وصفش را زیاد در این یک ماه شنیده بودم. واقعا هم ارزش توصیف داشت. کاری که او انجام می داد کار ساده ای نبود. ترجیح دادم ماه مبارک تمام شود و وقتی او «بندگی» را تمام کرد به سراغش بروم. ظهر روز عید فطر به محل کارش رفتم. محل کارش کجا بود؟ صحرای اطراف روستا زیر آفتاب! شغل او چوپانی و گله داری است، همان کاری که اکثر پیامبران الهی آن را تجربه کرده اند. هوا گرم بود و کار بزرگ او این بود که در تمام روزهای ماه مبارک رمضان در این هوای گرم هم چوپانی کرده بود و هم روزه اش را تمام و کمال گرفته بود و روز عید فطر واقعا برایش عید بود.
آفتاب چهره اش را سوزانده بود و سر و رویش گرد و خاکی بود. البته قطعا همین سر و وضعش هزار بار برای خداوند دوست داشتنی تر از جوانانی است که خوشتیپ و تروتمیزند ولی روزه خواری می کنند، چرا که برخلاف بسیاری از ما معیار سنجش در نزد خداوند «تقوا» است نه خوشتیپی و پول و تحصیلات «انَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم»(سوره حجرات،آیه 13). وقتی برایش گفتم که می خواهم به خاطر روزه گرفتن هایش از او عکس بگیرم و حرف هایش را منتشر کنم، لبخندی توأم با خجالت بر چهره اش نمایان شد و سرش را پایین انداخت و گفت:«روزه گرفته ام البته اگر خدا قبول کند.»وقتی ساعت کارش را پرسیدم گفت:«از 6:30 صبح تا 7 بعد از ظهر»، یعنی بیش از دوازده ساعت! البته منظورش به ساعت قدیم بود، همانطور که می دانید کشاورزها ساعتشان را به وقت قدیم کوک می کنند. گفتم:«سخت نبود؟» لبخندی زد و گفت:«سخت که بود! مخصوصا وقتی که گوسفندان پراکنده می شدند و یا برای گذراندن گله از جایی باید «تقلّا» می کردم واقعا شرایط برایم سخت می شد» وقتی از او پرسیدم:«این جور وقت ها هیچ وسوسه می شدی که یک جرعه آب بخوری؟» جواب جالبی داد. او با قطعیت گفت:«نه؛ به نظر من روزه خواری ربط چندانی به تشنگی و گرسنگی ندارد. کسی که از اولِ تکلیفش مصمم و با اراده، حرمت این ماه را نگهداشته باشد و روزه خواری نکرده باشد شرایط بدتر از این را هم تحمل می کند. اما اگر کسی از اول به روزه خواری عادت کرده باشد، زیر کولر هم که باشد روزه اش را می خورد. من کارهای سخت تر از این را هم با زبان روزه انجام داده ام ولی تا حالا روزه ام را خدا را شکر نخورده ام.»
واقعا راست می گفت. در دلم گفتم «بندگی یعنی این!» و خداحافظی کردم.
طیب سعیدی
دیدگاه شما