دکتر فرشاد مهدیپور؛ هنگامیکه دربارهی روزنامهنگاری انقلاب اسلامی سخن گفته میشود، باید اول از همه، محل نزاع و بحث را روشن کرد تا خط سیر موضوع گم نشود و مخاطب هم ایضاً. در واقع افراد مرادهای مختلفی از روزنامهنگاری انقلاب اسلامی دارند و حداقل میتوان در بدو امر، به سه دیدگاه متفاوت اشاره کرد.
اولین دیدگاه و شایعترین آنها این است که رسانههای امروزی، غربیاند و استعماری و وابسته به نظام سلطه. ما باید گونهای از روزنامهنگاری را داشته باشیم که تأمینکنندهی اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی باشد و رسانههای متعلق به این پایگاه را در نبرد رسانهای، سرآمد کند.
دومین دیدگاه، اندکی بیشتر پیش میرود و با عنایت به آسیب گرایش اول (که در آن ضعف و ناتوانی در برابر رسانههای جریان حاکم را متأثر از حرفهای نبودن روزنامهنگاران انقلابی میداند)، موضوع را اندکی ریشهایتر ارزیابی میکند و اصل را به مفهوم «روزنامهنگاری انقلاب اسلامی» برمیگرداند و بر لزوم اصلاح در رویکردها، قواعد و مفاهیم پایهی اینگونه روزنامهنگاری بهمثابهی بدیلی برای روزنامهنگاریهای آزاد، توسعه و... یعنی رویکردهای مختلف به روزنامهنگاری، که بعد از گزارش کمیسیون مکبراید (یک جهان، چندین صدا)، خروج آمریکا از یونسکو و اتفاقات بعد از آن، مطرح شد و همنوا بود با پیشرفتهای اقتصادی کشورهایی نظیر مالزی و برزیل و هند، تأکید میکند.
اما سومین نگاه با ارزیابی دقیقتری نسبت به مسئله، روش تحقق آن و غایات متصور، تلاش میکند در حوزهی موسعتری به گفتوگو بپردازد و آن هم رسانهی انقلاب اسلامی، اعم از روزنامه و روزنامهنگار و روزنامهنگاری انقلابی است. در واقع اینجا، سخن فراتر از مرزهای گرایشهای انتقادی (شامل نومارکسیستها، مطالعات فرهنگیها، پساساختارگراها، پستمدرنها و...) است و چرایی و چیستی و چگونگی عمل رسانهای، محل بحث قرار میگیرد.
اگر بتوان این گرایشها را در یک تطور زمانی به عنوان 1. توجه به چگونگی، 2. چگونگی و چیستی و 3. چگونگی، چیستی و چرایی نامگذاری کرد، اکنون موضوعات اندکی دقیقتر، نظریتر و مبناییتر شدهاند و صرفاً نمیتوان به دنبال کاربستها و اقدامهای خرد و جزئی رفت. فیالمثل بسنده کردن به حُسن فعلی و یا فاعلی برای روزنامهنگار انقلابی، برای تولید و عرضه و انتقال پیامهایی مطلوب، کفایت نمیکند و با چنین تأکیداتی نمیتوان صاحب رسانهی انقلابی شد و هنجارها و نابهنجاریهایش را شناخت. پس سؤال و مسئلهشناسی مقدمهای میشود برای تحدید موضوع و روشن کردن چراغهایی برای پیمودن مسیر؛ مسیری البته سنگلاخ و ناشناخته که چون حرکت در دامنهی کوه، نیازمند تغییر جهت و بالا و پایین رفتنهایی هم هست.
سؤال نخست: حرفهای بودن یعنی چه؟
شهید سید مرتضی آوینی بحثی دارد در باب حرفهای و روزنامهنگاری در ایران. او ویژگیهای حرفهای بودن را «گزارشهای داغ، مصاحبههای تنوری، دانستنیهای سرپایی، اطلاعات ساندویچی، تیترهای بودار، جدولهای خوشمزه، مسابقات هوسانگیز و خلاصه انواع مطالب برای انواع سلیقهها!» میداند و این دقیقاً همان معنایی است که امروز از سبک زندگی مُراد میشود. در واقع سبک زندگی، گره خورده با سایر عرصهها و طبقهبندیهاست و هنگامیکه پیر بوردیو از تمایز برمبنای سلیقه سخن میگوید، در میانهی سرمایهی فرهنگی، عناصر مرتبط با شراب و خوراک و... را مدنظر دارد و اینها سر سازگاری با دینداری ندارند. روزنامهنگاری حرفهای به معنای بهره بردن از تمام تمتعات دنیوی است و نیازهایی که جزء اولیهی یک زندگی (حیوانی منهای انسانیت) است.
روزنامهنگاری حرفهای به معنای بهره بردن از تمام تمتعات دنیوی است و نیازهایی که جزء اولیهی یک زندگی (حیوانی منهای انسانیت) است.
با این وصف، چه نسبتی میان روزنامهنگاری انقلابی با حرفهایگرایی وجود دارد؟ در واقع، انقلاب برآمده از یک تنش و جوشش و خروش است که در نهاد خود تأمینکنندهی عدالت و پیشرفت و آگاهی است. این مقولات معمولاً در ردیف چیزهای مرتبط با سبک زندگی رایج جا نمیگیرند و روشن است که روزنامهنگاری انقلابی هم ربطی به این تعابیر ندارد. ممکن است برخی این دعوی را به میان بکشند که مگر انقلابیها مثل سایر مردم، دغدغهی زندگی و امرار معاش ندارند که آنها را تافتهی جدابافتهای مینامید؟ و پاسخ کوتاهش این است که اینجا محل جابهجا شدن اولویتها و امیال است؛ جایی که فایدهگرایی فردی در مرحلهی اولیهی توجه نیست که سبک زندگی مدرن، متأثر از آن است.
سؤال دوم: ارزش یا ارزشهای خبری؟
سالهاست که در محافل آکادمیک روزنامهنگاری در ایران، یک گونه از درسهای نظری دربارهی روزنامهنگاری عملی تدریس میشود و لبلباب این بحث نیز یک چارچوب هفتگانهی ارزشهای خبری است؛ آن چیزهایی که نامشان را شهرت، دربرگیری، بزرگی، درگیری، شگفتی، مجاورت و تازگی گذاردهاند. آنقدر این چارچوب متصلب و سخت شده است که هیچ خللی در ابنای آن وارد نیست و با وجود آنکه مؤلفانی پای ایدههای انتقادی گالتونگ و روگ یا مکتب بیرمنگام را به میان کشیدهاند و برخی همچون تونی هارکوپ، ناشی از تغییر شرایط (اقتصادی و فرهنگی) در دل این عناوین دستکاریهایی به وجود آوردهاند، اما همچنان همانها (ارزشهای خبری هفتتایی) هستند که تعیین میکنند چه چیزی خبر است یا نیست.
ارزش خبری معیار تشخیص رویداد بوده و واضح است که در جایی که شهرت، شاخص و اعتبارآفرین است، غذاهای مورد علاقهی فلان فوتبالیست یا رنگ لنزهای تازهی بهمان بازیگر و یا ژست مضحک فلان خواننده، انتخاب میشود و بر صدر مینشیند. «شهرت» از آن رو بااهمیت است که پُرکاربردترین ارزش خبری بهشمار میرود و خودش برآمده از نگاهی استقرایی است به آن چیزهایی که برای آمریکاییهای متجدد در حدود یکصد سال پیش، جذاب و مقبول بوده است. با چنین ارزشهای خبریای، یحتمل نمیتوان روزنامهنگاری انقلابی را بهتمامی منعقد کرد، هرچند که حتماً میان ارزشهای خبری اینگونه روزنامهنگاری با آن دیگری، وجوه اشتراکی وجود دارد، لیکن تا زمانی که دیوار ستبر ارزشهای هفتگانه بر سر جماعت روزنامهنگاران سایه افکنده است، فکر رهایی دشوار مینماید.
سؤال سوم: نوع رابطهی میان رسانهها
معمولاً میتوان روابط میان افراد و سازمانها را به سه شکل نشان داد: تعامل، تهاجم و تقابل. صورت دیگری هم به نام انفکاک وجود دارد که چون امکان وقوع ندارد، بحثی در آن نیست. هنگامی که آثاری نوشته و به فارسی ترجمه میشود که از مسطح شدن جهان خبر میدهد و اقیانوس آبی ایدهها که باید به اشتراک گذارده شود، گویی فقط دو شکل از این رابطه پابرجاست: یا شما به دیگر سازمانهای رسانهای از چشم رقیب مینگرید یا شریک (و دوست) و در هر دو حال، نیت خصمانهای پشت رفتارها و اقدامات و برنامهریزیهای طرفین نیست؛ مانند اینکه فقط به حکم حرفهایگرایی بیبیسی (و امثالهم) کمر به تشویقِ انشقاق در خانواده و جامعهی ایرانی بسته است و چون ارزشهای خبری بالایی در این عرصه وجود دارد، مرتباً آنها را پوشش میدهد و با صدر تا ذیل مملکت پیوند میزند. به بیان دیگر، جنگی در کار نیست که بخواهد سخت و نرم باشد و دورهی این حرفها گذشته است و تهاجم جایش را به تعامل و تبادل و همدلی داده و نشانهی واضحش هم ابوالعلم گوگل است که از یک پنجرهی کوچک روی زمینهای سفید، شما را به دنیا متصل میکند.
مفروض روزنامهنگاری انقلابی، نزاع پایانناپذیر خیر و شر و در یک ساحت کوچکتر، اسلام و کفر است و اساساً انقلاب بدین معناست و نمیشود از آن عدول کرد، وگرنه دیگر اصلاح و تغییر و... خواهد بود. البته معنای این سخن درگیری در همهی عرصهها نیست، چون نگاه جبههای بر این حوزه حکمفرماست؛ همسنگران، رفیق و یار و یاورند و خاکریز روبهرویی، دشمن.
مفروض روزنامهنگاری انقلابی، نزاع پایانناپذیر خیر و شر و در یک ساحت کوچکتر، اسلام و کفر است و اساساً انقلاب بدین معناست و نمیشود از آن عدول کرد.
سؤال چهارم: چند کارکرد رسانهی انقلابی
هنگامی که از کارکردهای رسانهها گفتوگو میشود، عناوین مشهور با آموزش، اطلاعدهی و تبلیغات پیوند خورده است. اینجا شاید از معدود جاهایی باشد که نیاز به جعل عنوان تازه در میان نیاید، اما واژهها را باید از نو تعریف کرد؛ چراکه حُکم کلی اقناع است و آگاه شدن و این کارکرد، محیط بر سایر عناوین خواهد شد.
مثلاً تبلیغ هر کالایی مجاز نخواهد بود، مگر با دو قید: اول آنکه مردم را به سبک زندگی مؤمنانه نزدیکتر کند و دوم از صنعت داخلی حمایت نماید. یا اطلاعدهی، موازی و مشابه افشاگری و روزنامهنگاری تحقیقی غربی (آن چیزی که دیوید رندان آن را روزنامهنگاری جهانی مینامد) نیست. خبر کالایی که صاحبی دارد و از منظر فقهی، گرفتاریهای مالکیت آن حل نشده باشد، نمیتواند به فروش برسد و این موضوع در رابطه با نوع دین و دیانت صاحبان اخبار، تعیین میشود. یا آموزش، محدود به عناصری که جامعهپذیری را بهعنوان یک کلیت جبری تاریخی، تمجید و تأیید و تمهید میکند، محدود نخواهد شد و چیزی باید آموزش داده شود که مسیر فلاح را از خُسران بنماید. البته معنایش نیست که رسانه باید از صبح تا شب موعظه و روضه و محتواهایی نظیر این پخش کند، چون قرار نیست مردمان با فشار به بهشت برده شوند و این خودشکوفایی فردی، میبایست همهگیر و فراگیر شود.
فرجام سخن
فهرست پرسشها طولانیتر از آن است که در اینجا آمد و میماند شرح بسیاری از تعاریف، تشابهات و مراودات. ولی نکتهی حائز اهمیت در جمعبندی این تحلیل (که آن هم نیازمند مداقهی بیشتر است)، واکاوی فصلبندی میان انقلاب اسلامی بهعنوان جنبشی جهانی با جمهوری اسلامی بهمثابهی یک حکومت مردمی است. در واقع نظریهی هنجاری رسانهی جمهوری اسلامی باید پاسخگوی نیاز گروههای مخاطب مختلفی باشد؛ فارغ از جنسیت، قومیت، زبان، دین، رنگ و... یعنی همهی آنهایی که زیر این پرچم جمع شدهاند و این رسانه، نسبتی عموم و خصوص من وجه با رسانهی انقلابی دارد؛ چراکه این دومی، در هدفگذاری مخاطبان، ناگزیر است آنها را به همراه، میانهحال و ستیزهجو تقسیم کند و بر این اساس، محتوایش را سامان دهد و اینها تنها در عرصههایی با هم مشترکاند و در مواردی مجزا و جدا. نکتهای که تعیینکننده و اثرگذار در صورتبندی رسانهی انقلابی است.*
*دکتر فرشاد مهدیپور: دکترای سیاستگذاری فرهنگی ؛ نویسنده کتاب های «رسانهها و سیاستهای انقلابی» و «تیتر یک»/انتهای متن/
دیدگاه شما