به گزارش صبح رزن،گروه فرهنگی خبرگزاری خانه ملت؛ اگرچه روز شهادت استاد مطهری را به نام روز معلم نامگذاری کرده اند ولی واضح است که سر فرود آوردن برای چنین بزرگانی، به روز و هفته خاصی محدود نمیشود. بزرگ افرادی که برایمان مشق آدمیت، مسئولیت، صبوری و مهرورزی کردند. معلمانی که اندیشیدن را آموختند و نه فقط اندیشه ها را.
کیست که خاطره ای از روزهای تحصیلش نداشته باشد؛ چه وزیر باشد و وکیل، چه پزشک و نماینده و رییس.
خبرگزاری خانه ملت به مناسبت هفته معلم سراغ معلمان دیروز و نمایندگان امروز رفته تا خاطرات آنها را درباره روزهای کلاس و درس و تخته جویا شود.
عطاءالله سلطانی صبور، نماینده مردم رزن و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری خانه ملت، از خاطرات دوران تحصیل و تدریس خود میگوید:
در پایان دوره ابتدایی، نه خواندن میدانستم و نه نوشتن
بنده درد حضور چند پایه در یک کلاس را خیلی خوب احساس میکنم. دلیلاش هم آن است که زمان تحصیل در یکی از مدارس روستای سرلک، چنین شرایطی داشتم. در دوران ابتدایی، معلم ما سرباز-معلمها بودند که پنج پایه را به تنهایی تدریس میکردند؛ اکثرا هم تعهد نداشتند و نهایتا هفتهای دو الی سه روز به مدرسه میآمدند.
تنها یک معلم داشتیم که تعهد بیشتری داشت و تمامی ایام هفته را به مدرسه میآمد و شاید در تمام دوران ابتدایی به غیر از یاد گرفتن چهار عمل اصلی چیز بیشتری یاد نگرفته باشم. نه خواندن و نه نوشتن درست و حسابی! بنابراین وقتی پنج سال ابتدایی تمام شد که البته در این سال انقلاب هم شد، ما قادر نبودیم از روی کتاب راحت بخوانیم.
به همین دلیل اکثر دانشآموزان ترک تحصیل کردند و من به همراه عده محدودی از بچهها برای ادامه تحصیل به روستای همجوار رفتم و بعد از دو الی سه ماه انقلاب شد و مدارس مدتی تعطیل شدند که این پایه درسی هم نیمه کاره باقی ماند. این ماجراها باعث شد در دوران راهنمایی هم به چالش کشیده بشویم و سختیهای بسیاری داشته باشیم اما در ادامه با همت خودمان توانستیم عقب ماندگیها را جبران کنیم، به ویژه در دوران دبیرستان.
به همین دلیل خاطرات خوشی از دوران ابتدایی ندارم و ای کاش مدارسی که چند پایه را در یک کلاس برگزار می کنند، هر چه زودتر برچیده شوند چراکه آسیبهای علمی بسیاری برای دانشآموزان به دنبال دارد.
دانشآموزی را که میخواست ترک تحصیل کند، برگرداندم و الان چهرهای سرشناس شده
دوران تدریس من سراسر خاطره بود. یکی از خاطراتی که از آخرین روزهای تدریس به یاد دارم این است که دانشآموزی به شدت تنبل، شلوغ و بینظم داشتیم که هر پایه را دو سال دو سال میخواند و با وجود مردودی، معدل بسیار پایینی میگرفت. روزی در محوطه دبیرستان او را در حال خارج شدن از مدرسه دیدم و دلیل خروجاش را جویا شدم. او گفت: «معلمها مرتب من را سرزنش میکنند و چون من نمیتوانم درس بخوانم، ترجیح میدهم ترک تحصیل کنم»
به او گفتم: «برگرد و خودت را به همه ثابت کن، تو میتوانی و استعدادهای خاصی داری». او به حرف من احترام گذاشت و برگشت و آن سال 6-5 تا تجدید آورد.
یک روز در کلاس از خواص آیت الکرسی صحبت میکردم و اینکه هر کس توسل بجوید، برای حل مشکلاتاش راه حلهای بسیاری خواهد یافت.
آن پسر فردای آن روز آمد به من گفت:«90 بار آیت الکرسی را خواندهام تا مشکلات درسیام حل شود!» متوجه شدم دغذغه تغییر شرایط را دارد. اما از آن مدرسه رفت مدتی از او خبری نداشتیم که در قالب گروههای آموزشی به یک هنرستان رفتیم و این دانشآموز را آنجا دیدیم.
دبیر محترم فیزیک تا او را دید گفت: «تنبل خان اینجا چه میکنی؟» و یکی از معلمها با تعجب گفت:«ایشان دانش آموز برتر هنرستان است و در مسابقات هنرستانها در کشوری استانی رتبههای برتر را کسب کرده است» این دانش اموز در ادامه کارش، دانشگاه فنی و حرفهای قبول شد و امروز جزو انسانهای سرشناس و مطرح کشور است.
آنچه مشخص است احترام به شخصیت دانش آموز میتواند در جهت موفقیت آنها تاثیرگذار باشد و خدا در قرآن کریم میفرمایند: «هر کس یکی را زنده کند تمام بشریت را زنده کرده است»
جالب است بدانید از میان دانشآموزان من، پزشکان، مهندسان و معلمان فراوانی امروز در جامعه به کشور خود خدمت می کنند./
دیدگاه شما