به گزارش صبح رزن،عاشورا صحنه عشق و دلداگی به صراط مستقیم و خداوند است.
داستان کربلا چنان حیرت انگیز و پر مسئله است که هنوز نیاز به روایتهای فراوان دارد.
هر روز به قلم حجت الاسلام حامد رضایی از طلاب رزنی مقیم شهر قم به داستانها و پرده های ناگفته کربلا می پردازیم.
یاد پدرش امیرالمؤمنین افتاد... فرمود پدرم هنگام رفتن به صفین از اینجا گذشت... من با او بودم... ایستاد و از نام این سرزمین پرسید... نامش را گفتند... فرمود اینجا محل فرود آمدنشان است... اینجاست محل ریخته شدن خونهایشان... پرسیدند: چه كسانی؟. فرمود گروهی بزرگ از خاندان محمد اینجا فرود میآیند
هرْثَمَة بن سُلَیم ، صفین در رکاب علی بود و پیش گویی های علی دربارۀ کربلا را در خاطر داشت... زمانی که علی مقداری از خاک کربلا را برداشت و بویید و گفت ای خاک در روز قیامت گروهی از تو محشور می شوند که بی حساب وارد بهشت می شوند...
هرثمه می گوید وقتی عبیدالله بن زیاد سپاهیان را به جنگ حسین بن علی فرستاد من هم جزو آن سپاهیان بود... وقتی منزلگاه حسین را دیدم آن را شناختم... همانجا بود که علی ع پیشگویی کرد... نخواستم آن راه را ادامه دهم... نزد حسین شتافتم و سخنی که از پدرش شنیده بودم برای او نقل کردم...
حسین ع گفت آیا با ما هستی یا بر ضد ما؟. گفتم ای پسر پیامبر نه با تو هستم نه بر ضد تو، خانواده و فرزندانم را وانهاده ام و...
حسین گفت پس هرچه سریعتر از اینجا برو تا شاهد کشته شدن ما نباشی... امروز هرکس شاهد کشته شدن ما باشد و به فریاد ما نرسد خداوند او را وارد دوزخ می کند...
انتهای پیام/
حجت الاسلام حامد رضایی دانش پژوه موسسه امام خمینی و حوزه علمیه قم
دیدگاه شما