در کوی و برزن از هر کسی بپرسید «مهمترین معضل دستوپاگیرِ مردم ایران طی سالهای اخیر ــ و بهخصوص امسال ــ چه بوده و هست؟» حتماً اگر منصف باشد، از بیان و تأکید بر گرفتاریهای معیشتی مردم نخواهد گذشت. بیکفایتی و تعطیل بودن کنشگران اصلی داخلی، و تاحدی فشارهای خارجی موجب شده تا شرایط اقتصادی بهگونهای رقم بخورد که اغلب حتی تأمین نیازهای اولیه و حیاتی هم برای مردم دشوار شده باشد، آخرین آمار، رشد قیمت 85درصدی مواد خوراکی را طی یک سال و نسبت به فروردین 97 نشان میدهد.
از این گذشته، این نکته مهمی است که مسئولان به این درک رسیده باشند که ظرفیتهای داخلی کشور چنان است که جدیت در نگاه به درون و ساخت قدرت داخلی، بخش اعظم مسیر حل مشکلات را هموار خواهد کرد. انبوه ظرفیت نیروی انسانی که اکنون بهکار گرفته نمیشود، ظرفیت منابع خدادادی، ظرفیتهای تمدنی و نیز گردشگری، ظرفیتهای ژئوپولیتیک، تنوع اقلیمی، و... از این قبیل است. شاید حتی در این میان «دعوای ثانویه» ــ و نه اولیه ــ بر همین مبنا شکل گرفته باشد؛ یعنی دعوا حول اعتقاد به «اصالت ظرفیتهای داخلی» و «اصالت نگاه به غرب» شکل گرفته باشد؛ و این نگاه و اعتقاد البته خود ناشی از مؤلفههای دیگری است.
حالا در این میان، آنانکه سالهاست داخل را معطلِ گشایشِ خارجی گذاشتهاند، و سوگمندانه در تجربه نگاه به بیرون هم موفق نشدند، خود را با انبوهی از دشواریها و گرههای مرتبط با مردم مواجه میبینند، که لاجرم ــ بهحکم قانون و رأی مردم ــ مسئول حلوفصل آن مشکلات هستند. طبیعی است که در این اوضاع، نمیتوان عقب نشست و عرصه را وانهاد؛ تغییر نگاه از بیرون به درون هم، اعلام روشن شکست راهبردی این نحله فکری دویستساله است که از تقیزادهها آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. در این رهگذر مسیر میانهای در کار است که از مرگ استراتژیک این «نحله فکری» جلوگیری کند، و هم ــ اگر بخت یار باشد ــ در انتخابهای آتی مردم نیز، فشارها و کوتاهیها بر گرده «آن دیگریانِ جنگطلب» نهاده شود؛ و آن چه راهی است؟
شدت تأثیرپذیری مردم ایران از شبکههای مجازی، شاید ناشی و متأثر از فقد مجاری رسمی اطلاعرسانی، و محدودیتهای خواسته و ناخواسته در خبررسانی رسمی باشد. مطابق آخرین آمارها، در ایران حدود 60 میلیون نفر کاربر اینترنت وجود دارد؛ بسیاری از این کاربران، مشتریهای پر و پا قرص شبکههای اجتماعیاند؛ تنها 20 میلیون کاربر اینستاگرامی در ایران وجود دارد؛ و بنابراین سطح تأثیرگذاری و فراگیری ابزار قدرتمند رسانههای نفر به نفر ــ شبکههای اجتماعی ــ بر ادراک توده مردم بر کسی پوشیده نیست؛ و بنابراین بیشترین اثرگذاری در این ادراکسازی باید از این مجرا صورت گیرد. این تکنیک البته خیلی بومی نیست؛ غربیها اکنون با تکیه بر «علومِ شناختی» ــ که بهشدت متأثر از دادههای همین فضای مجازی است ــ تلاش زیادی بهکار میبندند که بر سطح تداعیات و ادراکات مردم تأثیر بگذارند (داستان تحلیل اطلاعات مردم در انتخابات، توسط ترامپ را بهخاطر بیاورید). نمونههای داخلی، برگردانِ مدلهای غربی است، اگر بشناسید.
تجربه گذشته نشان میدهد ایجاد دوگانههایی مانند «آزادیخواه و استقلالطلب» یا «جنگ و صلح» از این گنجایش برخوردار است که ادراک مردم ایران را بهجد تحت تأثیر قرار دهد و معوج کند. گویا تنها حکمرانان غربی، چنین دستور کاری برای خود تعریف نکردهاند. پردههای زیر، نمودار تنها کمتر از یک «بیست روز» از اردیبهشت 98، در پروپاگاندای ــ تبلیغات جهتدارِ ــ رسانهای با هدف بالا بردن درفش یک جریان خاص است.
تأکید میشود، راستی و بایستگی اقدامات حاکمان ــ خصوصاً اکنون در حوزه اصلاحات پایهای اقتصادی ــ جز در فشار آگاهی و ادراک درست افکار عمومی از سره و ناسره، تحقق نمییابد. آگاهی و مطالبهگری درست از حاکمان، پاشنه آشیل شیطنتهای سیاسیِ درهمشکننده و ضیقکننده معیشت مردم است. اتفاقات زیر از 4 اردیبهشت آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.
پرده 1
4 اردیبهشت 98، بیبیسی فارسی با اشاره به چراغ سبز ظریف به آمریکا برای مذاکره نوشت: «وزیر خارجه ایران گفت: "شش ماه پیش به آمریکاییها گفتیم آماده تبادل زندانیان آمریکایی در ایران با ایرانیانی که بهخاطر قوانین تحریم در آمریکا یا بهخواست آمریکا در کشورهایی دیگر حبس شدند، هستیم"». این «پیشنهاد مذاکره» مدتی رسانههای کشور و افکار عمومی را به خود مشغول کرده بود. بهویژه، بسیاری از فعالان توئیتری و اینستاگرامی له یا علیه این پیشنهاد، به اظهارنظر پرداختند. 5 روز بعدتر، یعنی نهم اردیبهشت، بیبیسی فارسی ــ باز هم مطابق عادت مألوف ــ دوگانهای ساخت و از قول فرمانده سپاه برونمرزی ایران نوشت: «سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، مذاکره با آمریکا را "تسلیم شدن محض در برابر دشمن" خوانده و گفته است که "قطعاً تن به این ذلت نمیدهیم"».
پرده 2
یکی دو روز مانده به نیمه اردیبهشت 98، محمد سرافراز ــ رئیس سابق صداوسیما ــ بهناگاه از سکوت رسانهای طولانیاش دست شست و در گفتگو با عبدالرضا داوری، در اظهاراتی از احتمال جنگ آمریکا علیه ایران، بعد از ماه رمضان خبر داد. او افزود مسئولان کشور نیز این مسئله را فهمیدهاند و بهدنبال راهحلی برای این مسئله هستند.
این احتمال که بدواً «احمقانه» بهنظر میرسید، بهسرعت در افواه عامه و فضای مجازی گسترش یافت و پس از خاموشی «موج مذاکره» ظریف، بازار مکاره اظهارنظر در این زمینه داغ شد و سراسر رسانهها و فضای مجازی را فراگرفت. البته دیری نگذشت که این اظهارات ــ که بدواً احمقانه مینمود ــ از سوی پرزیدنت ترامپ نیز پشتوانه عملی پیدا کرد، که به آن هم خواهیم رسید.
پرده 3
چند صباحی است دولت محترم جمهوری اسلامی، با سرپرستی و رهبری شخص رئیسجمهور محترم، و با معاضدت جمعی دیگر از کنشگران سیاسی، و در یک اقدام بیسابقه طی 6 سال اخیر، مواضعش در حوزه «برنامه جامع اقدام مشترک» ــ برجام ــ را از «منفعلانه و واکنشگر»، به «فعال و کنشگرا» تغییر داده است، هماو که «آبخوردن» مردم را هم مشروط به توافق با خارجی میدانست، اکنون، برای «عقب راندن سنگر به سنگر» طرف اروپایی، آستین بالا زده است.
آقای دکتر روحانی روز چهارشنبه 18 اردیبهشت در جلسه هیئت دولت، بهصورت رسمی کاهش بخشی از تعهدات ایران در برجام را اعلام کرد. وی پس از تعیین ضربالاجل 60روزه برای اروپا تأکید کرد گامهای دیگری از کاهش تعهدات را در 60 روز بعد از آن عملی خواهد نمود. رئیسمحترم جمهور ضمناً با اقتدار از این مهم گفت که همه توجه داشته باشند این کاهش تعهدات، «خروج از برجام نیست و برجام شکست نخورده است». طرفه اینکه این بیان با هنرمندی کامل ایراد شد و القاگر «موفقیت و دستبالای دولت ایران در برجام» بود (توجه داریم که با منطقِ متقنِ دکتر روحانی، «خروج کامل ایران از برجام» نیز «ذیل برجام» اتفاق میافتد و هرگز نشانگر شکست برجام نیست).
پرده 4
نیمه اردیبهشت، انتشار ویدئویی در فضای مجازی، نگرانی والدین را از فضای فرهنگی حاکم بر مدارس برانگیخت؛ و موجی از اظهارنظرها را در رسانهها و شبکههای مجازی موجب شد. این فضا هم لختی ادامه یافت و نهایتاً بدون پاسخ درخور و قابلقبول، کمکم به ورطه نسیان کشیده شد، تا نگرانی والدین و نخبگان دلسوز، از این تراژدی غیرقابل گذشت فرهنگی، در جانشان بنشیند و باقی بماند.
پرده 5
یک جمله از سیدعباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه، در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو در تاریخ 18 اردیبهشت 98، موج جدیدی از حرف و حدیثها در فضای مجازی و رسانهها را ایجاد کرد. وی در این برنامه گفت: «مهاجران افغان در مجموع هشت میلیارد دلار برای کشورمان هزینه دارند و اگر تحریمها اثر کند و فروش نفتمان به صفر برسد، جمهوری اسلامی ایران مجبور است سیاست ویژهای را برای اقتصاد خود درنظر بگیرد و ممکن است نتوانیم به این شکل ادامه دهیم و از برادران و خواهران افغانمان بخواهیم ایران را ترک کنند»؛ وی همچنین تأکید کرد که «از لحاظ انسانی نمیخواهیم چنین اتفاقی بیفتد و اگر مجبور شویم چنین خواهیم کرد و تبعاتش برعهده آمریکاست؛ همان کشوری که افغانستان را به بحران کشید».
این اظهارات، با چنان پسزدنی از سوی جامعه و نخبگان، مواجه شد که عراقچی را نهایتاً وادار به عقبنشینی و ایراد توضیح کرد، التفات میفرمایید که همین «چنان پسزدنی» یعنی اینکه افکار عمومی چند صباحی به این بحث مشغول بودند.
پرده 6
نیمه اردیبهشت بود که مقامات آمریکایی اعلام کردند که برای پاسخ به تحرکات و رفتارهای نگرانکننده ایران، ناوگروه "یواساس آبراهام لینکلن" را به خلیج فارس روانه میکنند. این اقدامات البته بخشی از یک زنجیره بههمپیوسته بود؛ سفر چراغخاموش پمپئو به عراق، و مسکو، سفر ظریف به مسکو، وانهادن یک مرحله از برجام توسط دولت ایران، تروریست اعلام کردن یک نیروی رسمی نظامی ایران توسط آمریکا، شماره تلفن دادن ترامپ برای تماس ایرانیها، ارسال 4 فروند بیــ52، اعزام سامانه پاتریوت و یک ناوگروه جنگی دیگر بخشی از زنجیره خارجی این اقدامات بود. اما در داخل عدهای بیرق این دوگانه «جنگ و صلح» (با سرخ کردن و کندن واژه "جنگ") را بلند کردند. آن دیگری هم که نسبت مشخصی با دولت دارد، با نمایش «قدرت بی52» خواست پرچم نیمافراشته این دوگانه را بیش از پیش بهاهتزاز درآورد.
چهکسی در ایران نمیداند که آمریکا را طی 4 دهه گذشته، هرگز ــ حتی در موقعیتهای بسیار ضعیفترِ ایران ــ یارای صفآرایی در برابر ایران نبوده است؟ حمله نظامی آمریکا به ایران طی 4 دهه گذشته به دو واقعه منحصر است: حمله طبس، و زدن هواپیمای مسافربری 655.
** واقعیت چیست؟
بهنظر میرسد، زنجیره این اقدامات و کنشهای سیاسی را از دو منظر داخلی و خارجی باید تحلیل کرد.
در داخل که میبینید، در عین حال که فشار بسیار سخت بر دوش مردم سنگینی میکند، و مردم در تأمین گوشت و مرغ گرفته تا لبنیات و ماکارونی دچار چالش شدهاند، در رسانهها هیچ خبری از ضیق معیشتی مردم نیست! بلکه همه مردم و رسانهها در حال اظهارنظر و فکر کردن و «ادراک کردن» در پس موجهای ــ غیراقتصادیِ ــ ایجاد شده هستند. واقعیت این است که بخشی از کنشگران «بیشفعالِ» داخلی، با هدف برازش یک «سراب سیاسی» در ذهن مردم و افکار عمومی، و جایگزینی آن با «واقعیتهای معیشتی» و مضایق و تنگناهای ایجادشده برای مردم تلاش میکنند فشار روانی در تأمین حداقلهای مورد نیازشان، ناشی از انفعال اقتصادی دولت را ــ با هدف تأثیرگذاری بر انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، و البته کاهش فشارها بر دولت ــ پیگیری کنند. بخشی دیگر از «داخلیها» هم با خیال کند کردن سرعت «مرگ سیاسی»شان، که بر اثر فقدان عقلانیت و مواجهه با واقعیتها رقم خورده، بر این موج سوار شدند و بر این طبل میکوبند.
از منظر خارجی نیز، عقبنشینیهای سنگر به سنگر سیاسی و نظامی ترامپ ــ علیرغم توفیقات نسبی او در زمینه اقتصادی ــ ادراکِ مجازی و سنتیِ «دست بالا داشتن آمریکا در تحولات» را، در نگاه مردم آمریکا عمیقاً با اختلال مواجه کرده، و بنابراین چالشی پیشِروی انتخابات 2020 آمریکا بهشمار میرود. کنشهای نامتعارف پرزیدنت ترامپ را هم در این پارادایم باید تحلیل کرد، پارادایمی که با اهداف دوگانهپردازان متنوع و رنگبه رنگ اما همافزایِ داخلی همبستگی پیدا کرده است.
پ.ن.: باید توجه کرد موفقیت «کنشها و دوگانههای سیاسی مجاز» ممکن است در آینده نیز «ادراک مردم از واقعیت» را تحت تأثیر قرار دهد و به پیروزی این گروهها در انتخاباتهای آتی منجر شود؛ و باز روز گرفتاری مردم از نو، روزیشان از نو. همین «اشتباههای ادراکی مکرر» در انتخاباتهای گذشته نیز مسبوق به سابقه است.
انتهای پیام/*
دیدگاه شما