تاریخ : 8. شهريور 1394 - 17:36   |   کد مطلب: 14600
یکی از نکاتی که در بسیاری از پژوهش‌های مرتبط با انقلاب اسلامی به چشم می‌خورد، القای این رویکرد است که رسانه‌های غربی در طول دوران سلطنت شاه، نگاهی انتقادی به حکومت او داشته‌اند. این ادعا به‌خصوص درباره‌ی رسانه‌های انگلیسی و به‌طور مشخص رادیو بی‌بی‌سی بارها تکرار شده است.

حسین نادریان؛ بسترهای شکل‌گیری و پیامدهای انقلاب اسلامی ایران از جمله مسائل مهمی بود که همچون سایر رویداهای تاریخی دوران ساز و پردامنه قرن بیستم، توجه افکار عمومی دنیا را به خود جلب کرد. با پایان جنگ جهانی دوم، تحولات ایران به عنوان کشوری دارای منابع غنی نفتی که در منطقه‌ای حساس و پرآشوب موقعیتی استراتژیک داشت، هم توجه سیاستمداران غربی را به خود جلب کرد و هم توسط مطبوعات غربی به ویژه دو کشور انگلیس و ایالات متحده آمریکا رصد می شد. این وضعیت در اواخر سلطنت محمدرضا پهلوی و در آستانه انقلاب اسلامی پررنگ‌تر شد.

 

 یکی از نکاتی که در بسیاری از مقالات و پژوهش‌های مرتبط با انقلاب اسلامی به چشم می‌خورد القای این رویکرد است که مطبوعات غربی به عنوان نهادهای مستقل از دولت، در طول دوران سلطنت شاه نگاهی انتقادی به حکومت او داشته و از آرمان‌های انقلابی مردم دفاع می‌کردند. این ادعا به خصوص درباره رسانه‌های انگلیسی و به طور مشخص رادیو بی بی سی بارها تکرار شده است. در این نوشتار کوتاه به شکلی مختصر به بررسی این موضع پرداخته و نگاهی به رابطه مطبوعات خارجی با رژیم پهلوی خواهیم داشت.

 

ریشه‌های تاریخی حمایت رسانه‌ای از رژیم خودکامه

 

ریشه نخستین برخورد جدی و گسترده مطبوعات غربی با تحولات ایران معاصر را باید در جریان ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 جستجو کرد. پس از جریان ملی شدن نفت در ایران که با پشتیبانی ملت و با همکاری و تلاش مجدانه آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق روی داد، دولت انگلستان که منافع سیاسی و اقتصادی خود را به شدت در خطر می دید با گشودن یک جبهه رسانه‌ای، فضای تبلیغاتی سنگینی را علیه اقدامات دولت ایران ایجاد کرد. هدف اصلی این حرکت، معرفی دکتر مصدق به عنوان شخصیتی ناکارآمد، منفعت طلب، لجوج و مستبد و ایجاد اختلاف میان رهبران نهضت بود.

 

برای اشاعه چنین دیدگاهی، وابسته مطبوعاتی بریتانیا در تهران برای همتای خود در واشنگتن خوراکی پایدار و منظم ارسال می کرد. وابسته مطبوعاتی واشنگتن گزارش کرد که ستون‌نویسان نشریات آمریکایی به خوبی از این اطلاعات زهرآگین استفاده می کردند. او به این نکته مباهات می‌کرد که حتی خودش هم به آنان در نوشتن برخی مقالات درباره ایران کمک کرده است؛ مثلاً «درو پیرسون» روزنامه‌نگار معروف آمریکایی و از ستون نویسان اصلی «واشنگتن پست» مقاله ای کاملاً ساختگی نوشت که بر مبنای آن دکتر حسین فاطمی( دست راست دکتر مصدق) به نادرستی به دست داشتن در جرایمی از قبیل اختلاس و زد و بند با قضات متهم شده بود.

 

«استوارت آلسوپ» و برادرش جوزف که هر دو از ستون‌نویسان «نیویروک هرالد تریبون» بودند، هشدار می‌دادند که «اگر آمریکا موضعی سرسختانه در این قضیه اتخاذ نکند، همه مصدق‌های کوچک در این مناطق به ایجاد دردسر وسوسه خواهند شد». تایم در تمجیدی کنایه‌آمیز به مصدق لقب مرد سال داد اما او را با صفاتی نظیر خودرأی، متعصب، ساده، مستعد عصبانیت و کاریکاتوری هولناک از یک دولتمرد توصیف کرد. سفیر بریتانیا در واشنگتن هم با نام بردن از نشریات آمریکایی «لایف»، «نیویورک تایمز»، «واشنگتن پست» و «وال استریت ژورنال» نوشت که این نشریات اوضاع را همانند بریتانیایی‌ها می بینند.[1] ناگفته پیداست که کودتای 28 مرداد و بازگشت شاه به قدرت مورد حمایت نشریات آمریکایی و انگلیسی قرار گرفت.

 

 در سال‌های بعد، اقدامات جاه‌طلبانه شاه که به زعم وی برای رسیدن به دروازه‌های تمدن و در قالب انقلاب سفید انجام شد هم با تبلیغات گسترده مطبوعات غربی همراه شد. این حمایت ارتباط مستقیمی با سیاست غالب دول غربی در دهه‌های1950 و1960 میلادی داشت. در این دوران اجرای برنامه‌های عمرانی و توسعه‌گرایانه در کشورهای جهان سوم مبتنی بر مکتب نوسازی در دستور کار کشورهای غربی به ویژه آمریکا قرار داشت. دولت‌مردان ایالات متحده آمریکا، محافل دانشگاهی و فرهنگی را به مطالعه کشورهای جهان سوم و حمایت از فرایند توسعه در این کشورها تشویق کردند. هدف عمومی نخبگان سیاسی آمریکا از این روند، این بود که با برقراری ثبات سیاسی وتوسعه اقتصادی در این مناطق از پیوستن کشورهای مزبور به بلوک کمونیستی جلوگیری کنند.[2]

 

تلاش پر هزینه برای بازتاب تصویری دروغین

 

شاه برای هموار ساختن مسیر اجرای برنامه‌های خود، همه‌ی رسانه‌های داخلی را به استخدام گرفته بود. با این حال همیشه از عملکرد رسانه‌های غربی نگران بود. گاه یک مقاله در یکی از روزنامه‌های خارجی خواب را از چشمانش می‌ربود و رعب را بر جانش مسلط می‌کرد. «داریوش همایون» از چهره‌های فرهنگی رژیم پهلوی و مدیر روزنامه آیندگان در گفتگویی که در مرداد ماه 1389 با بی‌بی‌سی داشت در این‌باره می‌گوید: «در تاثیر رسانه‌ها مبالغه می‌کرد؛ حالا چه کتاب و چه روزنامه. یک حساسیت بیمار‌گونه‌ای داشت، مبادا یک‌جایی یک مطلبی بنویسند و به او بربخورد. ضعفی که شاه در برابر روزنامه‌نگاران خارجی داشت با روزنامه‌نگاران ایرانی قابل مقایسه نبود. عاقبت هم این ضعف بسیار به زیانش تمام شد و اراده و مقاومتش را به مقدار زیادی از بین برد. به تصویر ذهنی یا انگاره‌اش خیلی توجه داشت و قسمت مهم توجهش در هرکاری این بود که آن انگاره و ایماژ را بالا ببرد. وقتی آدم اینقدر نگران انگاره خودش باشد کارهای اشتباه می‌کند و سرانجام ضعیف می شود».[3]

 

 

درباره بزرگ‌نمایی حمایت شبکه‌‌ی بی‌بی‌سی از انقلاب اسلامی باید تردید‌های جدی وارد کرد. خود آن‌ها هم در هفتادسالگی این شبکه، این قضیه را تکذیب کردند. واقعیت امر این است که بریتانیا به تغییر رژیم پهلوی در ایران راضی نبود و تا جایی که توانست تلاش کرد تا نظام پهلوی را در ایران حفظ کند.

 

اهمیت شاه به تصویرش نزد افکار عمومی و دولتمردان غربی او را به پرداخت رشوه، باج‌دهی و استخدام افراد و شرکت‌های خبری وا ‌داشت. چون تکیه‌گاه خود را غرب می‌دانست و نمی‌خواست این تکیه‌گاه دستخوش تزلزل گردد.

 

شاه در اواخر سلطنتش هر چه ثروت‌مندتر و قدرت‌مندتر می‌شد، بیشتر تلاش می‌کرد تا رسانه‌های غربی را با پرداخت رشوه به ستایش‌گری از خود وا دارد و بدین منظور در سال 1354، یک موسسه‌ی صهیونیستی را به خدمت گرفت. هیئت اسرائیلی در دی ماه همان سال، به ایران مسافرت کرد تا درباره‌ی برنامه‌ی روابط عمومی شاه در ایالات متحده‌ی آمریکا و وسایل ارتباط جمعی خارجی تبادل نظر کند. محور این مذاکرات «سوالات اساسی در مورد تصویر رژیم، نحوه‌ی انجام آن از طریق مطبوعات، تلویزیون و یا جامعه‌ی دانشگاهی بود. شاه در مورد تصویر از رژیم گفت: «تصویرمان خیلی واضح در هفده اصل انقلاب مشخص شده است».[4]

 

رژیم شاه علاوه بر استخدام موسسه‌ی فوق، قراردادی با موسسات رودر (Ruder) و فین (Finn) در نیویورک به امضا رساند تا در آمریکا چهره‌ی مطلوبی از او و حکومتش ارایه دهند. قرار شد که این موسسه «ضمن برقراری تماس با موسسات مطبوعاتی و انتشاراتی چون نیویورک تایمز، مجله‌ی تایم، هارپر و واشنگتن پست» به تبلیغ رژیم شاه بپردازد.

 

مسئول پیگیری تبلیغ به نفع شاه در رسانه‌های گروهی آمریکا، اردشیر زاهدی سفیر ایران بود. زاهدی با پرداخت رشوه‌هایی به صورت هدیه توانست یک باند وسیع روزنامه‌نگار و خبرنگار را جزء حلقه‌ی چاپلوسان دربار پهلوی در آورد.

 

وزیر دربار در خاطراتش می‌نویسد: «موسسه‌ی یانکویچ در بهمن 1355 پیشنهاد کرد که چزنوف یکی از نویسندگان نیوزویک که قرار است مقاله‌ی خوبی درباره‌ی ما [شاه] بنویسد به حضور شاه برسد؛ شاه موافقت کرد.» علم در جای دیگری اشاره می‌کند نماینده‌ی یهودی یانکویچ قبلاً هم در شهریور 1355 به حضور علم رسیده بود و پیشنهاد کرده بود: «شاه سه روزنامه‌ نگار دست‌چین شده و سه مصاحبه‌کننده‌ی معروف تلویزیونی را به حضور بپذیرد.» با این توضیح که «سوالات آنها و پاسخ‌های شاه قبل از وقت به دقت مورد موشکافی قرار گیرد.» نماینده‌ی اسراییل در این جلسه پیشنهاد کرد که بجز ارتباط با رسانه‌ها لازم است در «محافل سیاسی آمریکا» هم نفوذ کنند. او تاکید کرد «فایده‌ای ندارد که ما صرفاً با کیسنجر و وزارت خارجه روابط نزدیک داشته باشیم یا اینکه به سناتورهای خارجی خاویار مجانی بدهیم و آنها را به ضیافت‌ها دعوت کنیم ... لازم است که ارتباط مستقیمی با کاپیتال هیل (مغز مجلس نمایندگان و مجلس سنا) برقرار کنیم.» این پیشنهاد به اردشیر زاهدی ابلاغ شد.[5]

 

در نتیجه‌ی این سیاست، سفارت ایران در آمریکا به یک بنگاه خرید و فروش مردان آمریکایی و یک مهمان‌خانه تبدیل گردید. به قول شوکراس «هیچ‌جایی پر ریخت و پاش‌تر از سفارت ایران در خیابان ماساچوست با سقف گنبدی آینه‌کاری و پرده‌های ابریشمی مجلل و قالی‌های گران بها وجود نداشت که به وسیله‌ی شخصیت‌ پرشر و شور زاهدی، میزبان این ضیافت‌های گرم و گیرا می‌شد. ساعت‌های مچی طلا و خاویار و شامپانی و زنان زیبا بخشی از بذل و بخشش‌های بی‌حساب زاهدی به مهمانانش بود».[6] سفارت شاه در آمریکا به انباری بزرگ برای ذخیره‌ی خاویار، پسته، ظرف‌های نقره، شامپانی و شراب تبدیل شده بود که برای هدیه کردن به «اربابان و سایل ارتباط جمعی» به سفارت فرستاده می‌شد.[7]

 

شاه برای تأثیرگذاری در افکار عمومی اروپا، به پرویز راجی ماموریت داد تا به عنوان سفیر در انگلیس همان نقش زاهدی در آمریکا را بازی کند. «راجی دیوید اسپانیز» خبرنگار روزنامه‌ی تایمز را در تیر 1355به سفارت دعوت کرد. راجی قبلاً او و همسرش را به عنوان مهمان دولت ایران، به ایران فرستاده بود. اسپانیز به راجی پیشنهاد کردبا مطبوعات تماس بیشتری برقرار کند. وی به راجی گفت: «در انگلیس 15 الی 20 نفر هستند که در مطبوعات کشور به افکار عمومی شکل می‌دهند.» راجی تلاش فراوانی را برای به مزدوری گرفتن روزنامه‌نگاران انگلیسی به کار برد و موفق هم شد.

 

او در یک مصاحبه با BBC به انتقادات عفو بین‌الملل پاسخ داد. شاه از این مصاحبه خوشش آمد و در 10 آذر 55 به علم دستور داد تا به راجی تلگراف کنند و بگویند: «اگر اظهاراتش منتشر نشود آن وقت باید خودش با خرید آگهی در روزنامه دست به کار شود». پنج روز بعد راجی موظف شد با پرداخت پول به گاردین مطالبش را به چاپ برساند».[8]

 

راهکار وزیر برای کسب حمایت رسانه ای

 

«کریم پاشا بهادری» وزیر اطلاعات و جهانگردی، در نامه‌ای به نخست وزیر «عباس هویدا» در سال 1355، رسانه‌ها و مطبوعات جهانی که به بحث درباره ایران می پردازند را به سه دسته بی­طرفان، مخالفان و طرفداران ایران تقسیم می کند. به اعتقاد وی گروه اول و دوم به طور مستمر توسط عوامل مخالف و منابع غیر موثق تغذیه می‌شوند و مطالبشان غالباً غیرواقعی، تحریک‌آمیز، مسموم و مشوش‌کننده افکار عمومی نسبت به ایران است. علاوه‌بر مطبوعات، رادیو و تلویزیون های خارجی، عوامل و سازمان‌هایی نظیر سازمان عفو بین‌المللی، سازمان دفاع از حقوق بشر و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی تظاهرات و جنجال به‌پا می‌کنند و افکار مردم کشورهای خارج، به خصوص افکار مردم آمریکا را علیه دولت شاهنشاهی ایران مشوب و مغشوش می‌نمایند.

 

بهادری پس از بیان شیوه تبلیغ مخالفین رژیم در خارج ازکشور، به ارائه راه‌حل‌ها در 13بند می‌پردازد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

 

· ایجاد شورای مرکزی جهت هماهنگ نمودن برنامه‌های روابط عمومی و فرهنگی و تبلیغات خارجی کشور.

· انتشار و توزیع نشریات آماری از پیشرفت‌های ایران به زبان انگلیسی در سراسر آمریکا.

· استفاده از رادیو و تلویزیون‌های آمریکا برای انعکاس اخبار و رویدادهای ایران.

· دعوت از خبرنگاران و مسئولان رسانه‌های گروهی و شخصیت‌های با نفوذ و رهبران افکار عمومی جهت بازدید از ایران و ملاحظه عینی پیشرفت‌ها.

· مطالعه و بررسی دقیق جوامع آمریکایی و اروپایی به منظور تعیین بهترین و نافذترین راه نفوذ تبلیغاتی در آن‌ها.

· چاپ و انتشار جزوات اطلاعاتی و آماری درباره امور عمومی و پیشرفت‌های کشور به زبان‌های خارجی.[9]

این موارد، سیاست‌هایی است که در سال‌های دهه1350 به جدیت توسط دستگاه تبلیغاتی شاه دنبال می‌شد.

 

آغاز موج انقلاب و رسانه‌های حیران

 

علی‌رغم تبلیغات گستره رژیم شاه برای ارائه تصویری پذیرفتنی و مطلوب از وضعیت ایران، با توجه به گسترش و تعمیق شعله انقلاب در سراسرکشور، مطبوعات غربی هم به تدریج به انعکاس این تحولات پرداختند. این وضعیت از سال 1357(1978) روز به روز پرنگ تر شد تا این که با هجرت امام خمینی(ره) ازنجف به پاریس در مهرماه همان سال و با توجه به سهولت دسترسی رسانه‌های معتبر خبری به ایشان سرعت بیشتری یافت. با این حال نباید در این موضوع راه افراط پیمود. چراکه در همین دوره کوتاه رسانه‌های غربی با خیزش ملت ایران با احتیاط برخورد کرده و به آسانی عنوان « انقلاب» را برای آن به کار نمی‌بردند.

 

اهمیت شاه به تصویرش نزد افکار عمومی و دولتمردان غربی او را به پرداخت رشوه، باج‌دهی و استخدام افراد و شرکت‌های خبری وا ‌داشت. چون تکیه‌گاه خود را غرب می‌دانست و نمی‌خواست این تکیه‌گاه دستخوش تزلزل گردد.

 

در آغاز ناآرامی‌ها گزارش رخداد‌ها روی‌هم‌رفته متوازن بود، اگرچه چندان خبرهای امام خمینی(ره) که در نجف بود، پوشش داده نمی‌شد؛ مثلاً «گاردین» انگلیس در ماه آوریل (اردیبهشت1357) از شریعتمداری، بازرگان و فروهر به‌عنوان رهبران مخالفان نام برد. گرایش عمومی مطبوعات غربی این بود که روحانیت را یکی از گروه‌ها یا طرف‌های ذی‌نفع ببینند و با اصطلاح «روحانیون» از آن‌ها یاد می‌کردند. درماه مه خبرنگار «آبزرور» از هر‌گونه ایفای نقش مذهب در عرصه‌ی سیاست هم بیمناک بود: «آتش اعتراض‌ها در ایران را وعظ‌هایی شعله‌ور می‌کنند که امسال ایران را غرق‌ خودشان کرده‌اند».

 

بعد از سرکوب خونین تظاهرات میدان شهدا در هشتم سپتامبر، توجه رسانه‌ها به ایران کم‌کم بیشتر شد. «تلگراف» نوشت: «اندیشمندان ایران نگرانند. آن‌ها هراس از این دارند که روحانیونی با انگیزه‌های مذهبی رهبر جنبش به‌شدت چپ‌روانه‌ای شده‌اند که بعید است بتوانند مهارش کنند.» همین روزنامه بعد‌ها افسوس می‌خورد که حرکت ایران در مسیر تجدد موجب احیای مذهب شیعه شده است!

 

 در پاییز، کماکان روزنامه‌ها «روحانیون» را یک گروه می‌خواندند، نظراتشان را با همدیگر قاطی می‌کردند، و تأکید داشتند که شریعتمداری چهره اصلی است. در نوامبر که دیگر آیت‌الله خمینی به پاریس رسیده بود، رسانه‌ها کم‌کم دریافتند که آیت‌الله خمینی چهره اثرگذارتری است. «تایمز» از اختلافات میان علما گفت و از نگاه روحانیون «میانه‌رو و معتدل» نسبت به امام خمینی(ره) گزارش داد. همین روزنامه گزارش می‌داد که آیت‌الله خمینی صلای «جنگی مقدس» با شاه داده «بی‌توجه به اینکه چنین موضعی باید شفاف باشد و تمامی دیگر آیت‌الله‌ها هم باید تأییدش کنند».[10]

 

 درباره بزرگ‌نمایی حمایت شبکه‌‌ی بی‌بی‌سی از انقلاب اسلامی آن هم به طور سامان‌یافته و برنامه‌ریزی‌شده باید تردید‌های جدی وارد کرد. خود آن‌ها هم در هفتادسالگی این شبکه، این قضیه را تکذیب کردند. در زمان انقلاب، بخشی از ایرانی‌های شاغل در بی‌‌بی‌سی، دانشجویان مخالف حکومت شاه بودند. از این عده تقریباً هیچ کدامشان تمایلات مذهبی نداشتند، اغلب چپ یا ملی‌گرا بودند و بیشترشان هم کارمند دائمی رسمی نبودند. اما مدیریت بی‌بی‌‌سی فارسی و سرویس جهانی آن شبکه، که تابع وزارت خارجه‌ی بریتانیا بود، رویکرد ضدشاه نداشت. واقعیت امر و چیزی که در اسناد مشخص است، این است که بریتانیا به تغییر رژیم پهلوی در ایران راضی نبود و تا جایی که توانست تلاش کرد تا نظام پهلوی را در ایران حفظ کند.[11]

 

تظاهرات و روشنگری گسترده دانشجویان مخالف رژیم در اروپا و آمریکا در قالب انجمن‌های اسلامی و سازمان‌های دانشجویی از یک سو و گسترش روزافزون دامنه انقلاب در داخل کشور از سوی دیگر و همچنین حضور امام خمینی(ره) در پاریس و ارتباط با رسانه‌های خبری دنیا باعث شد تا ماشین عظیم رسانه‌ای غرب سرانجام از توجیه و حمایت ضمنی رژیم شاه دست برداشته و به انعکاس تحولات انقلابی ایران بپردازد. هرچند با مشخص شدن ماهیت اسلامی و ضد استکباری انقلاب اسلامی، این رویکرد هم در سال‌های پس از پیروزی تغییر کرد و به وارونه جلوه دادن حقایق و تلاش برای تخریب دستاوردهای انقلاب انجامید.(*)

 

 

پی نوشت ها:

 

[1] کودتا، یرواندآبراهامیان، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی،تهران: نشر نی،1392، صص151-150

[2] تغییر اجتماعی و توسعه،آلوین سو، ترجمه محمود حبیبی مظاهری،تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی،1380، ص30 

 [3] «حساسیت های مطبوعات شاه چه بود؟»، گفتگو با داریوش همایون،بی بی سی فارسی:

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/07/100727_l50_shah_anniv30_homayo...

[4] شکل گیری انقلاب اسلامی: از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی،محسن میلانی،ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران:گام نو، ص135

[5] گوشه ای از مفاسد خاندان پهلوی،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی http://pahlaviha.pchi.ir/show.php?page=contents&id=704

[6] آخرین سفر شاه»،ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: البرز، 1371 ،ص186

[7] همان،ص187

[8] ایران پرتلاطم، سر الدون گریفیث، ترجمه فرید جواهر کلام، تهران: آبی،1387، ص120

[9] راهکارهای نظام پهلوی در آوازه‌گری مثبت رسانه‌های بیگانه نسبت به خویش،نیلوفر کسری،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:

http://www.iichs.org/index.asp?id=2176&doc_cat=1

[10]تصویر انقلاب ایران در مطبوعات بریتانیا، ونسا مارتین،ترجمه بهرنگ رجبی،پایگاه تحلیلی تاریخ ایرانی:

http://tarikhirani.ir/Modules/files/Phtml/files.PrintVersion.Html.php?La...

 [11] «گفت وگو با مجید تفرشی، پژوهشگر آرشیو ملی بریتانیا»، روزنامه شرق سال هشتم، شماره‌ی 1275، سه‌شنبه، 31 خرداد1390، ص 16

 

*حسین نادریان؛ پژوهشگر انقلاب اسلامی/انتهای متن/

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن