تاریخ : 28. آبان 1391 - 9:37   |   کد مطلب: 1463
موضوع امام موسی صدر، از جهات مختلف حائز اهمیت است. چه از جهت شخص ایشان، چه از جهت شخصیت حقوقی و جایگاه ایشان.

به گزارش صبح رزن به نقل از رجا،موضوع امام موسی صدر، از جهات مختلف حائز اهمیت است. چه از جهت شخص ایشان، چه از جهت شخصیت حقوقی و جایگاه ایشان. اما موضوع سرنوشت ایشان وتلاش ها برای سالم بازگرداندن این عالم مجاهد از اسارتگاهشان، بعضا موجب شده بر وجوه دیگرشان از جمله بحث های علمی، تلاش های اجتماعی و خصوصیات اخلاقی این شخصیت بزرگ کمتر پراخته شود. همین در سایه قرار رگفتن زندگی و تاریخ فعالیت های ایشان موضوعی است که زمینه را فراهم می کند تا برخی افراد، کینه های گذشته را در فرصتی غافلگیرانه بیرون بریزند و متأسفانه رسانه های ارزشی و عزیز ما هم بدون درک دروغ های شاخ دار گفته شده، آنها را با آب و تاب منتشر کنند. نمونه ی آخر این موارد، مصاحبه ای است که جناب آقای اصغر جمالی معروف به ابوحنیف با پایگاه اینترنتی «تریبون مستضغفین» داشته اند و طی آن چیزهایی راجع به امام موسی صدر (اعاده الله بخیر و عافیة) مطرح کرده اند که اگرچه بیانش از طرف ایشان عجیب نیست، ولی انتشار بدون توضیح آن در یک رسانه ی ارزشی بسیار تأسف بار است. در این نوشتار نه قصد داریم جناب ابوحنیف را شخصی خائن و ... معرفی کنیم و یکسره بر خدمات و تلاشها و دلسوزی های ایشان چشم بپوشیم نه می خواهیم امام موسی صدر را معصوم بشمریم و فارغ از انتقاد. بلکه می خواهیم نشان دهیم که گاهی می توان بنا به انگیزه هایی نه چندان پنهان، بر روی آفتاب چهره ی یکی از بزرگترین افتخارات تاریخ تشیع هم خاک پاشید و بیّنات تاریخی را نادیده انگاشت. حال اگر در قبال این نادیده انگاشتتن و تحریف تعمدی تاریخ چشم بپوشیم جوابی در پیشگاه خدا نخواهیم داشت.

 
کسی از موسی صدر همخط شاه حرفی نمی زند!!
جناب ابوحنیف در این مصاحبه گفته اند: «کسی حرفی از موسی صدری که همکار و هم خط شاه بود نمی‌زند. هیچ کس حرفی از موسی صدری که در خط حافظ اسد علیه بچه‌های فلسطین بود نمی‌زند، اما فورا چون گم شده است، آن هم نه در لیبی که در اسرائیل غاصب شهیدش کردند اینهمه از وی سوء استفاده خبری می‌کنند. ما اعلام کردیم که ایشان شهید شده و گفتیم شهید موسی صدر، اما این‌ها زیر بار نمی‌روند و می‌گویند هنوز زنده است و ایشان را امام موسی صدر خطاب می‌کنند. ... حالا ادعا می‌کنند که موسی صدر حامی امام بود. هرگز نبود. اصلا موسی صدر مخالف امام بود. ... من یادم می‌آید وقتی که موسی صدر می‌خواست برود لیبی من رفتم پیش او خداحافظی کردم و خواهش کردم به انقلابیون ایرانی کمک کند، گفت به ما هیچ ارتباطی ندارد، مخالفت کرد. در هر صورت گفتم خدا خیرت بدهد، دعایش کردم. او رفت من هم از‌‌ همان طرف رفتم آلمان. او در لیبی مفقود الاثر شد،.» [1]
 
در این مصاحبه حرف های زیادی مطرح شده که می شود آنها را نقد کرد و به صراحت، تحریف تاریخ شمرد، اما قسمتی که نقل کردیم گل سر سبد [!] اتهاماتی است که به امام صدر روا داشته شده. قصد نداریم جزء به جزء این ها را هم پاسخ دهیم اما به ادعای اصلی آقای اصغر جمالی مبنی بر «هم خط بودن امام صدر با شاه» و بالتبع «عدم همکاری امام صدر با انقلابیون» باید بپردازیم. در این زمینه ها می توان صدها صفحه مطلب نوشت. اما به چند جواب بسیار ساده قناعت می کنیم.
 
مصاحبه سال 52 امام صدر و پرخاش به شاه
شاید بهتر از هر چیز رجوع به اسناد خود امام صدر باشد. امام صدری که طبق ادعای این مصاحبه، حتی در اوج انقلاب هم همراه نهضت نبوده اند، دست بر قضا در سال 1352 در مصاحبه ای با نشریه ی عرب زبان «المحرر» به شدت به حکومت شاه پرخاش کرده و با صراحت تمام از نهضت روحانیت و امام خمینی حمایت کرده اند. توجه به قسمت کوتاهی از این مصاحبه که سراسر انتقاد به شاه است، کافی است: « شما شاید تا حدودی اطلاع داشته باشید که این دستگاه‌ها چه اندازه بر دوایر حکومتی، نهادها و سازمان‌های رسمی ایران نفوذ دارند. اینها هستند که نمی‌گذارند، مواضع ملت ایران، روابط برادرانه آنها با اعراب، آمادگی آنها برای حمایت و پشتیبانی از اعراب و نیز فداکاری در این راه، حتی در رسانه‌ها انعکاس پیدا کند. ... من یقین دارم که ملت ایران، به اندازه خود اعراب، اگر نگوییم بیشتر، روی این مسائل [درگیری های صهیونیست ها با مسلمین]حساسیت دارد. اما این حساسیت‌ها بر مواضع حکومت تأثیری نداشته است ... روحانیت روحانیت ایران نفوذ زیادی در میان مردم دارد و تا آنجایی که در توانش هست با ظلم، جور، استبداد و تجاوز حاکمان مبارزه می‌کند. در همین سال‌های اخیر، قاطبه علمای ایران و در رأس آنها امام خمینی، مبارزات شدیدی را برای اصلاح اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور برپا کردند؛ بسیاری از آنها به زندان افتادند و امام خمینی نیز به نجف اشرف در عراق تبعید گردید.» [2]
 
آیا کسی که در سال 52 درحالیکه هنوز هیچ نشانه ای از وقوع انقلاب هم نبود تا چه رسد به پیروزی آن، اینچنین و به این صراحت به طاغوت پرخاش می کند و با تصریح از امام خمینی یاد می کند، العیاذ بالله هم خط شاه بوده است؟
 
تلاش های بدون سر و صدای امام موسی صدر در همراهی با مبارزه
اما نمونه ی دیگر که مربوط به چند سال بعد است و از قرائن به نظر می رسد مربوط به سال 56 باشد، چیزی است که سید محمدعلی جمالزاده، روشنفکر و پدر داستان نوسی کوتاه ایران نقل کرده. هیچ کس نمی تواند منکر عقاید و منش های روشنفکرانه ی جمالزاده شود و احدی نمی تواند مدعی کوچکترین علقه ای بین او و جمهوری اسلامی باشد تا بخواهد به این ترتیب در صحت این نقل شک کند. محمد علی جمالزاده در جایی گفته است: «[امام موسی صدر] قبل از انقلاب، یک روزی به من تلفن کرد و گفت «من صدرم و پسر عموی تو هستم. تازه از لبنان آمده‌ام اینجا [اروپا].» پرسیدم «حالا کجا هستی؟» آدرسش را داد. گفتم «می‌توانی یک تاکسی بگیری؟» معلوم شد فرانسه را هم خیلی خوب حرف می‌زند. یک تاکسی گرفت و آمد اینجا. توی همین اتاق. با لباس و عمامه و وجنات و کسوت روحانی. به من گفت «خیلی انسانیت کردی». بعد با هم رفتیم بیرون. با اتومبیل ما. زنم خیلی خوب اتومبیل می‌راند. با هم رفتیم بالای آن کوه نهار خوردیم. روز دوم به من گفت «جمالزاده، می‌خواستم از تو بپرسم که واقعا اسم آقای خمینی را شنیده‌ای؟» گفتم «بله ولی خیلی کم. شنیده‌ام که از ایران رفته کربلا، و حالا هم در نجف زندگی می‌کند. ولی اطلاع زیادی ندارم».
آنوقت همین امام موسی صدر گفت «حالا من آمده‌ام که ترا ببرم پیش آقای خمینی.» قدری فکر کردم و بعد پرسیدم «من چه کمکی می‌توانم برسانم»؟ امام موسی جواب داد «الآن آقای خمینی، نوار پر می‌کند و می‌فرستد توی ایران. حالا می‌تواند از تو، که خوب حرف می‌زنی و خوب حکایت می‌کنی، استفاده کند.» آن روزها، من تازه از مریضخانه آمده بودم. کلیه‌هایم سنگ داشت، عمل کرده بودم. حالم خوب نبود. گفتم «من با این حال و روزگار نیاز به پرستاری دارم، از طرفی چطور زنم را اینجا تنها بگذارم؟» آن روز دیگر چیزی نگفت. اما دوباره تماس گرفت و اصرار کرد و گفت «من هنوز نرفته‌ام به لبنان و می‌خواهم ترا ببینم». دوباره آمد سراغ من. آدم خیلی درست و حسابی بود.» [3]
آیا امام موسی صدری که در آستانه ی اوج گرفتن انقلاب (چون امام هنوز در نجف هستند و شروع به دادن پیام های صوتی به ملت کرده اند) اینگونه در خفا و به دور از هیاهو، با توجه به سلیقه ی خودش برای پیشبرد هرچه بهتر نهضت، خالصانه تلاش می کند و هر فرصتی را برای کمک به امام مغتنم می شمرد، همراه انقلاب نبوده است؟
 
هم خط ادعایی شاه، در حمایت از انقلاب مقاله می نویسد!
اما نمونه ی سوم از همه ی اینها گویا تر است. امام صدر، با توجه به تسلطی که بر زبان فرانسه داشتد و با توجه به آنکه شخصیتی شناخته شده در سطح بین المللی بودند، در اوج انقلاب، تصمیم گرفتند که برای زدودن سم پاشی های رژیم شاه راجع به نهضت، مستقیما وارد عمل شودند. در همین راستا یادداشتی با عنوان «انقلاب ایران: ندای پیامبران» برای نشریه ی بسیار پرخواننده لوموند تهیه کرده و در آن منتشر کردند. تاریخ این یادداشت، ۳ اوت ۱۹۷۸ مطابق با اول شهریور ۱۳۵6 است. یعنی دقیقا یک هفته پیش از ربایش ایشان. (خاطرمان هست که آقای ابوحنیف دقیقا ادعا کرده که در همین روزها به دیدن امام صدر رفته و امام صدر با همکاری با نهضت مخالفت کرده!). به بخشی از این یادداشت کوتاه اما عمیق توجه کنید: 
 
[تصویر یادداشت امام صدر در لوموند]
 
«نهضت مردم ایران با تمامی حرکت های مشابه خود در جهان تفاوت دارد؛ زیرا چشم انداز جدیدی فراروی تمدن بشری قرار داه است. ... نهضت مردم ایران به رغم گستردگی آن و به رغم اتهاماتی که رژیم بر آن وارد می کند، از گرایش ها، تبارها ، اهداف و اخلاقیات اصیل و والایی برخوردار است. ... هیچ یک از نیروهای چپ و راست، به این اعتبار که نماینده ی یکی از دو قطب جهان هستند، کمترین تأثیری بر این نهضت ندارند. ... این رژیم که نهضت را به واپسگرایی متهم می کند، خود با سرکوب آزادی و اتخاذ روش های بدوی حکمرانی همه ی سازمان های ارتجاعی را رو سفید کرده است. ملت ایران می داند که این رژیم، برای جلب رضایت قدرت های بزرگ، در قربانی کردن منافع مردم و پیشکش ثروت های آن ها، هرگز تردیدی به خود راه نداده است. ملت ایران وقتی چنین رفتاری را با اصالت انقلابیون قیاس می کند، بر ایثار و فداکاری در راه آرمان آنان راسخ تر می شود. این ملت به رغم این که سلاحی در دست ندارد، با خون خود، قهرمانانه مبارزه می کند و قدرتی شکست ناپذیر ایجاد می کند. ... خاستگاه این حرکت و ایمان و آرمان آن همان اهداف بیکران انسان، اخلاقی و انقلابی است. موجی که امروز ایران را در می نوردد، بیش از هر چیز ندای پیامبران را در اذهان انسان ها تداعی می کند. اهداف انقلاب، در مصاحبه مورخ ششم می ۱۹۷۸ رهبر آن، امام خمینی، با روزنامه ی لوموند، به روشنی تصریح شده است. ... ارزش های اخلاقی انسان متمدن، امروز در ایران تهدید می شود. تا زمانی که رژیم ایران تحت عناوین «پیشرفت» و «دمکراسی» به اعمال سرکوبگرانه، خون ریزی و سلب آزادی ادامه می دهد، هر قدر هم که در جهان مورد حمایت قرار گیرد، نمی توان از این ارزش ها پاسداری نمود. ... قتل عام هایی که هم اکنون در ایران جریان دارد و رژیم تلاش دارد بر آن ها سرپوش گذارد، هشداری به انسان معاصر، به وجدان و به احساس مسؤولیت اوست. شایسته است که انسان ها تصویر واقعی این کشتارها و سرکوبگری ها را به جهانیان عرضه بدارند و ضمن چنین خدمتی، بیزاری خودرا از این اعما ل نمایان سازند.» [4]
 آیا کسی که تا آخرین دمِ حضورش در عرصه ی اجتماع و پیش از ربوده شدن توسط یکی از کثیف ترین جانیان تاریخ، اینچنین بی پروا به رژیم شاه می تاخته و از امام حمایت مستقیم و صریح می کرده، واقعا انقلاب را به خود مربوط نمی دانسته است؟
 
تصریح رهبر انقلاب بر نقش امام صدر در همراهی با مقاومت و نهضت
در هر حال در این زمینه گفتنی های بسیار بسیار زیادی وجود دارد که می گذاریم و می گذریم ولی در خاتمه بد نیست مروری داشته باشیم بر بخشی از پیام رهبر فرزانه ی انقلاب در خرداد 1387 به کنگره ی بزرگداشت امام موسی صدر (اعاده الله بخیر) که جواب برخی ادعاهای عجیب و غریب، به خوبی در آن قابل یافتن است و با توجه به آنکه حضرت آقا، حتی اگر وجه ولی فقیه بودنشان را هم در نظر نگیریم دستکم یک سیاسی انقلابی با سابقه ی مطلع از جریانات انقلاب  هستند و از نزدیک با جریانات و اشخاص مرتبط بوده اند، این سخنان جوابی است محکم برای همه ما مدعیان حقیقت جویی و ولایتمداری:
«گرامی‌داشت عالم فرزانه و اندیشمند پیشرو، علاّمه سیدموسی صدر که اکنون به همت شما حضار محترم صورت می‌گیرد، اقدامی پسندیده و دیرهنگام است که شاید بتواند قدردانی و سپاس به‌جایی محسوب شود از بخشی از خدمات بزرگی که آن عالم مبتکر و پرنشاط در مدتی نزدیک به بیست سال در صحنه‌ی اجتماعی و سیاسی لبنان به شیعه و به لبنان تقدیم کرد.
وحدت و هویت بخشیدن به شیعه‌ی لبنان و ایجاد هم‌زیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوائف سیاسی در آن کشور از سویی و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست به‌عنوان «شرّ مطلق» و اعلام حرمت همکاری با آن از سوی دیگر و بالاخره ابراز ارادت و صمیمت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصه‌ی فرهنگی و نوشتاری و چه با همکاری با عناصر مبارز ایرانی در مدتی طولانی، از این عالم بزرگوار که فرزند حوزه‌ی علمیه‌ی قم و بازمانده‌ی یکی از خاندان‌های بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیتی همه‌جانبه پدید آورده بود و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تکریم خود به این شخصیت معزّز را از اوائل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند.»
 
 
پی نوشت ها:
1-مصاحبه ی آقای ابوحنیف با تریبون مستضعفین با عنوان :« همرزم شهید چمران: موسی صدر شهید شده ولی زیر بار نمی‌روند» به درس:
ضمنا «همرزم شهید چمران» شمرن آقای ابوحنیف هم از آن ادعاهایی است که می توانبه آن نوبل طنز داد!
2-روزنامه ی المحرر لبنان، 8 بهمن 1352. ترجمه ی این متن در نشریه یادآور، شماره 4 و 5، درج شده است.
3- به نقل از کتاب «لحظه ای و سخنی با خانواده» صفحه 21. نقل شده در سایت مؤسسه امام صدر.
4- متن ترجمه در لوح فشرده ی شرح صدر درج شده است و تصویر متن نیز از سایت یاران صدر برگرفته شده است.

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن