانند دهخدا و ناظم الاطبا گفته شده است که این منطقه معدن زاج بوده و اسم قدیمی آن زاجکان بوده که به زاکان تغییر یافته است برپایه این نظر میتوان استدلال نمود که نبایستی ارتباطی بین این روستا و بنی زاکان وجود داشته باشد و بخواهیم ریشه عربی برای مردم این منطقه درست کنیم و به قول اقبال آشتیانی و به نقل از حمدالله مستوفی"عبید از خاندان زاکانیان است و زاکانیان تیره ای از عرب بنی خفاجه که به مهاجرت به قزوین آمده اند".
شاید بهتر بود و باشد به این موضوع بیشتر پرداخته شود که همانگونه که در بالا اشاره شد و خفاجیه و خفاجه را از واژه سومری خفاژه که شهری سومری در خوزستان که در هزاره چهارم قبل از میلاد بنا شده است و این شهر درتمدنهای سومری؛ عیلام و میسان و در دوره اسلامی بوده است و از طرفی پیدا شدن الواح متعدد سومری در استان همدان که متاسفانه تنها تعداد اندکی از این کتیبه ها همانند کتیبه دینقیر اجازه قرائت یافته اند می توان این نظر را مطرح نمود که برای این منطقه بایستی یک ریشه سومری پیدا نمود که در واقع پروتورکها را تشکیل می دهند و اگر مهاجرتی هم باشد این مهاجرت از سومریهای پروتورک از منطقه خفاجیه به منطقه درگزین- زاکان بوده است و انتساب آنها به بنی کعب و بنی خفاجه جای ابهام خواهد داشت.
هنری فیلد در كتاب "مردم شناسی ایران، صفحه 175" سكونت سومر ها در آزربایجان و جنوب خزر را ثابت میكند. سومریان در كتیبه های سومری بصورت واضح اشاره میكنند كه، از كوههای شمال و شمال شرق ایم كورا، ایم= شمال شرق، كورا= كوه به بین النهرین آمده بودند. سومرها خودشان خود را "کارا کل" یعنی سیاه سر مینامیدند، نه سومر. همچنین در لوحه ای سومری از 2100 ق. م.، شاعره ای سومری، به نام "بیدا"، "به معنی یگانه در زبان ترکی باستان"، در شعری که بخاطر فراق از پسرش که در "همدان" زندگی می کرد، سروده است؛ به کلمات و اسامی "کؤر"، " آراز"، "همدان"؛ "ساز"، "تار"، "غم"، "ایل"، " آی"، "آد" به همان صورت که امروزه در ترکی آزربایجانی رایج است، در آن شعر بکار برده است. گفته می شود کاسی ها قبل از آریایی های (ساختگی که اصطلاح آن از سال 1740 میلادی به بعد رایج شد) در هزاره سوم پیش از میلاد پس از ورود به آذربایجان و بعد از عبور از تالش و ساکن شدن در جنوب غربی دریای خزر، به تدریج به نواحی قزوین و همدان و نهاوند و ملاير آمدند، نخستین بار همدان را ساختند و آن را «آکسیان» نام نهادند.
تحقیقات وسیع سومر شناسان بطور قطعی ثابت میکند كه سومر ها شاخه ای از تركان باستانی بودند كه درحوالی 5500 سال قبل از میلاد همراه با دیگر اقوام باستانی ترك، هوری ها، قوتتی ها، سابیر ها، لولوبی ها، كاسی ها و ... از آسیای میانه به آزربایجان كوچ كردند. سومر ها تمدن های شهری ur، Mari، uruk، nippur، kish، را در حدود 4500 سال قبل از میلاد بنا نهاده بودند. اولین دولت سومری که در تاریخ ثبت شده است، توسط etana، حاکم شهر "کیش"، در 3000 سال ق. م. تاسیس شد.
حکومت سومر بعدأ به دست حاکمان شهر اوروک "uruk" افتاد. شاهان معروف سلسله اوروک عبارتند از: enmerkar، lugalbunda، gilgamish ، dumuzi، شاهان این سلسله افرادی مدبر و شجاعی بودند و کارهای شجاعانه و خارق العاده آنها الهام بخش حماسه سرایی های زیادی در بین شعرا و نویسندگان آن دوره سومر شده است، حماسه معروف گیل قامیش نیز مربوط به این دوران است.
مهمترین جشن های رایج در ایران امروزی شامل نوروز، مهرگان، شب یلدا و ַַַ یادگارهای از سومر ها هستند که هیچ ارتباطی به آریایی ها نداشته که هزاران سال بعد از آنها به ایران آمده اند. كارهای مهم سومریان برای بشریت شامل: آفریدن قانون و اولین بانیان حقوق بشر، اداره جامعه بر اساس قانون، اختراع چرخ، تقسیم هر شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه، كشف و به كار گرفتن انواع فلزات، پایه گذاری ادبیات، تاسیس مجلس شورایی، ایجاد سیستم قضایی پیشرفته با حضور همزمان 4 قاضی است.
متاسفانه در اقوال شفاهی که بیشتر توسط آموزگاران ادبیات و بدون مطالعه عمیق مطرح می شود این است که درگزین و ایران بعد از سلجوقیان تورک شده است درحالیکه قبل از سلجوقیان حکومت غزنویان (975- 1187 میلادی یا 344- 583 ه. ق) بود که فارس نبودند و این فرض غلط را مطرح می کنند.
حال آنکه ما می دانیم اگر با تهاجم قومی زبان آن منطقه عوض می شد چرا بعد از فتح نیشابور در سال 643 میلادی در زمان خلافت عمر بن خطاب زبان آن شهر عربی نشد؟. جالب تر اینکه تاسیس حکومت سلجوقیان در نیشابور اتفاق افتادهاست و طغرل سلجوقی اولین سکههای سلجوقی را در همین شهر ضرب میکند ولی چرا آن شهر یکپارچه ترک نمی شود و یا وقتی میدانیم سلجوقیان شهر ری را بعنوان مرکز پادشاهی انتخاب میکنند چرا آن شهر تورک نمی شود و تنها همدان ودرگزین است که بعد از سلاجقه نوبت تورک شدن شان می گردد.
همچنین درجنگ سه روزه نهاوند که در 25 بهمن سال 642 م که بین خلفای راشدین (به فرماندهی سعدبن ابی وقاص و نعمان بن مقرن) با ساسانیان (به فرماندهی بهمن جادویه و پیروزان) صورت گرفته و آن را فتح الفتوح المسملین نامیدند که بیش از 20 هزار ایرانی کشته شد. آیا در این جنگ امکان حضور طایفه بنی خفاجه یا بازماندهای آن بوده است یا خیر؟ آیا در این جنگ بنی خفاجه های ساکن شده در شوشتر و فلاحیه و خفاجیه ایران در این جنگ به کمک ساسانیان آمده اند یا خیر؟ آیا اینها یا بقایای اینها در همدان، نهاوند، رزن، درگزین و یا زاکان سُکنی گزیده اند؟ پس چرا پس از این کشتار خونین در نهاوند و همدان زبان عربی زبان رسمی و گفتاری مردم نشد؟
پس میتوان به جرات گفت علاوه بر تاسیس همدان توسط کاسی های پروتورک، همدان، هزاران سال قبل از سلجوقیان تورک بوده است و در این منطقه ای که ردپای سومریان بسیار آشکار و وسیع است. بایستی تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا ساکنان اصلی زاکان را دسته ای از تیره های غیر عرب و مرتبط با سومریان دانست که امید است این یادداشت سبب نگارش مقالات تحقیقی در این زمینه شده و یافته های باستان شناسی در آینده بتواند این موضوع را به صورت جدی اثبات کند.
منابع:
پژوهش از مهندس احمد صلاحی
پایان پیام/م
دیدگاه شما