تاریخ : 10. مهر 1395 - 1:34   |   کد مطلب: 19598
برای شناسایی ماهیت‌ و نقش احزاب در جامعه سیاسی آمریکا،باید به این پندار مشهور در این‌جامعه سیاسی توجه داشت که‌ نظام سیاسی ظاهرا دموکراتیک،بدون احزاب‌ سیاسی مفهومی نـدارد.پس حکومت حزبی را در این‌جامعه می‌توان به عنوان شاخص اصلی‌ نظام سیاسی مستقر‌ در‌ این کشور تلقی کرد.

طاهره واعظی:در حالی به پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا در سه شنبه ۸ نوامبر ۲۰۱۶ مصادف ‎۱۸ آبان ماه ۱۳۹۵ نزدیک می شویم،که رقابت سختی بین هیلاری کلینتون نامزد حزب دموکرات و دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه در جریان است.از این رو نوشتار کنونی به بررسی نقش احزاب سیاسی و مهم ترین گرایشهای سیاست خارجی امریکا و انگاره های مطرح هریک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و زیرشاخه های مهم هریک می پردازد.برای شناسایی ماهیت‌ و نقش احزاب در جامعه سیاسی آمریکا،باید به این پندار مشهور در این‌جامعه سیاسی توجه داشت که‌ نظام سیاسی ظاهرا دموکراتیک،بدون احزاب‌ سیاسی مفهومی نـدارد.پس حکومت حزبی را در این‌جامعه می‌توان به عنوان شاخص اصلی‌ نظام سیاسی مستقر‌ در‌ این کشور تلقی کرد.

البته به این پندار معمول در این‌جامعه سیاسی‌ انتقاداتی مطرح شده است چنانکه جیمز مدیسن عقیده داشت که‌ تشکل‌های سـیاسی چـیزی نیست سوای‌ کانون‌های فتنه و توطئه،که‌ گهگاه‌ مصالح ملی‌ را نیز زیر پا گذارده و منافع کشورهای دیگر را بر منافع ملی آمریکا ترجیح می‌دهند
جمهوری خواهان

کاملترین نشانه آموزهء مورد پسند این حزب که دونالد ترامپ نمایندگی آن را به عهده دارد،مـی‌توان به سند مهم «استراتژی امنیّت ملّی ایالات متّحدهء آمریکا» The National Security Strategy of the United States of America باشد که در سپتامبر 2002 انتشار یافت و در بیشتر موارد از آن به عنوان‌ انگاره الهام بخش «حمله‌ پیش دستانه»یاد می‌شود.

پس از حملات 11 سپتامبر اقدامات دولت بوش به روشنی از این دکترین الهام گرفت؛سندی که در دورانی که کاندولیزا رایـس مـشاور امنیّت ملی بوش بود،تدوین شد.بحث‌انگیزترین‌ بخش‌ این سیاست در بخش 5 سند یاد شده آمده است:«ما باید آمادگی جلوگیری از دولتهای سرکش و تروریستهای مورد پشتیبانی آنها را، پیش از آنکه دست به تهدید یا‌ کـاربرد‌ جـنگ‌افزارهای‌ ویژهء نابودی گروهی بر ضّد‌ ایالات‌ متّحده‌ و همپیمانان و دوستان ما بزنند،داشته باشیم.»

گفتنی است که در حزب جمهوریخواه گرایشهای فکری مهمّی وجود دارد که به درجات‌ متفاوت‌ با‌ این اندیشه همخوان یـا از آن دور اسـت.در‌ زیر‌ به برجسته‌ترین شاخه‌های فکری پرداخته می‌شود:

1- نومحافظه‌کاران Neoconservatives

نومحافظه‌کاران یا«نئوکانها» neocans بر این باورند که کاربرد نیروی نظامی از سوی‌ ایالات‌ متّحده،به‌ گسترش دموکراسی در سراسر جهان کمک خواهد کرد.همچنین،ایدهء‌ گسترش دموکراسی درجهان، ریشه در تاریخ دارد. پس از نخستین جـنگ جـهانی،وودرو ویلسون ،ترویج‌ دموکراسی را همچون ابزاری برای افزودن به ثبات جهانی می‌دید.

آنچه نومحافظه‌کاران را از‌ دیگر‌ ویلسونی‌ها‌ جدا می‌کند،پایبندی آنان به کـاربرد زور اسـت؛به گـفته یکی از مورّخین بنام ،آرتور شلزینگر جونیر «آنان ویلسونی‌های مسلسل به دست هستند».

کـارشناسان می‌گویند نومحافظه‌کاری را دموکراتهای ناراضی و تندرو‌ که‌ راه خود را از حزبشان جدا کرده بودند،بنیاد نهاده‌اند.امروز،نومحافظه‌کاران از برجسته‌ترین حامیان مداخله گرایی همه جانبه امریکا درمناطق گوناگون جهان نظیر عملیات نظامی‌ حمله به افـغانستان و عراق بوده حتّی برخی از آنان خواستار دخالت نظامی‌ در‌ نقاط‌ دیگری مانند سوریه،ایران و بـخشهایی از آفـریقا هستند.

نومحافظه‌کاران برجسته عبارتند از پل ولفوویتز‌ ،دستیار وزیر دفاع در دور نخست ریاست جمهوری بوش و رئیس پیشین‌ بانک‌ جهانی؛‌ چـارلز کـراوتامر سـرمقاله‌نویس روزنامه«لس آنجلس تایمز»؛ماکس بوت ،عضو شورای روابط خارجی،ویلیام‌ کریستول‌ فرزند ایروینگ کـریستول ناشر«ویکلی اسـتاندارد»؛ریچارد پرل ،مـشاور پیشین پنتاگون؛و بسیاری‌ دیگر‌ از اندیشمندان که در اندیشکده هایی نظیر امریکن اینترپرایز،بنیاد هریتیج،و بنیادهای پژوهـشی کـوچکتر وابـسته به طیف‌ راستگرا‌ فعالیت می کنند
جمهوری خواهان انزواگرا Republican Isolationists

جریان انزواگرایی در سیاست خارجی ایالات متّحده‌ ریشه‌ در سخنرانی خداحافظی جـورج واشـنگتن در 1796 دارد‌ که‌ در آن به نسلهای آینده سفارش کرد‌ از‌ پیوستن به اتّحادها خودداری کنند.

هرچند نسلهای بـعدی سـیاستمداران آمـریکا گاهی از این‌ پند‌ دور شدند،ولی انزواگرایی وجه قابل مشاهده سیاست خارجی ایالات متّحده‌ تا جنگ جهانی دوم بوده است.

هنوز هم بخش چشمگیری از رای‌دهندگان هوادار‌ حزب‌ جـمهوریخواه در آمـریکا در نـظرسنجی‌ها ابراز‌ می‌دارند که همچنان به‌ این‌ انگاره پایبندند.

2 - انزواگرایی تازه
طیف گسترده‌ای‌ از‌ دیدگاهها را در بر می‌گیرد.در یک سر این‌ طیف،انزواگرایان‌ کلاسیک‌ جای دارنـد کـه‌ نـمونهء‌ آنان پت بوکانان ، نویسندهء پیشین متن سخنرانیهای نیکسون است که می‌گوید ایالات متّحده باید کمتر بـه‌ آنـچه‌ در بـیرون از مرزهایش می‌گذرد بپردازد.

انزواگرایان‌ کلاسیک از‌ انزواگرایان‌ میانه‌رو‌ جدا هستند.ایده به کارگیری‌ نیروی نـظامی بـرتر برای پایدار کردن رژیمهای همسو،چندان تازه نیست. ایروینگ کریستول در نوشتاری با‌ عنوان‌ «شرحی بر نومحافظه‌کاری»در نشریّه«ویکلی اسـتاندارد»،«تاریخهای جـنگهای‌ پلوپونزی»اثر‌ مشهور‌ توسیدید‌ را‌ از آثار مورد‌ علاقهء‌ نئوکانها معرّفی کرده است.توسیدید،مورّخ نامدار یـوانی،نوشته اسـت:«نیرومندان آنچه را می‌خواهند انجام می‌دهند،امّا ناتوانان آنچه را باید.»

انـزواگرایان مـیانه‌رو هوادار چیزی هستندکه والتر راسل مـید ،از اعـضای شورای روابط خارجی و همکار ارشد هنری کیسینجردر زمینهء سیاست خارجی،آن را گرایش جـکسونی در‌ سـیاست‌ خارجی آمریکا خوانده است؛ گرایشی کـه هدفش«جلوگیری از رویدادهای ناگوار در خـاک ایـالات متّحده آمریکا است»
 

3-محافظه‌کاران تـندرو Hard-Line Conservaties

بخش بـزرگی از جهان‌بینی محافظه‌کاران تندرو برآمده از احساسات نـیرومند نـاسیونالیستی است.آنان بـر ایـن بـاورند که آمریکا بـرترین قـدرت هژمون در جهان است و باید‌ بهر قیمتی این هژمونی را حفظ کند.

از دید آنان،نفوذ بین المللی با قدرت برتر به دست می‌آید،نه از راه سـازمانهای بـین‌ المـللی که به باور آنان اقتدار ایالات مـتّحده را می‌کاهند.

در‌ مـیان‌ ایـن‌ گـروه،چه بـسیارند کـسانیکه از یکجانبه‌گرا خواندن خود خوشحالند.محافظه‌کاران تندرو بر آنند که دیگر ملّتها را از رسیدن ‌‌به‌ وضعی که بتوانند برتری ایالات متّحده را به چالش بکشند، بازدارند. ادبیات وقیحانه جرج بوش درقرار دادن نام ایران در محور شرارت از این دیدگاه برتری جویانه نشات گرفت.

جورج بوش‌ رئیس‌ جمهوری‌ پیشین آمریکا،دیک چـنی معاون وی و دونالد رامسفلد وزیر دفاع پیشین آمریکا در شمار برجسته‌ترین‌ جمهوریخواهان تندرو هستند.این رهبران بیشتر همان ادبیات نومحافظه‌کاران را به کار می‌گیرند و مانند آنان می‌خواهند موانع‌ و سدها را از پیش روی گسترش قـدرت آمـریکا بردارند.ولی کارشناسان می‌گویند که این گروه از سیاستگذاران از ویلسونی‌های هم حزب خود متفاوتند زیرا از قدرت آمریکا بیشتر برای حفظ منافع ایالات‌ متّحده بهره می‌گیرند تا تقویت و گسترش دموکراسی.
 

4- بین الملل‌گرایان سنّتی Traditional Internationalists

این گـروه از انـدیشمندان در عرصه سیاست خارجی امریکا،خواهان یک سیاست خارجی پویا هستند که در خدمت منافع آمریکا باشد.اینان‌ که‌ گاهی واقع‌گرایان کلاسیک Classical Realists خوانده می‌شوند،هوادار انگاره «سیاست عملی» یا سیاست مبتنی بـر زور و نه سیاست فرضی و اخلاقی هستند
آنان نظام بین الملل را چون حوزه‌ای خطرناک می‌نگرند،ولی حوزه‌ای که می‌توان آن را بـا آمـوزه‌ای درست از زور،دیپلماسی و چند جـانبه‌گرایی مدیریت‌ کرد.

بـرعکس‌ نومحافظه‌کاران،بین الملل‌گرایان،سنّتی برای یافتن منافع مشترک با دیگر ملّتها تلاش می‌کنند، بی‌توجّه به اینکه نظام سیاسی آنها دموکراتیک است یا نه.

بزرگترین سیاستمداران وابسته به این مکتب،یکی هنری کیسینجر‌ وزیر‌ امـور‌ خـارجه پیشین آمریکا است و دیگری‌ یکی‌ از برجسته‌ترین دستیارانش برنت اشکوکرافت که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش پدر مشاور امنیّت ملّی بوده است.اشکوکرافت از‌ دولت‌ جرج بوش پسر انتقاد کرد که با اتخاذ رهیافت یکجانبه‌گرایانه‌ و تـهاجم بـه عراق، کـه بسیاری از بین الملل‌گرایان آنرا در راستای منافع ملّی کشور نمی‌دانستند،به هم پیمانی‌های ایالات متّحده آسیب‌ وارد کرد.از‌ دیگر هـواداران برجسته این مکتب می‌توان به سناتور جمهوریخواه ریچارد‌ لوگار ،کالین پاول وزیـر امـور خـارجهء پیشین،و ریچارد هاس رئیس شورای‌ روابط‌ خارجی‌ یاد کرد.

دموکراتها
در این بخش به مکتبهای فکری حزب‌ دموکرات‌ می‌پردازیم:

1-بین الملل‌گرایان لیبرال Liberal Inter- nationalists

این گروه مانند نومحافظه کاران از سیاستگذاران پیرو‌ این‌ ایده ویلسون هـستند که گسترش دموکراسی برای ثبات جهانی لازم است.ویلسون اعتقاد داشت دموکراسی ها با یکدیگر نمی جنگند.

راسیل مید می‌گوید تفاوت‌ بین‌ الملل‌گرایان لیبرال با نومحافظه‌کاران در این است که به باور آنان صلح‌ دموکراتیک‌ با‌ فعالیت نهادهای چند جانبه بهتر به دسـت مـی‌آید تا از راه کاربرد زور.

بین الملل‌گرایان‌ لیبرال،گذشته‌ از‌ دلبستگی سخت به گسترش دموکراسی،همسانیهای بسیار با همتایان سنّتی خود در حزب‌ جمهوریخواه‌ دارند.

سخنان جان کری وزیر خارجه کنونی امریکا در جریان انتخابات ریاست جمهوری 2004
بیانی بسیار روشن از جهان‌بینی‌ بـین‌ المـلل‌گرا است:«کشور ما هنگامی نیرومندترین است که ما رهبری جهان و رهبری‌ اتّحادهای‌ نیرومند را در دست داشته باشیم.»

شلزینگر‌ می‌گوید‌ هرچند‌ بین الملل‌گرایان لیبرال بر این باورند که«چند‌ جانبه‌گرایی‌ شالودهء منافع ملی اسـت»،تحت تاثیر سیاست عملی نیز هستند.

بسیاری از دموکراتهای برجسته‌ مانند‌ جان کری، بیل کلینتون و جوزف بایدن‌ را که ازمقامات بلند پایه دولت دموکرات باراک اوباما هستند را می‌توان در زمره بین الملل‌گرایان لیبرال‌ برشمرد.آنان‌ از اندیشه‌های جان اف.کندی و فرانکلین دی.روزولت .مایه می‌گیرند.زبیگنو‌ برژینسکی،مشاور امنیّت ملّی در‌ دوران‌ ریـاست جـمهوری جیمی کارتر نیز در این دسته جای می‌گیرد.

2-حمایت‌گرایان Protectionists

این گروه مانند‌ انزواگرایان‌ میانه‌رو هوادار ایده‌های جکسونی و بیشتر‌ بر‌ این باورند‌ که‌ بـاید‌ از مـنابع مـلّت در‌ سرزمین مادری بهره‌برداری شود.

هرچند آنان بیشتر از پیشبرد قدرت آمریکا پشـتیبانی می‌کنند،امّا بر این‌ باورند‌ که به کارگیری نیروی آمریکا در‌ بیرون‌ از‌ کشور‌ باید‌ در راستای افزایش‌ آرامش‌ و امنیّت در درون باشد.

همچنین آنـان اتحادهایی را مدنظر دارند که از بار و فشار‌ بر‌ دوش‌ آمریکا در عرصه گیتی بـکاهد و از‌ بـرنامه‌های‌ توسعه‌ای‌ مانند‌ رویارویی‌ با‌ همه‌گیر شدن ایدز که با امنیّت آمریکا بستگی دارد پشتیبانی می‌کنند.

گرچه بیشتر حـمایت‌گرایان از ایـن خـطّ فکری پیروی می‌کنند امّا برخی از آنان-مانند فیلم‌ساز جنجالی مایکل‌ مور-هوادار سیاست خـارجی سـنجیده‌تر و هـوشیارانه‌تری هستند؛زیرا احساس می‌کنند که مداخله‌گرایی بین المللی بیش از آنکه سودمند باشد آسیب‌رسان است.بسیار پیش آمده است که حمایت‌گرایان دست در دست هـمفکران خـود از حـزب جمهوریخواه‌ در‌ کنگره گذاشته‌اند تا از‌ تصویب‌ قوانین مربوط به بازرگانی آزاد جلوگیری کنند

3-گروههای با یک دستور کار مـشخّص Single-Issue Groups

این دسـته از اندیشمندان در زمینه سیاست خارجی که بین الملل‌گرایان هوادار رفاه اجتماعی Social wel-‌ fare internationalists ‌ نیز خـوانده مـی‌شوند،مانند دیـگر بین الملل‌گرایان،بر این باورند که ایالات متّحده امریکا باید نقشی پویا در شکل دهی و هدایت رویدادهای جهان ایفا نماید؛ هـرچند بـهترین نـقش برای ایالات متّحده را پرچمداری و پیشوایی در‌ زمینهء پرداختن به‌ مسائلی فراملّی چون ریـشه‌کنی فـقر و جلوگیری از گسترش بیماریها می‌دانند.

کارشناسان بر این باورند که این‌ گونه بین الملل‌گرایی،با سیاست خارجی سنّتی هـمخوانی نـدارد زیرا عوامل و مؤلّفه‌های‌ اخلاقی‌ در سیاست خارجی سنّتی چندان برجسته نیست.

همچنین این دسـته از بـین الملل‌گرایان با وجود پشتیبانی از ‌‌دخالتهای‌ بشردوستانه humanitarian in- terventions از بـه کـار بـردن زور اکراه دارند.هواداران سیاست‌ خارجی‌ اخلاقی‌ بیشتر بـر ایـن باورند که این رهیافت،با موقعیّت ایالات متّحده بعنوان یک قدرت بـزرگ و نـیز تاریخ و آرمانهای ویژه این کشور که آلکسی دو توکویل در 1831 از آنها با عنوان «استثناگرایی آمـریکایی» American Excep- tionalism یـاد کرده‌ است،هماهنگی‌ دارد.از هواداران کنونی چـنین سـیاستهایی می‌توان سامانتا پاور نماینده کنونی امریکا درسازمان ملل و ایرل بـلومناور نـمایندهء ایالت اورگـان در کـنگره‌ و عـضو کمیتهء روابط خارجی در مـجلس نمایندگان نام برد.گروههای«یا دستور کار مشخّص»، اثر مهمّی بر سیاستهای آمریکا در برابر برخی کشورها مـانند هـائیتی،آفریقای جنوبی،میانمار و رژیم صهیونیستی داشته‌اند.

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن