دکتر حسین کچویان استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در یادداشتی خواندنی درباره شرایط پسابرجام نوشت:
این روزها بعد از اذعان مسئولین مختلف از جمله آقای ظریف به بی ثمری برجام برای ایران در سفر به نیویورک، ممکن است تصور شود که دولت آقای روحانی به ارزیابی متفاوتی از توافق برجام دست یافته است. چنین تصوری از این اقرار دیرهنگام اصلا درست نیست چرا که به نظر نمی رسد تیم مذاکره کننده و مسئولین ارشد آن حتی در صورت فرو ریزی کامل برجام نیز تغییری در ارزیابی خود بدهند! اگر تمام شواهد و ادله ممکن از جمله اظهارات طرفهای غربی مذاکره نیز برجام را یک شکست بزرگ و خسارت آمیز برای کشور نشان دهد، برای کسی که سرنوشت سیاسی خود و حتی فراتر از آن را، در گرو این توافق گذاشته، ممکن نیست که از موضع فتح الفتوح و پیروزی بزرگ تاریخی خواندن برجام عقب نشینی کند. به همین دلیل است که با وجود تمام دست آوردهای "تقریباً هیچ" برجام برای ما، آقای ظریف به دست پخت خود نمره بیست می دهد یا نمره بد به برجام را نه به لحاظ متن برجام که نتیجه بد عهدی آمریکایی ها می داند.
درک این که مشکلات موجود ناشی از نفس توافق و نه صرفاً بدعهدیهای آمریکاست چندان دشوار نیست. اگر متن برجام و ارزیابی های دقیق کارشناسی که کراراً روی آن انجام گرفته است را به کناری بگذاریم و فقط به نحوه ورود آقای روحانی و تیم مذاکره کننده به روند دست یابی به توافق و اجرای پس از آن تمرکز کنیم، بدون هیچ ابهامی روشن خواهد شد که این روند اساسا نمیتوانست دستاورد متفاوتی با آنچه اکنون شاهد آنیم را حاصل کند.
مجادلات بی پایان و مکرری که میان طرف ایرانی و آمریکایی در مورد عهد شکنی آمریکایی ها و عدم اجرای برجام از سوی آنها از آغاز اجرای برجام جریان داشته است به این معناست که بدعهدی آمریکاییها، خروجی منطقی برجام و مستند به آن است. اینکه آمریکایی ها مکرر از انجام تعهدات خود و حتی این اواخر از انجام اقداماتی فراتر از تعهدات خود سخن می گویند چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آیا به این دلیل نیست که متن برجام آمریکایی ها را متعهد به بیش از آنچه که انجام داده اند نمی کند؟ آیا به این دلیل نیست که آقایان نتوانسته اند آنچه را که اکنون از آمریکایی ها متوقع اند در متن برجام گنجانده و به امضای طرف مقابل برسانند و حال چون نمی توانند بر اساس برجام خواهان آن باشند از بد عهدی آنها سخن می گویند؟
حقیقت این است که متن برجام از این حیث واجد نقصان های جدی است و همین مسئله است که مانع از آن می شود که ما حتی بتوانیم به صورت رسمی ادعایی علیه آمریکایی ها مطرح کنیم کما اینکه تا کنون مطرح نکرده ایم. در واقع از این منظر تنها یک امکان برای دست آوردی متفاوت با آنچه اکنون به دست آمده متصور است که آن هم مشروط به خواست، لطف و کرم آمریکایی ها در حق برجام یا تمایل غیرالزامی آنها به اجرای توافق میباشد.!!
حفرهها و شکاف های برجام به لحاظ متنی چنان عمیق و پر ناشدنی است که تعیین مقیاس یا اندازهای برای وصف بزرگی و حجم عظیم آن حتی با استفاده از تمثیلهای طبیعی چون درههای عمیق نیز حق مطلب را ادا نخواهد کرد. به طور مثال چه الزامی در قبول بلا استفاده و ویرانه سازی فردو وجود داشته است؟ در حالی که تنها دلیل آن خواست آمریکایی ها برای سهولت حمله به تاسیسات اتمی در صورت دست یابی به فرصت مناسب است. اگر حق ما برای غنی سازی در سطح مورد توافق پذیرفته شده است، اینکه در چه مکان یا جغرافیایی تاسیسات مربوطه را مستقر میکنیم چه ربطی به آنها دارد؟ امتیاز بلا وجه و تحقیر کننده دیگر بتن ریزی قلب راکتور اراک است! در حالی که روشهای دیگری برای تغییر کارکرد آن از آب سنگین به آب سبک وجود داشته و موضوع مذاکره نیز بوده است.
چرا الزام ما به عدم استفاده از تاسیسات آب سنگین بایستی بدین شکل تحقیر آمیز انجام شود تا یکی از دست آوردهای افتخار آمیز دانشمندان کشور از اساس ویران و تخریب گردد و موجبات رنجش عمیق روح و جان کسانی را فراهم سازد که با دست خالی و متکی بر اراده مؤمنانه و دانش خلاقه خود و در شرایط سخت تحریم به توفیق بزرگ ساخت این راکتور دست یافتهاند؟ چگونه میتوان تصور کرد که الزام کشور به محدودسازی فعالیتهای هستهای مستلزم قبول نظارت غربیها بر فروش نفت و نحوه استفاده از درآمد حاصله از آن باشد!! دقیقاً همان کاری که با صدام به عنوان تمهیدی برای تضعیف تدریجی توان آن کشور و زمینه سازی برای حمله به آن انجام دادند. در حالی که این کار که به معنای اعطای بخشی از حق حاکمیت کشور به بیگانه است حتی وضع ما را بدتر از قبل برجام کرد که علی رغم وجود مشکلات در فروش نفت و انتقال پول آن به داخل، حاکمیت خود بر آن را نفروخته و به اشکال مختلف میتوانستیم راهی برای دور زدن آن مشکلات بیابیم.
چرا وقتی تمام درخواستهای مربوط به محدودسازی فعالیتهای هستهای از سوی کشور پذیرفته شده است، ملزم به انجام معاملات تهاتری در حوزه تجارت خارجی باشیم و تنها حق خرید و فروش هایی را داشته باشیم که کمیته نظارت مربوطه، اجازه آن را صادر کند؟! به این بهانه که کالاهایی با مصرف دوگانه از دسترس کشور خارج گردد!! از ساز وکار رسیدگی به شکایات می گذریم که با قبول آن همیشه کشور در دستان غربیها خاصه آمریکا اسیر و گرفتار گردیده، چون به سادگی امکان برگشت اوضاع به قبل از برجام و احیای تحریمها را فراهم کرده است در حالی که احتمال توفیق کشور در طرح دعوا و شکایت را به صفر تقلیل داده است.
اگر بخواهیم به طرح این سؤالات که نقصان پایهای متن بر جام را نشان میدهد ادامه دهیم، فهرستی طولانی بدست خواهد آمد که بسیار فراتر از حد یک مقاله است.
دیدگاه شما