او از منش و سیره شهید مفتح، تلاش ایشان برای پیروزی انقلاب، شروع فعالیت مسجد قبا و نامگذاری توسط شهید مفتح، ارتباط ناکام رهبر گروهک فرقان با آیت الله مفتح و تلاش ایشان برای وحدت حوزه و دانشگاه گفت.
محمدمهدی مفتح از روابط بسیار نزدیک و حسنه بین شهید مفتح و شهید مطهری یاد کرد و گفت که حالا راه پسران این دو پدر از هم جداست و با این که محمدمهدی مفتح و علی مطهری هر دو در مجلس هستند خبری از آن رابطه حسنه نیست.
او از روز شهادت پدر می گوید که چگونه خود را در روز 27 آذرماه سال 57 به دانشکده الهیات رسانده و دقایق پایانی حیات پدر توانسته او را روی تخت بیمارستان ببیند.
مفتح توضیح داد که پدرش نسبت دکتر علی شریعتی دیدگاه میانه ای داشته و با این که نقش او در گرویدن جوانان به اسلام و انقلاب را تحسین می کرده، باور داشته که مانند هر متفکر دیگری به دیدگاه های او هم انتقاداتی وارد است. او از سیره شهید مفتح و توجه به خانواده هم گفت و تاکید کرد که مسئولان باید توجه به فرزندان و خانواده را با وجود مشغله زیادی از این شهید الگو بگیرند.
او از مهجور ماندن شخصیت و آثار شهید مفتح در جامعه و جوانان نیز گلایه کرد و این را کم کاری مسئولان دانست که نتوانسته اند شخصیت های انقلابی را معرفی کنند و آثار شهید مفتح را مدون کنند.
مشروح گفت و گوی بهارستان با محمدمهدی مفتح را در اینجا بخوانید:
محمدمهدی مفتح به عنوان پسر ارشد شهید مفتح چقدر سعی کرده در این سال هایی که لباس خدمت بر تنش است تفکرات پدر را عملی کند؟
تمام تلاش حقیر به عنوان خدمتگذاری کوچک در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران این بوده که بتوانم از تمام امکانات و زمان هایی که در اختیار دارم در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی، آنچه امام بیان کرده و مقام معظم رهبری بیان می فرمایند و اهداف شخصیت های بزرگ و رده اول انقلاب مثل شهید آیت الله دکتر مفتح در حد وسع و امکان خودم جامه عمل بپوشانم و برای رسیدن به این اهداف تلاش کنم.
حضور و هدایت جوانان از مهم ترین دغدغه های شهید مفتح بود. گویا خیلی هم وقت می گذاشتند و معتقد بودند آینده انقلاب به دست جوان هاست. شما چقدر این منش و روش را دنبال کردید.
شهید مفتح یکی از شخصیت های انقلاب هستند که نسبت به نقش و تاثیر جوانان در انقلاب چه در سال های مبارزه علیه رژیم طاغوتی و چه در ماه های آغازین انقلاب توجه فراوانی داشتند. همین مسجد(مسجد قبا) یکی از پایگاه های مبارزاتی شهید مفتح بود شاهد حضور جوانان بود و برنامه هایی که شهید مفتح داشتند، برخورد پر جاذبه ای که با جوانان داشتند تلاش می کردند که جوانان را به سمت انقلاب جذب کنند. با حضور قوی که در حوزه و دانشگاه داشتند و با طلاب و دانشجویان نشست و برخواست داشتند و با زبان این دو قشر آشنا بودند و تلاش هایی که برای جذب این جوانان به سمت انقلاب اسلامی داشتند، همه از شهید مفتح به عنوان شخصیتی محبوب در جوانان چهره ای ساخته بود و تلاش های ایشان در این حوزه بسیار وسیع بود. بنده هم به عنوان یک خدمتگذار کوچک در محدوده وظایفی که داشتیم به ویژه در سالیانی که توفیق داشتم در مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم انجام وظیفه کنم، سعی کردم همین مشی را داشته باشم. چه در مجلس، چه در حوزه انتخابیه و چه در برنامه هایی که به دلیل مسئولیت نمایندگی مجلس حضور پیدا می کنم، در دانشگاه و مدارس به همین ترتیب، با توجه به اهمیت نقش جوان در انقلاب و در پیشبرد انقلاب و اهدافی که انقلاب اسلامی ما برای جوانان و جذب جوانان دارد با آشنایی و آگاهی با این مبانی تلاش کرده ام که در این راه، نقش هر چند کوچکی داشته باشم. هم رفتارم و هم گفتارم و هم مواضعی که در مجلس میگیرم و صحبت هایی که در مجلس می کنم- چه در مجلس ، چه در سایر مکان ها-، چه در جلسات مختلف با اقشار مختلف، چه در دانشگاه. این نکته در عرصه های مختلف، نکته مهمی است که مورد توجه بنده حقیر هم بوده است.
شهید آیت الله مفتح هماهنگی و پیوند فکری دانشگاه و حوزه را سبب افزایش سطح آگاهی های عمومی و هدایت جامعه می دانستند. در این راستا بسیار هم تلاش کردند. به نظر شما در امروز در وحدت حوزه و دانشگاه موفق بوده ایم؟ و توانسته ایم بین نخبگان حوزوی و دانشگاهی گفتمان سازی کنیم؟
اگر بخواهیم به طور واقع بینانه نگاه کنیم با توجه به امکاناتی که نظام مقدس جمهوری اسلام در اختیار قرار داده و در اختیار مسئولین ما هست، آنچه در راه تحقق آرمان وحدت حوزه و دانشگاه، که یکی از مهم ترین آرمان های نظام ماست، حضرت امام بر این آرمان تاکید فراوان داشتند و جملات فراوانی در خصوص اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه فرمودند- مقام معظم رهبری در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه رهنمودهای موثری داشتند و با توجه به امکاناتی که نظام مقدس ما در اختیار تحقق این آرمان قرار داده- اگر با توجه به این موارد نگاه کنیم، باید عرض کنم که به نظر به میزانی که می توانستیم در این خصوص پیشرفت داشته باشیم و عملا تحقق این آرمان مهم جمهوری اسلامی ایران را داشته باشیم به آن میزان نتوانسته ایم موفق باشیم. و هنوز تا آن چه که باید در راه وحدت حوزه و دانشگاه این آرمان تحقق داشته باشد و تا آن نقطه مطلوب فاصله قابل توجهی داریم علی رغم این که امکانات به خوبی در اختیار مسئولین هست تا این اتفاق بیفتد. هم حوزویان بزرگوار و هم دانشگاهیان عزیز چه اساتید و چه مدیران این دو پایگاه عمده آموزشی و فرهنگی این امکان را دارند که در این راستا تلاش بیشتری کنند. تاکیدی که مقام معظم رهبری به ویژه در سال های اخیر درحوزه علوم اسلامی داشتند، شاید در دانشگاه ها باید به علوم اسلامی توجه شود ولی حوزه ای که در دانشگاه و با ضوابط مدرن دانشگاه تدریس شود به ویژه در حوزه علوم انسانی. این ها برگرفته از معارف و پایه های اصلی اسلام باشد که در حوزه باید به دنبال آن بگردیم. یعنی حوزه و دانشگاه یکی از مهترین اهدافی که می توانند دنبال کنند، یکی از مهم ترین ثمرات وحدت حوزه و دانشگاه می تواند این باشد که در حوزه علوم اسلامی و به ویژه علوم انسانی، بتوانیم طوری علوم انسانی را در دانشگاه ها تدریس کنیم به شیوه ای که برگرفته از پایه های معارف اسلامی باشد، در قالب و چارچوب دانشگاهی. این می تواند یکی از شاخصه ها و موارد باشد. چه در این مورد و چه موارد دیگر تا رسیدن به وضعیت مطلوب در وحدت حوزه و دانشگاه فاصله داریم و این باید یکی از مهم ترین اهداف و برنامه های مسئولین ما باشد، چه در حوزه دانشگاه،وزارت علوم و وزیر عوم که مسئولیت این حوزه را قانونا بر عهده می گیرد و چه در حوزه های علمیه و مدارس دینی ما این کار باید با شتاب و تمرکز بیشتر پیش برود تا بتوانیم گام های بلندی را برای تحقق آن برداریم.
به نظر شما در حال حاضر زبان و افکار دانشجو و طلبه حوزوی چقدر از هم متفاوت و بهم نزدیک است؟
نسبت به اوایل انقلاب که خیلی از این دیدگاه، نزدیک بودن دو قشر حوزویان و دانشگاهیان را شاهد هستیم. یعنی زبان این حوزه و دانشگاه، این دو صنف و بینان و آگاهی و فهمشان، نسبت به قبل درصد بالایی به هم نزدیک هستند. اما همان طور که عرض کردم. جای تلاس بیشتری دارد.
چرا اندیشمندان بزرگی همچون آیت الله مفتح در بین نسل های سوم و چهارم انقلاب کمی غریب هستند.
بله، این کم کاری مسئولین ماست. در این خصوص کار حداقلی را هم نتوانستیم انجام دهیم. بعضا دانشجوی دانشگاهی که به نام یکی از شهدای بزرگ انقلاب است وقتی از او سوال کردند از این شهیدی که دانشگاه به نام او هست چه شناختی دارید، دانشجو پاسخ کاملا غیرمرتبطی داد که نشان میدهد هیچ آگاهی و شناختی ندارد. این وظیفه مسئولین است. به نظر من حوزه فرهنگی ما در این رابطه خیلی کم کاری کرده. ما اسوه های بزرگی در انقلاب داریم که این ها بتوانند راهنمای جوانان، دانشجویان و طلاب ما باشند. الگوهای بسیار قابل آموزشی برای شکل دهی شخصیت جوانانمان داریم. شهید آیت الله دکتر مفتح یکی از این شخصیت هاست. اگر شخصیت هایی که انقلاب داشتیم به درستی به جوانان معرفی شوند، تلاش و جدیتی که آیت الله مفتح داشتند،پر کاری ای که داشتند،توجهی که به هدف داشتند، اخلاص، صمیمیت و صفایی که داشتند، توجهی که به خداوند و اعمال عبادی داشتند. سال ها امامت همین مسجد-مسجد قبا- را در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی داشتند و در ماه های بعد از پیروزی انقلاب، در چند ماهی که در قید حیات بودند. شهید مفتح با تمام مشغله ها، گرفتاری ها و حجم بزرگ کاری که داشتند، تعهد داشتند که نماز اول وقت مغرب و عشا را در مسجد برگزار کنند، به عنوان امام جماعت. یکی از مسجدی های همین مسجد گفتند که شهید مفتح به ایشان گفته بودند من با همه حجم کاری که دارم- تمام ساختارها از هم پاشیده بود و ما هیچ ساختاری نداشتیم و شخصیت های معدودی مثل شهید مفتح کشور را اداره می کردند- در همین مسجد تعداد زیادی از مردم می آمدند که مشکلات کوچک و بزرگشان را شهید مفتح حل کنند. شهید مفتح طبق نقل آن نمازگذار محترم مسجد قبا، شهید مفتح به ایشان فرمونده بودند با همه مشغله ای که دارم، توجه دارم که اول وقت مغرب، نماز مغرب و عشا را در مسجد برگزار کنم. به ایشان گفته بودند که اگر ده دقیقه یا یک ربع از نماز مغرب گذشت و من برای نماز به مسجد نرسیدم، شما با تابوت به منزل ما بیایید، دست خالی برنخواهید گشت. یعنی تنها چیزی که می توانست تعهد شهید مفتح به برگزاری نماز جماعت در اول وقت در مسجد داشتند را بشکند، این بود که ایشان فوت کنند. والا اگر حیات داشتند،این تعهد را انجام می دادند. این نظم و انضباطی که داشتند و تعهدی که داشتند و در آن حجم متراکم کار در اول پیروزی انقلاب اسلامی درعهده ایشان بود این کار را ترک نکردند. این ها جلوه های بارزی از شخصیت شهید مفتح و شخصیت های بزرگ انقلاب اسلامی ما است. اگر این ها به درستی بیان شود و با بیان جذاب برای نسل جوان گفته شود، الگوهای بسیار خوبی برای جوانان عزیر ما هستند.
حضور شهید بزرگوار از کی شروع شد و فعالیت هایی که از سوی ایشان در این مسجد شکل می گرفت بیشتر در چه حوزه ای بود؟
شهید مفتح از حدود سال 1350 در تهران مستقر شدند. یک سال تبعید در مناطق جنوبی کشور، بعد از این که تبعید ایشان تمام شد، مانع از ورود ایشان به قم شدند. شهید مفتح در قم سکونت و تدریس داشتند و در حوزه فعال بودند. بعد از تبعید، ایشان ممنوع الورورد به قم شدند. در تهران مستقر شدند و در تهران تلاش های متعددی داشتند. هم در مسجد دانشگاه تهران اقامه جماعت داشتند، در مسجد جاوید امامت داشتند که با سخنرانی مقام معظم رهبری در آن مسجد به دعوت آیت الله مفتح – مقام معظم رهبری از مشهد تشریف آوردند و سخنرانی داشتند، سخنرانی غرایی داشتند- بعد از سخنرانی ایشان مسجد را بستند. مقام معظم رهبری را در مشهد و شهید مفتح را در تهران دستگیر کردند و آن مسجد بسته شد. بعد از اینکه از زندان آزاد شدند، از سال 1355 این مسجد تازه تاسیس بود و سازندگان مسجد خدمت شهید مفتح رسیدند و از ایشان خواهش کردند که برای اقامه جماعت به این مسجد بیایند. یکی از این افراد، شهید حاج طرخانی بود. شهید حاج تقی حاج طرخانی انسان بسیار مخلصی بود. از شهید مفتح دعوت کرد که اینجا اقامه کنند. از آن سال به این مسجد آمدند و نامش را هم شهید مفتح به نام مسجد قبا نامگذاری کردند. فعالیت ها در این جا شکل گرفت. به تدریج که انقلاب اوج می گرفت، در سال های 56 و 57 مسجد قبا یکی از پایگاه های اصلی انقلاب بود. یکی از جاهایی که انقلاب در این جا حضور بسیار قوی داشت. نماز عید فطر در سال 56 و 57 شهید مفتح در همین مسجد اعلام کردند و در تپه های قیطریه برگزار کردند. سال 57 عید فطر 13 شهریورماه بود، بعد از برگزاری نماز عید فطر راهپیمایی میلیونی شروع شد. هم خود نماز خیلی باشکوه بود. جمعیتی که تا آن زمان بسیار بی سابقه بود. این جمعیت راهپیمایی کرد. اولین راهپیمایی بزرگ انقلاب در تهران در 13 شهریور سال 57 با مدیریت شهید مفتح برگزار شد. همان روز اعلام شد که پنجشنبه 16 شهریور راهپیمایی بعدی است که به همان عظمت قیطریه برگزار شد. آن راهپیمایی هم که در سه راه قیطریه برگزار شد بسیار باشکوه است و تاریخ خود را دارد که باید بیان شود. در بین راه در سه راهی دولت، شهید مفتح را بسیار مضروب کردند به نحوی که ادامه حرکت برای ایشان مقدور نبود. ایشان را به منزل یکی از دوستان بردند که استراحت کنند. جمعیت همچنان می رفت، بدون مدیر. منزل شهید بهشتی همان نزدیکی بود. با شهید بهشتی تماس گرفتند و گفتند که جمعیت همین طور می رود و من هم مضروب و مجروح هستم و نمی توانم حرکت کنم. از شهید بهشتی خواستند که مدیریت جمعیت را برعهده بگیرند. به همین ترتیب هم ش. شهید بزرگوار آیت الله شهید بهشتی در حدود سید خندان به جلو حمعیت رسیدند. و از آنجا جمعیت را مدیریت کردند تا میدان آزادی که در آنجا قطعنامه راهپیمایی را آقای ناطق نوری قرائت کردند و جمعیت متفرق شد. بعد هم 17 شهریور و حوادث بعدی رخ داد. جایگاهی که مسجد قبا و شهید مفتح در اوج گیری انقلاب داشتند، بسیار بالا بود. ببینید منحنی پیروزی انقلاب از سال 42 شروع شد تا شهریور 57 چه شیبی داشته و از شهریور 57 تا 22 بهمن 57 تا انقلاب پیروز شد یا 12 بهمن که حضرت امام آمد با چه شیب تندی به سمت پیروزی رفت. یکی از مهم ترین دلایلش و نقطه عطف حرکت های انقلابی ما همین مسجد قبا بود و کاری که شهید مفتح در 13 و 16 شهریور سال 57 انجام دادند.
برخی صدور گروهک تروریسیتی فرقان را هم از همین مسجد، مسجد قبا عنوان می کنند. گویا سرکرده این گروهک هم در زمان خاصی در آنجا جلسات تفسیر قرآن داشت.
نه این طور نبود. گروهک فرقان و سرکرده شان در شمال تهران و در برخی مساجد بودند ولی در مسجد قبا نبودند. زمانی که شهید حاج طرخانی از بانیان مسجد بودند و منزلشان در کوچه روبروی مسجد بود، شهید حاج طرخانی در ماه رمضان سال 58 به شهادت رسیدند. در موقع افطار هم بود، گروهک فرقان ایشان را در منزلشان به شهادت رساند. ما برای تسلیت همراه با شهید مفتح به منزلشان رفتیم. در آن جا جمعی حضور داشتند. شهید مفتح اینگونه بیان کردند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شهید حاج طرخانی به شهید مفتح می گویند که فردی به نام آقای گودرزی از من درخواست کمکی دارد و کمک مالی می خواهد. شما ایشان ببینید که چگونه آدمی است و چقدر کمک شود. شهید مفتح گفتند بگویید بیاید. گودرزی که نفر شماره یک گروهک فرقان بود یک روز آمده بود. گودرزی بنا بر سفارش آقای حاج طرخانی نزد آقای مفتح آمد. شهید مفتح فرموند گودرزی آمد و من با صحبت کردم. سوابقش را هم گرفتم که دانشگاه و حوزه کجا درس خواندی. وقتی ایشان رفت به آقای حاج طرخانی گفتم به نظرم این فرد آدم مناسبی نیست. آدم بامبنا و درستکاری نیست، افکارش افکار صحیحی نیست و لفظ شیاد را به کار بردند و گفتند آدم شیادی است برای گرفتن پول. این مطلبی است که شهید مفتح گفتند. شهید حاج طرخانی ظاهرا توجهی نمی کنند. چون که این ها ظاهرا دارند با رژیم شاه مبارزه میکنند و کتب تفسیر منتشر می کنند، ظاهرا کمک می کنند. شهید مفتح در جریان نبودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی گروهک فرقان شهید مطهری را به شهادت می رسانند شهید حاج طرخانی با آنها تماس می گیرند و می گویند شما آقای مطهری را شهید می کنید؟ چه ادعای اسلام و تفسیر قرآن دارید؟ شخصیتی مثل شهید مطهری را به شهادت می رسید. دیگر پیش من نیایید. اگر بیایید، شما را معرفی می کنم. شهید حاج طرخانی این را به آنها می گوید و همین موضوع موجب می شود که ایشان را در منزلشان به شهادت برسانند. اگر گروهک فرقان ارتباطی داشتند به همین ترتیبی که بوده با شهید حاج طرخانی بود، با مسجد قوا به هیچ وجه؛ با شهید مفتح بنا بر قولی که عنوان کردم از همان اول ایشان گودرزی را شناخته بودند که بر خلاف آنچه که اظهار می کند و می خواهد در حوزه تفسیر قرآن و معارف اسلامی کار کند، اینگونه نیست و شیادی در کارش هست. بنابراین گروهک فرقان ارتباطی با مسجد قبا نداشتند.
از آثار تبلیغاتی گروهک فرقان درباره شهید مفتح برایمان بگویید. دلیل حساسیت این گروهک بر روی شهید مفتح چه بود؟
بنده در محاکمه گروهک فرقان به دلیل اینکه فرزند شهید مفتح بودم حضور داشتم. بعد از شهادت شهید مفتح، گروهک فرقان در فرصت کوتاهی دستگیر می شوند. قبل از این که چهلم شهید مفتح برسد گروهک فرقان دستگیر شدند. در دادگاه از آنها سوال کردند که شما به چه دلیل شهید مفتح را به شهادت رساندید؟ گفتند ما روز 17 شهریور به بهشت زهرا رفته بودیم، من دیدم شهدایی که بهشت زهرا می آورند به خاطر قدرت طلبی آقای مفتح و اینکه او می خواسته به قدرت برسد این جوانان دارند شهید می شوند. تعبیری که ایشان داشت این بود که مفتح جوانانی را به کشتن داده است تا به قدرت برسد و حکومت را بگیرد. از همان موقع کینه مفتح را به دل گرفتم و این که این فرد را این طور جوانان را به کشتن می دهد باید به سزای عملش برسانم. این گروهک به دلیل افکار انحرافی که داشت از همان 16 شهریور سال 57 که باعث اوج گیری انقلاب شد، باعث شهادت ایشان شد.
27 آذر 58. از آن روز برایمان بگویید. روزی که شهید مفتح به شهادت رسیدند شما کجا بودید؟
من آن موقع در مدرسه ای بودم که مدیر مدرسه خبر را از رادیو شنیده بود. خیلی آرام و ساده به من گفت آیت الله مفتح کجا هستند؟ من گفتم قرار بوده امروز به دانشکده بروند. شما خبری از ایشان دارید؟ ایشان گفت تماس بگیرید ببینید کجا هستند. طرز بیانشان به گونه ای بود که من فهمیدم اتفاقی افتاده. گفتم اتفاقی پیش آمده؟ ایشان گفتند بله سریع بروید دانشکده الهیات مثل این که آنجا حادثه ای پیش آمده. من سوار ماشین شدم که بروم، رادیو ماشین را روشن کردم. از آنجا مطلع شدم. رادیو ماشین اعلام می کرد که ایشان را ترور کرده اند. به دانشکده رسیدم که البته شهید مفتح را به بیمارستان امیراعلم برده بودند. به بیمارستان امیر اعلم رفتم. زمانی رسیدم که اواخر دقایق حیات ایشان بود. بعد از چند دقیقه سرم ها را از بدن ایشان جدا کردند معلوم بود که به شهادت رسیدند.
در خصوص رابطه شهید مفتح و دکتر شریعتی حرف و حدیث ها و نقل قول های فراوانی مطرح می شود. مبانی نگاه شهید مفتح به دکتر شریعتی چه بود؟
در آن سال ها نسبت به دکتر شریعتی نظرات متناقض و حادی بود. یک عده به شدت طرفدار بودند و یک عده به شدت مخالف بودند. حتی زمانی که انقلاب داشت اوج می گرفت رژیم پهلوی برای این که انقلاب را تحت شعاع قرار دهد، این موضوع را مورد توجه قرار داده بود. یادم هست مهندس بازرگان نامه ای را نوشته بود که نقدهایی به دکتر شریعتی مطرح می کرد. انتشار این نامه باعث می شد که در جبهه جوانانی که در راستای انقلاب فعالیت می کنند، موضوعی پیش بیاید و موضوع بحث شود. شهید مفتح با شهید بهشتی و مهندس بازرگان صحبت کردند که الان وقت این کار نیست. به هر حال دکتر شریعتی مطالبی گفته و مثل هر مطلب دیگری قابل نقد است، نکات مثبت بسیاری هم دارد. این که جوانان در آن سال با تمام تبلیغاتی که علیه اسلام بود به اسلام رو آوردند، نقشی که دکتر شریعتی داشتند قابل توجه است ضمن این که مطالبش بعضی هم قابل نقد است و باید توسط کارشناسان نقد شود. اما در این فضا که انقلاب دارد اوج می گیرد و مساله اصلی ما مبارزه با شاه و سرنگونی رژیم است، اینکه مساله دیگری به عنوان موافق و مخالف شریعتی ایجاد شود می تواند حرکت انقلاب را دچار مشکل کند. نظر شهید مفتح به طور کلی نسبت به دکتر شریعتی مثل هر مورد دیگری بود التبه من از نظر شهید مفتح استنباط می کنم که دکتر شریعتی به عنوان متفکری که دانشگاه مورد توجه جوانان بود، حرفش در جوانان تاثیر زیادی داشت. در توجه جوانان به انقلاب نقش زیادی داشت اما مطالب و بیاناتش مثل هر متفکر دیگری قابل نقد و تحلیل است. به این گونه که قطعا همه حرف ها درست یا غلط است نه. ولی این ها مورد تحلیل و بررسی علمی قرار بگیرد. دیدگاهشان اینگونه بود که نقش دکتر شریعتی را در توجه جوانان به اسلام و مبانی اسلامی قابل توجه می دانستند اما مطالبش را قابل نقد می دانستند.
رابطه شهید مفتح و شهید مطهری در زمان حیاتشان بسیار حسنه و نزدیک بوده است. رابطه شما و علی مطهری چقدر به هم نزدیک است؟ از نظر اندیشه و دیدگاه چقدر به هم نزدیکید
همان طور که فرمودید رابطه شهید مطهری و شهید مفتح بسیار نزدیک، حسنه و با احترام متقابل بود. بنده خاطرات زیادی از این موضوع دارم. شهید مطهری جلسات هفتگی را صبح های جمعه با برخی پزشکان و مهندسان داشتند. هفته هایی که نمی توانستند بروند، شهید مفتح به جای ایشان می رفتند و سخنرانی داشتند و به همین ترتیب جلساتی که شهید مفتح داشتند، اگر مشکلی پیش می آمد، اولین فردی که درخواست می شد در آن جلسه باشند شهید مطهری بود. در دانشگاه با هم همکار بودند. بسیار بسیار نزدیک بود. اما بنده با دوست عزیزم دکتر علی مطهری به آن اندازه که شهید مطهری و شید مفتح ارتباط داشتند، ارتباط ندارم. شرایط روز امروز و آن روز با هم متفاوت است. با اینکه مثل شهید مطهری و شهید مفتح که در یک جا- در دانشکده الهیات- کار می کردند، من و جناب آقای علی مطهری هم در مجلس با هم کار می کنیم، همکار هستیم. اما به آن میزان که شهید مطهری و شهید مفتح نزدیک بودند، رفاقت داشتند، همفکر بودند، نیست.
همان طور که خودتان در مصاحبه ها فرموده اید یکی از ویژگی های شهید مفتح پیاده روی در صبح و خرید نان برای اهالی منزل بود، شما چه قدر این عادت پدر را به ارث برده اید؟ کمی از عادات و اخلاق و منش شهید بزرگوار را بفرمایید.
شهید مفتح با تمام گرفتاری ها و کار فشرده ای که داشتند، توجه به خانه و خانواده یکی از اصول اساسی بود و واقعا بعضی اوقات فکر می کنم که روش این شخصیت ها مثل شهید مفتح برای مدیران امروز ما باید درس آموز باشد. ما کمتر به خانواده و فرزندان می رسیم. ولی شهید مفتح با تمام مشغله هایی که داشتند، به خوبی به فرزندانشان می رسیدند. توجه به فرزندان، توجه به درسشان، پیدا کردن مدرسه، سوال از معلم، توجه به دوستانی که با آنها رفت و آمد می کردیم، توجهات خاصی به فرزندان و خانواده داشتند. در خانه بسیار مهربان بودند به نحوی که ما می فهمیدیم و احساس می کردیم که پدرمان ما را دوست دارد. محبت ایشان به ما منتقل می شد. در مورد پیاده روی هم به ترتیبی که شما گفتید مقید بودند صبح ها بعد از نماز صبح پیاده روی کنند و در مسیری که می آمدند نان تازه می گرفتند و ما همیشه عمدتا صبحانه نان داغ عمدتا نان سنگک داشتیم که شهید مفتح گرفته بودند. متاسفانه من این توفیق را ندارم. شاید نفس کار و نفس مدیریت ما باشد که نمی توانیم زمان ها را به درستی تقسیم بندی کنیم.
متاسفانه آثار مدون و خاصی از شهید مفتح در دسترس نیست. این مساله علت خاصی دارد؟
علت عمده که کم کاری بنده و دیگر اخوان است. چند بار در طول این سال ها مطرح شد که موسسه ای برای جمع آوری و چاپ و انتشار آثار شهید مفتح ایجاد شود. شاید به دلیل مشغله ها و کم کاری های من و دیگر اخوان این کار صورت نگرفته است. حتی یادم است یکی از وزرای ارشاد من را خواست و می خواستند موسسه ای را برای ثبت آثار شهید مفتح ثبت کنند ولی به دلیل این که منابع مالی این موسسه می توانست برای ما مشکل باشد و ما نگران این بودیم که اگر این کار را انجام دهیم وارد فضاهای اقتصادی شویم که در شان ما نیست. نگرانی از این اقدام بود که شان ما و شهید مفتح نیست که وارد حوزه های اقتصادی به معنای سودآوری شویم. هرچند که ما در حال حاضر موسسات فرهنگی زیادی در کشور داریم که وظیفه شان همین است. به نظر شخص بنده وظیفه دولت و حکومت و دستگاه های فرهنگی این است که شخصیت های انقلاب را معرفی و آثارشان را جمع آوری کنند. کاری که ما به عنوان خانواده می خواهیم در یک موسسه انجام دهیم که ممکن است از لحاظ مالی انقولت هایی در آن باشد، دستگاه های دولتی و حکومتی انجام دهند. اعتقاد دارم که این کار کار دستگاه های دولتی است. موسسات فرهنگی زیادی داریم که این کار می تواند در دستور کارشان باشد. آنها باید این کار را به عنوان یک شخصیت انقلابی انجام دهند نه پدر بنده.
دکتر محمدمهدی را فردی اقتصاددان می شناسند شما در دوره های مختلف در کمیسیون برنامه و بودجه و تلفیق حضور مستمر داشتید. چند سالی می شود که ما وارد ابلاغ سیاست های چشم انداز شده ایم. به نظر شما چنددرصد از سند تا به امروز محقق شده است؟
در ابتدا باید ببینیم که سند چه میگوید. 20 سال قبل از سال 1404 یعنی حدودا سال 1383 مقام معظم رهبری، سند چشم انداز 20 ساله را ابلاغ فرمودند که ایران باید در سال 1404 باید دارای ویژگی هایی باشد که در سند عنوان شده باشد، کشوری توسعه یافته، الهام آفرین و در شاخص های توسعه و سایر موارد، رتبه اول را در منطقه داشته باشد. یعنی 21 سال قبل از پایان سند، رهبری به تمام دستگاه ها ابلاغ کردند که در 20 سال آینده، ما باید در این نقطه با این ویژگی ها باشیم. ما 20 سال فرصت داشتیم و چهار برنامه پنج ساله باید در این فاصله اجرا می شد. متاسفانه تا الان که به نیمه دوم این 20 سال وارد می شویم، در آن نقطه ای که باید قرار داشته باشیم، قرار نداریم و خیلی عقب تر هستیم و اگر بخواهیم به طور جدی در سال 1404 به جایگاهی که در سند آمده برسیم، باید خیلی تلاش کنیم. در تنظیم برنامه ششم بحث این بود که رشد اقتصادی ما باید چقدر باشد تا از بعد اقتصادی بتوانیم به آن نقطه برسیم. به نقطه 8 درصد رسیدیم، بحث این بود که در طول برنامه باید این مقدار باشد که به این نتیجه رسیدیم که باید سالانه باشد و سال بعد، این هشت درصد مقدار پایه و نقطه صفر باشد. شاخص های دیگری هم وجود دارد. ما باید در سال های باقیمانده تلاش زیادی بکنیم. ما نسبت به رسیدن به نقطه هدف در پایان سند چشم انداز در سال 1404 فاصله زیادی داریم و مقام معظم رهبری فرمودند کار انقلابی باید صورت گیرد تا مشکلات متعدد کشور من جمله مشکلات اقتصادی برطرف شود و بتوانیم به اهداف مذکور برسیم. قطعا بدون کار جهادی و انقلابی نمی توانیم به آن نقطه برسیم.
به نظر شما اقتصاد ما اسلامی است؟
بستگی دارد که چه تعریفی از اقتصاد اسلامی داشته باشیم . البته این که اقتصاد ما در خیلی از موارد قابل دفاع نیست، روشن است. ما در بسیاری از حوزه های اقتصادی مشکل داریم. اما این که اسلامی هست یا نه، باید اقتصاد اسلامی را تعریف کنیم. اقتصاد یک عنصر واحد نیست. مسائل مختلفی از حوزه مسائل بانکی تا مسائل صنعت در آن درگیر هستند که باید در جنبه های مختلف تلاش کنیم.
چرا پس از انقلاب نتوانستیم روش و اصولی را برای اقتصادمان تدوین کنیم که آغشته با اسلام باشد؟
ما وظیفه داریم به دنبال اقتصاد کاملا اسلامی باشیم نه فقط آغشته به مسائل اسلامی. انقلاب و نظام ما اسلامی است. این همه شهید که دادیم به خاطر تحقق اسلام است. در حوزه اقتصاد هم اقتصادمان باید کاملا اسلامی باشد. اما این که چرا نتوانستیم؟ ما یک نظام انقلابی هستیم که با دشمنان متعددی مواجه هستیم. از آمریکای جنایتکار که خود را قدرت اول دنیا می داند، با ما به طور جدی مخالف است تا اذناب و گروهک هایی که از آنها حمایت می کند و به مخالفت با انقلاب ما واداشته . ما برگرفته از مبانی اسلامی، استکبارستیزیم و با ظلم مخالفیم. این یک تاکتیک نیست بلکه هدف ما و اصل نظام ماست. آمریکا مبتی بر ظلم و استکبار و گردن کشی است. بنابراین ما به هیچ وجه نمی توانیم با این نظام های استکباری تفاهم اساسی داشته باشیم. ولی آنچه به دنبال آن هستیم و در جایگاه رفیع و مهم، بحث اقتصاد است. آنچه مقام معظم رهبری ابلاغ کردند – اقتصاد مقاومتی- الگویی است که می تواند این مجموعه را محقق کند. اقتصاد مقاومتی است یعنی ما می دانیم دشمن داریم و دشمن با ما مقابله می کند بنابراین ما یک اقتصاد مقاوم دربرابر تحرکات دشمن باید داشته باشیم، ضمن این که شرایط اقتصادی مردم هر روز باید بهبود پیدا کند، فکر می کنم در تلاش برای اقتصاد مقاومتی خیلی از این مسائل می تواند حل شود.
برنامه ششم با حاشیه هایی همراه بود. عمده اشکالات مجلس به دولت چه چیزهایی بود که مجلس مجبور شد یک طرح مجزا به دولت بدهد که گویا رئیس جمهور هم از ابلاغ با تاخیر برنامه گلایه مند شده بود.
اختلاف نظری وجود داشت. دولت معتقد بود نیازی به تصویب در مجلس وجود ندارد، برنامه نباید قانون باشد که مجلس تصویب کند. یک سری اهدافی است که دولت باید برای پیشبرد اهداف کشور انجام دهد. بنابراین خودش باید برنامه بنویسد. برنامه هم داشتند و جزوه آن را به مجلس دادند. معتقد بودند نباید در مجلس تصویب شود اما برای این که اجرا شود، لایحه احکام مورد نیاز اجرای برنامه را دادند، برنامه ای که خود دولت تصویب کرد. بنابراین خود دولت هم می توانست در طی سال های برنامه آن را تغییر دهد. گفتند مجلس این احکام را تصویب کند به ما بدهد ما هم بر اساس اختیاری که به ما داده می شود این برنامه را اجرا کنیم. مجلس معتقد است که خود این برنامه هم باید تصوی شود. این که این برنامه چقد کامل و درست است، بحث دیگری بود. گفتیم فرض کنیم که این برنامه کامل است. اما این که مجلس تصویب نکند را قبول نداشتیم. نهایتا مجلس با استفاده از سندی که دولت تهیه کرده بود- عمدتا هم همان ساختار بود، برنامه را تصویب کرد. بعد م که دولت برای اجرا ابلاغ کرده و به دنبال اجرای آن هستیم.
مبارزه با فساد از جمله موارد برنامه ششم است، راهکارهایی که برای این منظور در نظر گرفته شده، چقدر عملیاتی است؟
یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادی ما که نمی گذارد کارهای اقتصادی به نتیجه برسد، فساد موجود در حوزه اقتصادی است. از واردات غیرمجاز تا مشکلاتی که در سیستم اداری داریم، مسائل متعددی ایجاد کرده. مقام معظم رهبری بارها بر این امر تاکید کردند. حضرت امام هم فرمان هشت ماده ای صادر کردند. حضرت آقا بارها فرمودند که با دستمال کثیف نمی شود شیشه را تمیز کرد. افراد پاکدستی باید مسئولیت مبارزه با مفاسد اقتصادی را برعهده بگیرند. به نظر من یکی از مهم ترین اولویت ها، برای این که اقتصاد به نتیجه برسد این است که فساد را از حوزه اقتصاد خارج کنیم. کارهای قانونمند انجام شود و اگر کسی خواست کار خلاف قانون انجام دهد، به شدت با او مقابله شود. نه این که فرهنگِ "کار، نشد ندارد" را داشته باشیم. این یعنی فساد وجود دارد. کارهایی باید نشد باشند. کاری که خلاف قانون و ضابطه است باید نشود انجام شود. کارهایی هم که شفاف و مطابق قانون است باید انجام شود. این نباید و باید، باید در صحنه اقتصاد و سیستم اداری ما وجود داشته باشد.
یکی از مهم ترین مواردی که همیشه مورد انتقاد مردم بوده، بحث سیستم ربوی بانک هاست. چرا این موضوع همچنان لاینحل مانده؟
نظام بانکداری ما قانون غیر ربوی است، هم وقتی مطالعه کنیم مشخص می شود هم شورای نگهبان این قانون را تایید کرده اند. این یعنی مشکل ندارد. اما در اجرا خیلی از موارد می توانند شبهه ربوی داشته باشند یعنی آنچه که نظریه و قانون است غیر ربوی است اما آنچه اجرا می شود در خیلی از موارد شبهه ربوی دارد. ربا در اسلام بسیار نهی شده و اعلام جنگ با خداست. ما گناهان زیادی داریم. هیچ گناهی جنگ با خدا اعلام نشده، صراحتا در قرآن آمده است. این عمل شنیع و گناه بزرگی که جنگ با خداست متاسفانه می بینیم که در برخی جاها در سیستم بانکی ما وجود دارد. این اولویت اولی است که باید انجام شود. بعد از 40 سال باید این گلایه را از دوستان در حوزه داشته باشیم که چرا سیستمی را اعلام نمی کنند که ما هم در مجلس ان را تبدیل به قانون کنیم و بانکداری با اهمیتی که در سیستم اقتصادی دارد بدون ربا باشد. البته تلاش هایی شده و الان هم طرحی در جلس در دست است که علمایی که تخصص دارند دارند تلاش می کنند. ان شا الله این طرح به نتیجه برسد.
در مورد حضورتان در شورای شهر بگویید. چه شد که تصمیم گرفتید شرکت کنید بعد انصراف بدهید و در مجلس شرکت کنید.
البته انصراف ندادم. قضیه به این صورت است که من در ابتدای مجلس نهم رای نیاوردم. از حوزه شهرستان رزن در همدان کاندیدا بودم که رای نیاوردم. دوستان تهران به من گفتند برای انتخابات شورای شهر تهران آمادگی دارید؟ من گفتم بدم نمی آید. شورای شهر تهران جایگاه مهمی است. مدتی گذشت، انتخابات میان دوره برگزار شد. انتخابات تویسرکان هم ابطال شده بود. برخی دوستان که دیدند من در مجلس نیستم پیشنهاد دادند که از تویسرکان کاندیدا شوم. من تردید داشتم، پیشنهاد شورای شهر تهران به آنها گفتم. آنها گفتند ما هم مقدمات کار را پیش میبریم. ثبت نام مجلس زودتر بود. با نظر و اصرار دوستان ثبت نام کردیم. ثبت نام شورای شهر هم رسید، من گفتم چنین کاری کرده ام اما دوستان گفتند در آنجا مسلم نیست که بمانید. در شورا هم ثبت نام کردم و چون نماینده نبودم، ثبت نام در هر دو جا مشکل قانونی نداشت. نه در شورا دوستان قانع شدند که من انصراف بدهم نه در تویسرکان. من در تویسرکان مستقر شدم و کار انتخاباتی می کردم. دوستان تهران هم مسائل را پیش بردند. در نهایت هر دو جا رای آوردم. قانون را بسیار بررسی کردم، دیدم که حضور من در هر دو جا منع قانونی ندارد. چون ثبت نام در هر دو جا قانونی بوده. در تیر ماه نماینده مجلس شدم و در شهریورماه شورای چهارم شکل گرفت. در حقیقت زمانی عضو شورا شدم که نماینده بودم. و نماینده می تواند از نظر قانونی عضو شورای شهر باشد. از نظر من هیچ مشکلی نبود اما متاسفانه دوستان اجرایی که باید کارت ورود به جلسات شورای شهر بدهند این کار را نکردند. به نظر من کار قانونی نبود. حتی به فرمانداری هم گفتم که اگر فرض کنیم تخلفی صورت گرفته، مرجع رسیدگی مشخص است و حکم می کنند. اما رای مردم را یک نفر دو نفر نمی توانستند جلوی اعمالش را بگیرند.
دیدگاه شما